«عارف» مظلومانه آمد و قهرمانانه رفت

منصور قنواتي مدیر سایت بهانیوز در این سایت نوشت:

درسي و آموزه‌اي كه امروز دكتر عارف با انصراف از كانديداتوري‌اش به همه سياسيون اين مملكت داد يقينا به همان اندازه شخصيت بزرگ و محجوبش، بزرگ و قابل ستايش است. او مظلومانه پا به عرصه انتخابات نهاد و همه حرف‌ها و كنايه‌هاي برخي دوستان مارك‌دار اصلاحاتي را به جان خريد. بسياري غيرمنصفانه نقدش كردند و حتي به تخريبش پرداختند. اصلا و ابدا هم به پيشينه علمي فاخر و تجربه بالاي مديريتي‌اش نگاه نكردند. هم اينكه وارد صحنه شد به او تاختند. بعضا ناجوانمردانه هم تاختند.

او اما با تكليفي كه براي خويش مي‌ديد آمده بود. مظلومانه آمد، طي چند باري كه مردم اين مرز و بوم، چهره‌اش را در سيماي ملي! ديدند، به صداقتش پي بردندو عظمت و مرام عارفانه‌اش ايمان آوردند. در طول بيست سال دوران روزنامة‌نگاري‌‌ام، هيچگاه به راحتي، مجيز كسي و مجموعه‌اي را نكرده و نخواهم كرد؛ اما براي عارف صميمانه و بدون كمترين انتظاري، اين مقاله را مي‌نويسم. به عنوان مدير و سردبير سايت كه طي چند هفته اخير همواره اخبار و گزارش‌هاي دكتر را در سايت‌ منتشر مي‌كرديم بسياري از همكاران رسانه‌اي و سايت‌هاي اصولگرا، «بهارنيوز» را به عنوان يكي از سايت‌هاي وابسته و اقماري آقاي عارف معرفي مي‌كردند و مي‌پنداشتند ما نيز همچون بسياري از سايت‌هايي كه با موسم «انتخابات» مي‌آيند و سريعا هم پس از آن محو مي‌شوند، در همين معادله مي‌گنجيم!

اما باورتان شايد نشود، در اين مدت نه آقاي عارف و نه هيچ كدام از دوستان و همكارانش را كه در ستادش فعاليت مي‌كردند را نه ديديم و نه صحبتي با آنان داشتيم. برخي از دوستان هم وقتي پيگيري كردند و ديدند بدون كمترين انتظار و چشم‌داشتي به مهم‌ترين و بزرگترين تريبون دكتر تبديل شده‌ايم (با توجه به رتبه بهارنيوز در بين سايت‌هاي خبري ايران) باورشان نمي‌شد كه ما صرفا به دليل صداقت و صفاي عارف، پشتش ايستاده‌ايم! خصوصا اينكه تنها خبرگزاري منتسب به اصلاح‌طلبان در اين آشفته بازار، به تريبون كانديداي مايه‌دار جناح مقابل تبديل شده و حتي حاضر نشد عكس و خبري از كانديدايي كه حداقل در بيان مواضعش خود را اصلاح‌طلب معرفي كرده بود انتشار دهد!

انسان‌هاي بزرگ همواره در جامعه ايران مظلومند، حتي حمايت از آنها نيز نه تنها برايتان منفعتي نخواهد داشت بلكه پر هزينه خواهد بود و عارف يكي از آنهاست. عارف را با اين همه توان علمي و نخبگي و مديريتي شايد در هر كشور ديگري جز ايران بود بر سر مي‌نهادند اما چه كنيم در ايران زندگي مي‌كنيم! اينجا بحث بر سر «خوب سخن گفتن» و «سخنوري» است و نه «مايه» و «عمق» داشته‌هاي علمي، مديريتي، دانش و مهارت!

آري اينجا ايران است! و «عارف»‌ها را هضم كردن كاري بسيار شاق و دشوار! و اين را همواره در تاريخ اين سرزمين تجربه كرده و متاسفانه خواهيم كرد و البته چوبش را نيز خورده و خواهيم خورد. البته به دكتر محجوب و عارف نقدي هم وارد است. اينكه او بايد با كاري تشكيلاتي‌تر و عميق‌تر وارد عرصه مي‌شد. سكوت در طرح و بيان ناگفته‌ها و دغدغه‌هايش در سال‌هاي اخير كه به گفته خود ايشان به سختي در سينه حبس كرده بود به اضافه نبود مجموعه و تشكيلاتي سياسي و حزبي او را در جامعه بسيار بيش از آنكه تصور آيد به حاشيه برده بود. دكتر در اين مبحث بيشتر بايد كار مي‌كرد و البته براي آينده مي‌تواند اين نقيصه را جبران كند.

كلام نهايي آنكه: عارف مظلومانه آمد اما قهرمانانه رفت. او با انصرافش به خيلي از مدعيان امروز اصولگرايي و حتي اصلاح‌طلبي درس اخلاق داد. اينكه «قدرت» هدف نيست و فقط يك «راه» است و «وسيله». او اينجا هم عارفانه، صادقانه و متمدنانه گام برداشت و تصميم گرفت. او امروز با انصرافش ثابت كرد يكي از نادر مديران ايران در عصر انقلاب است كه به سخن شهيد بهشتي كه «ما شيفتگان خدمتيم و نه قدرت» جامه عمل پوشاند. جامعه ايران براي هضم «عارف‌»‌ها هنوز به زمان نيازمند است. زماني كه افقش ناپيداست! آري او مظلومانه آمد و قهرمانانه رفت.

افزودن نظر جدید