حجوم


برداشت اول در کوچه ‌پس‌ کوچه‌های دروازه‌غار، روی پله‌ای قدیمی نشسته. توانش به اندازه‌ای نیست که حتی زیپ کیفش را ببندد. همان‌طور که سیگار را گوشه لبش می‌گذارد، می‌خواهد زیپ را ببندم. بسته کوچکی را از جیب کنار شلوار شش‌جیبش...