آنها که صندوق‌های صدقات را خالی می‌کنند، در امنیت‌اند و با آنها که هنرشان را در خیابان نشان می‌دهند، برخورد می‌شود

برخورد با سه نوازنده خیابانی در رشت، همچنان واکنش برمی‌انگیزد.رضا مهدوی می‌گوید: این مباحث می‌تواند برای بچه‌های ما که عموما هم دانشجویان موسیقی هستند این شائبه را ایجاد کند که معتادان در امنیت‌اند، تکدی‌گران در امنیت‌اند، متجاهران در امنیت‌اند، آنان که صندوق‌های کمیته امداد را خالی و پولش را صرف اعتیاد خود می‌کنند، در امنیت‌اند و کسانی که فرهنگ و هنرشان را در خیابان به منصه ظهور می‌رسانند، مورد برخورد تند قرار می‌گیرند!

   آنها که صندوق‌های صدقات را خالی می‌کنند، در امنیت‌اند و با آنها که هنرشان را در خیابان نشان می‌دهند، برخورد می‌شود

 به گزارش اميدنامه به نقل از ایلنا، رضا مهدوی (نوازنده، مدرس و منتقد موسیقی) در واکنش به برخورد با سه نوازنده خیابانی در رشت که اعتراض سيد محمد مجتبي حسيني( معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) را هم برانگیخت، با اشاره به سابقه و پیشینه موسیقی خیابانی می‌گوید: موسیقی خیابانی از پیش از انقلاب وجود داشته است. یعنی از زمانی که نوازندگانی دوره‌گرد داشتیم و اساسا سالن کنسرتی به معنای امروزی وجود نداشت.

او ادامه می‌دهد: این اتفاق در گذشته‌ها هم بوده است و خنیاگران، رامشگران و بخشی‌ها وقتی چیزی به نام رادیو و تلویزیون و رسانه نبود، در ایامی چون نوروز در قالب نوروزخوان‌ به در منازل می‌رفتند و آواخوانی می‌کردند یا در شب چله یا مهرگان، تیرگان و سایر ایامی که ما ایرانی‌ها داشتیم و همین‌طور در قهوه‌خانه‌ها می‌خواندند و نقالی می‌کردند. یعنی اشعار را با موسیقی برای مردم قابل فهم‌تر می‌کردند.

این نوازنده سنتور می‌افزاید: زمانی که سالن‌های رسمی از دوره رضاخان شکل می‌گیرد، بخشی از این نوازندگان پشت در این سالن‌ها می‌مانند و امکان و اجازه ورود پیدا نمی‌کنند و در نتیجه به همان سبک و سیاقی که در اروپا و دیگر ممالک دنیا هست و اصطلاحا به آنها جیپسی یا کولی می‌گویند از منطقه‌ای به منطقه‌ دیگر می‌روند؛ مثل ییلاق و قشلاق‌کنندگان که همیشه در حال عبورند و ساکن نیستند و ما در ایران خودمان هم داریم. اما این‌ها بخشی از موسیقی‌های سرگردانی است که در خارج از اماکن رسمی اجرا می‌شده و بخش دیگر موسیقی خیابانی است که در یکصد سال گذشته در دنیا اعتباری رسمی پیدا کرده و در ایران هم  وجود داشته است؛ چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.

مهدوی با ذکر این پیشینه ادامه می‌دهد: در قبل از انقلاب حساسیتی روی این موضوع نبوده و از آن جلوگیری هم نمی‌شده است ولی در بعد از انقلاب مدتی محدود می‌شود و در دهه شصت نمی‌بینیمش و در دهه هفتاد می‌بینیم که مقابل تالارهای رسمی مثل تالار وحدت، با پایان هر کنسرت رسمی یا هر تئاتر رسمی، نوازندگانی اوایل با آکاردئون و بعدها با ویولن و الان با همه سازها، ورود پیدا می‌کردند و به اجرا می‌پرداختند هرچند نه به شکل گسترده فعلی.

او تصریح می‌کند: با گسترش خطوط مترو در تهران و سایر شهرها، دانشجویان موسیقی به چند دلیل ورود پیدا کردند؛ هم به عنوان راهی برای ارتزاق و هم به عنوان مکانی برای تمرین، چون عموما جا و مکانی در اختیار نداشتند و هزینه‌های اجاره مکان برای تمرین بالا بود یا اگر در خوابگاه بودند یا خانه‌ای داشتند هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌خانه‌هایشان مایل به شنیدن مدام موسیقی نبودند و اجازه تمرین پیدا نمی‌کردند.

