نابود


لباس خواب بر تن آمدم کنار تخت و برای دل خودم چند تا گل رز پرپر کردم روی خوشخواب. (نخندید! تنهایی بد دردی است). با این که از ناحیه رباط صلیبی دچار آسیب‌دیدگی بودم با توکل به خدا و دعای خیر مردم روی تشک رفتم و چشمانم را بستم. چند ثانیه بعد حس کردم غریبه‌ای در اتاق است. تا چشمانم را باز...