- کد مطلب : 22267 |
- تاریخ انتشار : 3 دی, 1398 - 13:56 |
- ارسال با پست الکترونیکی
«ثروت» بازرگان و «حقوق» رجایی
به گزارش امیدنامه، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «آقای اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در گفتوگویی عنوان کرده است: «مهندس بازرگان با ثروت عظیم خود حقوق نخستوزیری زمان شاه را که ۲۰ هزار تومان بود، گرفت اما رجایی وقتی آمد، گفت: چرا این قدر زیاد بگیریم و حقوق خودش و وزرایش را ۴ هزار و ۳۰۰ تومان کرد!»
جدای جنبههای سیاسی و از حیث بیان واقعیتهای تاریخی و البته از منظر اخلاقی این نکات را میتوان دربارۀ ادعای آقای بادامچیان طرح کرد:
۱. آقای بادامچیان علاقه دارد هر از گاهی از مرحوم رجایی یاد کند و مستقیم و غیر مستقیم او را به مؤتلفه نسبت دهد و این ادعا را در این راستا هم میتوان ارزیابی کرد. او زمانی که بر جایگاه دبیر کلی ننشسته و عضو ارشد آن به حساب میآمد نیز اصرار داشت شهید رجایی را به مؤتلفه منتسب کند. این در حالی است که شهید رجایی در سال ۱۳۵۸ به همراه ۱۰ نفر دیگر از عضویت در نهضت آزادی ایران استعفا کرد و به حزب جمهوری اسلامی هم نپیوست و اگر عضو مؤتلفه بود، دبیر کل وقت مؤتلفه (مرحوم عسگراولادی) در انتخابات ریاستجمهوری با او رقابت نمیکرد.
در این فقره هم نام بردن از رجایی را میتوان این گونه تفسیر کرد. وگرنه مقایسه رجایی با بازرگان چه وجهی دارد؟ در حالی که میدانیم شهید رجایی علاقه خاصی به مرحوم بازرگان داشت و هر چند بعد از اختلاف با اولین رییسجمهور به حزب جمهوری اسلامی گرایش یافت اما همواره احترام بازرگان را نگاه میداشت و از دکتر سحابی به عنوان پدر خود یاد میکرد.
۲. مهندس بازرگان در دورۀ نخست وزیری، حقوق بازنشستگی دانشگاه تهران را دریافت میکرده است و اساسا حقوقی بابت نخستوزیری نمیگرفته که ۲۰ هزار تومان باشد یا کمتر! به احتمال زیاد مرحوم رجایی هم چنین بوده و حقوق معلمی میگرفته است ولی چون بحث بر سر بازرگان است با قاطعیت می توان گفت مرحوم بازرگان بابت نخست وزیری حقوق نمیگرفته و این ادعا از اساس نادرست است.
۳. می توان حدس زد ادعای آقای بادامچیان بر اساس دریافتیهای مهندس بازرگان در اجرای «لایحۀ قانونی رفع آثار محکومیت های سیاسی مصوب شورای انقلاب اسلامی» بوده است. در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ مدیریت موقت دانشگاه تهران در نامه ای به مهندس مهدی بازرگان به عنوان «استاد دانشکدۀ فنی» و نه «نخست وزیر» به او اطلاع میدهد:
«در اجرای لایحه قانونی آثار محکومیت های سیاسی مصوب شورای انقلاب اسلامی بدین وسیله ابلاغ تعلیق از خدمت جناب عالی موضوع حکم ..... تاریخ ۴۲.۵.۱۳ لغو میگردد و از تاریخ ۴۲.۵.۹ با سمت استادی دانشکدۀ فنی ابقا میشوید و ماهی ۲۵۰۰۰ ریال حقوق پایه ۱۰ استادی جنابعالی از تاریخی که قطع شده بود از محل اعتبارات مربوطه پرداخت خواهد شد.»
