اسماعیل خان مهرتاش، آهنگساز و کارگردان تئاتر، سرپرست جامعه باربد در دوران اوج لالهزار قدیم به عنوان پاتوق فرهنگی و هنری تهران بود. مهرتاش در آن دوران پیشپردههایی با موضوع آیینهای سنتی ایران همچون سال نو، هفتسین، شب یلدا، بهاریه، مشاغل مختلف، پائیزهها و ترانههای فروشندگان دورهگرد را آماده میکرد که ترانههایش از آواهای مردم کوچه و بازار آمده بود. برخی شاعران طنزپرداز و به ویژه مرحوم ابوالقاسم حالت، با تکیه بر این شعرهای عامیانه، بخشی از این ترانهها را بازسازی میکردند و مهرتاش نیز برای آنها آهنگسازی میکرد. این ترانهها غالبا بین دو پرده نمایشنامه اصلی و هنگام تعویض دکور اجرا میشدند. این میانپردهها یا به دلیل اجرای آنها در جلوی پرده بسته شده نمایش، پیشپردهها، به قدری مورد استقبال قرار گرفت که بعدها به صورت رادیو و تلویزیونی نیز ضبط شد. اجرای این آثار در تلویزیون هم قالبی تئاتری داشت؛ یعنی بازیگران در حین خواندن تصنیفها و آوازها با گریم و حرکات مربوط به آن آهنگ در صحنه حرکت میکردند.
چهارشنبهسوری یکی از سنتهایی بود که مهرتاش در این پیشپردهها به سراغ آن رفت. این آیین که زمانی با جزئیات فراوان برگزار میشد، مراسمی فراتر از روی آتش پریدن داشت. ترانههای فراوانی در گوشههای مختلف ایران و به گویشهای مختلف برای چهارشنبهسوری وجود دارد. همچنین برای بخشهای مختلف مراسم همچون پریدن از روی آتش، قاشقزنی، خوردن آجیل چهارشنبهسوری و فالگوش ایستادن هم ترانههای ویژهای وجود داشت. مهرتاش عمدتا روی مراسم چهارشنبهسوری در تهران تمرکز کرد. بعدا مجموع نمایشهای پیشپرده مهرتاش نیز اغلب در شب چهارشنبهسوری در تلویزیون نمایش داده میشد و در نتیجه مجموعه این نمایشها به «چهارشنبهسوری» مشهور شد. محمدرضا شجریان که در آن زمان به تازگی فعالیت خود را با نام هنری «سیاوش شجریان» آغاز کرده بود، به خواسته مهرتاش که از اساتید وی به شمار میرفت در یکی از این نمایشها در نقش یک «قفلساز» ظاهر شد و تصنیفی را به همین نام با گویش تهرانی اجرا کرد. در اواخر دهه 80، محمد صفار منتشری از شاگردان اسماعیل مهرتاش برخی از این آثار را با تنظیمی تازه بازخوانی کرد که در قالب آلبوم «چهارشنبهسوری» از سوی موسسه آوای باربد منتشر شد. عبدالوهاب شهیدی، جمال وفایی و هوشمند عقیلی از دیگر شاگردان اسماعیل مهرتاش بودهاند. مهرتاش در مصاحبهای که در سال 1354 انجام شده است، درباره چهارشنبهسوری و ترانههایش میگوید: «مراسم چهارشنبه سوری مراسمی است که از قدیمالایام در خانوادههای ما وجود داشته است. من با جدیت هر آنچه که مقدور بوده و یا خودم دیده بودم یا شنیده بودم را جمعآوری کردم و در سال 1322 اینها را به صورت پیشپردهای در جامعه باربد نشان دادم و از آن زمان هم کوشش کردم هر آنچه به ذهنم رسید و توانستم تهیه و به این اضافه کنم تا به این صورت درآمد که ملاحظه میکنید». مهرتاش در این مصاحبه به مراسم مختلف چهارشنبهسوری مثل، توپ مروارید، پختن آش رشته، آجیل مشکلگشا و ... اشاره میکند و ترانههایی که ساخته است در این برنامه پخش میشود: «اسفند، اسفند دونه، اسفند سی و سه دونه، بترکه چشم حسود، ایشالا...»، «آقای دکتر گفته سنگین آش رشته، تو نسخهاش هم نوشته برکته کار رشته...» مهرتاش تاکید دارد که اینها سنتهای ملی ما است و نباید فراموش شود. محمدرضا شجریان هم یکی از شاگردان مهرتاش بود که در ترانه «کلید و قفل» یا «کلیدساز» آواز خواند. ترانهای که کمتر شناخته شد.
