اينروزها يكي از دغدغههاي جدي صدا و سيما بچهدار كردن مردم است؛ انصافا هم با كارهايي كه اين سازمان طي سالهاي اخير با مردم كرده كسي نميتواند منكر تواناييهايش بشود اما كار اين سازمان برخلاف روح بازي جوانمردانه يا همان فيرپلي است. چرا؟ چون همه از ميزان اثرگذاري و نفوذ تلويزيون روي مردم اطلاع دارند و ميدانند پيشنهادي نيست كه صدا و سيما بدهد و مردم نه بياورند. پيرو همين بحث ضرغامياخيرا تمام توانش را به كار گرفته تا مردم با فوايد بچهدار شدن آشنا شوند؛ يعني به جاي اينكه به آنها ماهي بدهد، ماهيگیري يادشان ميدهد. نه اينكه به فوايد آموزش اعتقاد داشته باشد، بلكه دستش به ماهي نميرسد.
دلتان نخواهد اين برنامهها خيلي آدم را به بچهدار شدن ترغيب ميكند، مخصوصا اگر مجرد باشيد، ولي براي متاهلين يكسري محدوديتهايي وجود دارد كه در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم:
ايراد اول اين است كه آدم روي نگاه كردن اين برنامهها با همسرش را ندارد. اگر شرايطي اتخاذ شود كه اين صميميتي كه صدا و سيما با زن و شوهرها دارد، خود زن و شوهرها هم با هم داشته باشند، خب طبيعتا ميتوان روي موارد بعدي بيشتر تامل كرد.
ايراد بعدي كه دوستان ما در صدا و سيما به آن توجهي نميكنند «آمادگي جسماني» زن و شوهر است. اين كه نميشود طرف هر شب به دليل برخي مشكلات مالي - گوارشي سالاد سبزيجات بخورد، صبح كه شد چشمهايش برق شيطنتآميز بزند. شما بسترش را مهيا كنيد، مردم كارشان را بلدند.
يكي از اصليترين مشكلات مردم همين سريالهاي صدا و سيماست. حقيقتا تا آنجايي كه ما در همه اين سالها در سريالهاي صدا وسيما ديديم مردها روي كاناپه ميخوابند و زنها با انواع و اقسام پوشش ميروند توي اتاق خواب و در را هم از پشت قفل ميكنند. همين سريالها باعث شده كه ما سالها به آنهايي كه زارت و زورت بچهدار ميشدند به چشم آدمهاي بيغيرتي نگاه كنيم كه دائما با همسرشان بيناموسي ميكنند، وگرنه آدم عاقل كه با ناموس خودش از اين كارها نميكند. اگر هم اين سريالها مربوط به زمان «دو تا بچه كافيست» و «فرزند كمتر، زندگي بهتر» است كه بايد اولين تغييرات از خود صدا و سيما و سريالهايش شروع شود. شما يك زن بدون مقنعه به ما نشان بده كه ما بفهميم ايرادي ندارد، تا ما به همسرمان اجازه بدهيم در منزل با ما راحت باشد. بالاخره راحتي يكي از شروط انكارنشدني بچهدار شدن است.
يكي از تاثيرهاي بدي كه اين برنامهها در خانوادهها گذاشته ديالوگهاييست كه اخيرا در بازديد از اقوام رد و بدل ميشود. به اين نمونهها توجه كنيد:
ديالوگ خاله زنكي
مادربزرگ: چه خبر پسرم؟ (چشمك) هنوز خبري نشده؟
ما: چرا اتفاقا، نشست خوبي در ژنو برگزار شده و احتمالا يكسري از تحريمها برداشته ميشه.
- خاك بر سر الاغت كنن، بچه رو ميگم. هنوز خبري نيست؟
ما خجالت ميكشيم خب يكهويي به آدم اينجوري ميگويند. البته زود خجالتمان ميريزد و ميگوييم: نه والا، از صدا و سيما كه پنهون نيست، از شما چه پنهون فعلا خبري نيست.
- چي چي رو خبري نيست؟ ميدوني بعد از يك مدت رحم خشك ميشه و بدبخت ميشي؟
- مادربزرگ شوخي رحمينداريما، حد و حدود خودتو بدون!
ديالوگ ماهوارهاي
مادر: ميگم نكنه توام مشكلات بچههاي شبكه من و تو رو داري؟
بدون اينكه منتظر شنيدن جواب باشد ميزند زير گريه و ميگويد: ميدونستم... ميدونستم بيخود نيست اينقدر با عباس آقا ميپري!
ديالوگ منطقي
زنعمو: خب به سلامتي شما كي ميخواي بچهدار شي پس؟
ما: فردا!
زنعمو غافلگير ميشود و بحث همينجا تمام ميشود.
ديالوگ آموزشي
خاله: شايد اشتباه اقدام ميكني!
ما: |:
خاله: ميگم يه وقت دير نشه فقط، همين. من ميرم چايي بريزم.
ديالوگ روشنفكرانه
همسر: ميگن رحم بعد از يه مدت خشك ميشه
روشنفكر: درياچه اروميه خشك شد كسي صداش در نيومد، يه رحم كه قابل اين سرزمين رو نداره... فداي يه تار موي كوروش كبير.
همسر: رحم بابات نيست اينجوري بذل و بخشش ميكنيها!
روشنفكر: آهان، مال خودتو ميگي؟!
ديالوگ ورزشي
-داداش نمياي بريم باشگاه؟
- نه، بايد برسم خونه تا خشك نشده.
نصيحت پدرانه
هر كاري كني بالاخره يه روزي خودش خشك ميشه ميافته!