چنانچه اشاره شد استادیِ او را معلق کرده بودند و با پیروزی انقلاب در سال ۵۷ در صدد جبران برآمدند. منحصر به بازرگان هم نبود و همه کسانی را که به دلیل فعالیت سیاسی یا محکومیت در رژیم گذشته محروم شده بودند دربرمیگرفت.
۲۵ سال است که بازرگان درگذشته و اگر زنده بود احتمالا باید از آقای بادامچیان عذر میخواست که چرا از استادی دانشکدۀ فنی معلق و بدون عقب نشینی از مواضع از زندان آزاد شده بود؛ در حالی که آقای بادامچیان و رفقا با باز شدن فضای سیاسی به خاطر روی کار آمدن کارتر در آمریکا و با جشن سپاس از زندان آزاد شدند. با این توجیه که وجود آنها در بیرون مفیدتر است و موج گرایش جوانان به کمونیسم را می توانند مهار کنند.
۴. آن گونه که بهزاد نبوی روایت می کند مرحوم رجایی حقوق وزرا را از ۱۰ هزار تومان به ۷ هزار تومان کاهش میدهد و بعد از شهادت او و در دولتهای بعد البته باز به همان ۱۰ هزار تومان بازمیگردد. بنابراین هیچگاه بحث ۴ هزار و ۳۰۰ تومان مطرح نبوده و احتمالا ۳۰۰ تومان را هم گفتهاند تا خیلی دقیق در نظر آید!
۵. ادعای "ثروت عظیم" بازرگان، هم از آن دست حرفهاست که از عهدۀ هر کسی برنمیآید. درست است که بازرگان فرزند یک تاجر متمول بود و زندگی متوسط رو به بالا داشت اما ثروتمند نبود. ثروتمند به کسی گفته می شود که املاک فراوان دارد یا سهامدار شرکت های بزرگ سودده است و مواردی از این دست. اگر میخواست البته میتوانست ثروتمند باشد اما زندگی خود را وقف فعالیت فرهنگی و سیاسی کرد. اگر دنبال پول بود ۱۰۰ اثر مکتوب از او بر جای نمی ماند و سال های مهمی از عمر خود را در زندان و تبعید نمیگذراند و بعد از انقلاب هم بر حرف خود استوار نمیماند. تا جایی که از انتقاد از ادامۀ جنگ هم ابایی نداشت. منتقدان و مخالفان هم بر سلامت مالی او تأکید نداشتند.
اگر یک خانه مسکونی و ویلایی در نزدیکی یکی از سدها و حقوق بازنشستگی دانشگاه تهران و یک اتومبیل پژو ۵۰۴ سبز رنگ نمره تبریز و ده ها جلد کتاب و درآمد حاصل از سال ها کار و تلاش و مبارزه به معنی ثروت است، ثروت های چند هزار میلیارد تومانی حاصل از زد و بندهای نامشروع که این روزها می شنویم چیست؟! اضافه بر این می توان گفت اگر اهل ثروت بود نزدیک ترین دوستان روحانی او سیدمحمود طالقانی و مرتضی مطهری نبودند که از اقتصاد سرمایه داری دفاع نمیکردند و در عین احترام به مالکیت مانند خود بازرگان هواخواه سرمایهداری مولد نبودند.
۶. یک بار که با همسر شهید رجایی گفتوگو میکردم احساس کردم در میان سیاسیون از دو تن بیش از دیگران رنجیده است و اتفاقا هر دو کسانی هستند که زیاد از رجایی نام می برند: اولی محمود احمدینژاد بود که البته بعد از سال ۸۴ از اصرار بر شبیه نشان دادن خود دست برداشت و اگر چه رشحاتی در هواداران باقی ماند اما خود او ادامه نداد و رفتار خود را تغییر داد. دیگری اما همین آقای بادامچیان بود و ظاهرا در دورهای که هر دو نمایندۀ مجلس بودند نیز این نارضایتی را ابراز کرده بود و و صداقت او را در بیان این خاطرات زیر سؤال میبُرد.
افزودن نظر جدید