«بیات تهرانی» متولد میشود
هوشنگ فراهانی، نوازنده آلبوم «چهارشنبه سوری» که بازآفرینیای از آثار اسماعیل مهرتاش است و در سال 1389 منتشر شد، درباره نوع موسیقی و پرداخت این قطعات در سالهای پیش از انقلاب به «ابتکار» میگوید: استاد مهرتاش کسی بود که موسسهای را به نام جامعه باربد تاسیس کرد و کسانی را در این موسسه تربیت کرد که هم در زمنیه نمایش و هم در زمینه موسیقی فعالیت میکردند. او شاگردان زیادی داشت مثل استاد عبدالوهاب شهیدی، استاد جمال وفایی، محمد منتشری، محمدرضا شجریان و ... مهرتاش سبک و ردیفی که خودش برای موسیقی ایرانی تنظیم کرده بود را آموزش میداد. او شیوهای که جزو شیوههای قدیمی آوازخوانی تهران بود را با بر طبق سلیقه خودش کمی تغییر داد که معروف شد به «آواز بیات تهران». مرتضی احمدی هم جزو شاگردان او بود و جزو کسانی بود که پیشپردهخوانی میکرد و به نوعی با سبک بیات تهران آشنایی داشتند. آقای بدیعزاده هم با این سبک آشنایی داشت. او با بیان خاطرهای از بدیعزاده درباره نامگذاری سبک «آواز بیات تهران» ادامه میدهد: بدیعزاده میگفت شبی در منزل دوستان، به سبک بیات تهران که شیوه خواندن قلندرها و مردم کوچه و بازاری مردم تهران بود و به نوعی داشمشدی خواندن است، آوازی خواندم. محمد علی فروغی در آن مجلس گفت خیلی آواز خوبی خواندی ولی چرا چنین خواندی؟بدیعزاده میگوید این سبک خواندن تهرانیها و داشمشدیها و کلاه مخملیها است. فروغی میگوید حالا که در موسیقی ایرانی انواع نامهای بیات زند، بیات ترک و ... دارید، این سبک را هم «بیات تهران» نامگذاری کنید.
فراهانی با اشاره به این نکته که مهرتاش یکی از کسانی بود که سبک بیات تهران را به خوبی درس میداد، میافزاید: او ترانههای زیادی را درباره مشاغل مختلف جمعآوری میکرده و به شکل تئاتر موزیکال درمیآورد و به شاگردانش میداد تا بخوانند. کلید و قفل هم یکی از همین ترانهها است. اکثر این اشعار را ابوالقاسم حالت سروده است. امروز هم چون این ترانهها یادآور سالهای دور تهران است، همچنان شنوندهها و طرفداران خودش را دارد.
«کلید ساز» سبک شجریان نبود
امروز در میان ترانههای مهرتاش، ترانه «کلید ساز» به واسطه نام شجریان بیشتر شناخته شده است اما باز هم افراد کمی این ترانه را شنیدهاند. فراهانی در پاسخ به این سوال که چرا این این اثر شجریان در آن زمان هم به نسبت دیگر آثارش کمتر شناخته شد، میگوید: در آن دوره آقای شجریان شاگرد آقای مهرتاش بود و کار میکرد ولی بعدها شیوه، سبک و سلیقهاش را تغییر داد و در شاخه دیگری فعالیت کرد. امروز که کارهای استاد شجریان را نگاه کنیم، آثارش شامل ردههای مختلفی میشود. مثلا یکی از ترانههای حماسیای که بعد از انقلاب توسط گروه چاووش ساخته شد و آقایان حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان چنین آثاری را میساختند و بیشتر به دلیل مسائل سیاسی و اجتماعی پیشآمده بعد از انقلاب 57 به نوعی همگام با جریانات همان سالها بود. بخشی از کارهای استاد شجریان مربوط به این دوره است. استاد مهرتاش نگاه خیلی اجتماعی نداشت. کار مهرتاش بیشتر حالت جمعآوری و تفریحی داشته است. سبک شجریان هم این نبود. او ادامه میدهد: یک هنرمند در دورههای مختلف کاری خودش سبکهای مختلفی را تجربه میکند تا به ثبات برسد. آقای شجریان وقتی قلههای بزرگ موسیقی ایران را فتح میکند، کارهایی مثل دستان، بیداد و ... که مردم آنها را شنیدهاند را میخوانند، وجهه هنری خاصی به دست آورد. شاید کارهای قدیمی را تعمدا نمیخواستند بین مردم شنیده شود چون سبک آقای شجریان هیچ وقت سبکی مثل «کلید ساز» نبوده است. امروز مردم شجریان را با آثار مهم دیگری مثل «آستان جانان» میشناسند. شاید آن موقع آقای شجریان میخواسته آن شیوه آوازخوانی را هم امتحان کند، هنرمند همواره در حال یادگیری است تا به ثبات برسد. آوازخوانیهای متنوع شجریان نشاندهنده پیگیری او است و اینکه او در هر شاخهای فعالیت کرده و در نهایت شیوه ممتازی که میخواسته است را پدید آورده است. اینطور نیست که حتما چون استاد شجریان کاری را خوانده حتما شنیده شود. مردم ما درک دارند و تشخیص میدهند کدام یک از آثار شجریان باید باقی بماند و اصلا چه هنرمندانی باید بمانند یا نه، یعنی به سفارش ما نیست.
باید به اصل وفادار میماندیم
فراهانی در پاسخ به این سوال که آیا در بازآفرینی «چهارشنبهسوری» نوآوری هم داشتید یا نه، میگوید: در این نوع آثار نمیتوان نوآوری داشت، چون وقتی میخواهیم چنین آثاری را بازسازی کنیم، باید به شیوه و سلیقه زمان گذشته وفادار باشیم. یعنی ما حتی باید تا حد امکان این قطعات را کهنهتر و قدیمیتر مینواختیم که به آثار اصلی مهرتاش نزدیکتر باشد، چون اگر در آن دست ببریم دیگر کاری نیست که مردم کوچه و بازار بشناسند، دیگر کار مهرتاش نیست. ما میخواستیم این اثر به اصل خودش نزدیکتر باشد.
حمایت دولتی نداریم
این پژوهشگر موسیقی درباره دلایل کمتر منتشر شده آثار آیینی فولکلور میگوید: اقوام مختلف در این روزها چنین آثاری را جمعآوری میکنند ولی چنین کارهایی نیاز به حمایت دولتی دارند. وقتی میخواهیم هویت اقوام مختلف را حفظ کنیم و به نسلهای بعد منتقل کنیم، به تنهایی قادر به انجام آن نیستیم. گرچه مردم تلاش خودشان را برای حفظ این آثار میکنند اما در طول زمان این آثار دستخوش مشکلات مختلف میشود تا آنجا که هویت اصلی اقوام بعد از چند نسل به دلیل جریانات موجود در دنیا و بیگانگی نسلهای جدید با اصالت گذشتگان رنگ میبازد.با نبود کپیرایت هم بر این مشکلات افزوده میشود.