او ادامه می‌دهد: این‌ها به مرور آمدند، هرچند جلوگیری‌هایی می‌شد و حتی در برنامه‌های رادیو و تلویزیون هم اجازه نمی‌دادند بحثی را در موردش باز کنیم و بخواهیم سرفصلی را ارائه دهیم ولی امروزه دیگر فراگیر شده است و نه فقط در تهران بلکه در شهرهای بزرگ و حتی شهرهای کوچک، نوازندگانی می‌آیند و باعث شادی و ترنم مردم می‌شوند؛ چه با موسیقی باکلام و با موسیقی چه بی‌کلام. می‌خواهم از فرصت استفاده کنم و همین جا بگویم که اتفاقا موسیقی خیابانی که امروز اجرا می‌شود شاید به مراتب از برخی اجراهایی که در برج میلاد و بعضی سالن‌های دیگر روی صحنه می‌رود، بهتر باشد یا حداقل نسبت به اجرایی که چندی پیش در استادیوم آزادی شاهدش بودیم و در حالی که از حضور محسن شریفیان که می‌خواست موسیقی بومی بوشهر را اجرا کند، جلوگیری شد، به عنوان مابه‌ازا به سراغ موسیقی پاپی رفتند که هیچ قرابتی با فرهنگ ما نداشت و اجرایش در مقابل آن حجم از مهمانان داخلی و خارجی به هیچ عنوان زیبنده نبود.

مهدوی توضیح می‌دهد: موسیقی خیابانی حاصل کار جوانان سرزنده و سرحالی است که فارغ از وضعیت اقتصادی نابه‌سامانی که مردم را خموده کرده است و عبوس، با دست خالی و تنها با یک ساز به خیابان می‌آیند و احیانا مردم هم رقمی به آن‌ها می‌پردازند یا نمی‌پردازند. کار این‌ها جایگاهی ویژه دارد و دولت باید ضمن ساماندهی‌شان از آن‌ها حمایت کند و الان هم دولت، منهای آن‌چه در رشت رخ داده است و به آن می‌پردازم، مخالفتی نمی‌کند و اگر مردم به شکل اتفاقی حرکاتی می‌کنند یا اعتراض‌هایی، دلیل بر فقدان فرهنگ لازم است وگرنه من فکر نمی‌کنم هیچ جامعه بافرهنگی اساسا بخواهد با هنر و مقوله موسیقی مبارزه کند. کژاندیشی‌هایی که وجود دارد از نبود شناخت عمیق از هنر و موسیقی می‌آید که باعث می‌شود در ذهن برخی از مردم شائبه‌هایی ایجاد شود و بخواهند اصطلاحا برخوردی کنند که نمونه‌اش هم بسیار بسیار اندک است.

او ادامه می‌دهد: برخوردی که در شهر رشت از طرف ضابطان اجرایی اعمال شده است حاکی از این است که  هنوز تکلیف‌‌مان را با موسیقی روشن نکرده‌ایم. همان‌طور که ساز در تلویزیون نشان داده نمی‌شود و مشخص نیست این منع از کجاست و از هر کسی هم که سوال می‌کنید گردن نمی‌گیرد. موضوع موسیقی خیابانی هم به واسطه گسترشی که امروز پیدا کرده است و نمی‌شود جلویش را گرفت، برای مسئولین تبدیل به تابو شده است. مسئولان ما برای موسیقی سازی که اساسا مجوز نمی‌خواهد، مشغول مجوز دادن هستند، شاید برای شعر و ترانه‌ای که قرار است در کنار موسیقی سازی بنشیند مجوز دادن تا حدودی منطقی به نظر برسد ولی مجوز دادن یا ندادن به موسیقی‌ای که خالص، مجرد و انتزاعی است، سازی است که صرفا صدایی می‌دهد و به هیچ عقیده خاصی اشاره نمی‌کند، مردم لحظه‌ای می‌شنوندش و عبور می‌کنند و صرفا در حال بانشاط کردن فضای شهر است، کاری منطقی به نظر نمی‌رسد.

مهدوی می‌گوید: این جوانان تلاش می‌کنند سختی‌ها را نبینند و با موسیقی خود به مردم آرامش دهند و شنوندگانشان را به رفتاری مسالمت‌آمیز تشویق کنند. حال اگر اصطلاحا بی‌سلیقه‌گی‌ای هم می‌شود و چنین رفتاری صورت می‌گیرد، مسئولان حتما باید با آن برخورد کنند و اگر نکنند، این مباحث می‌تواند خدایی ناکرده برای بچه‌های ما که عموما هم دانشجویان موسیقی هستند و در سلامت کامل به سر می‌برند، این شائبه را ایجاد کند که معتادان در امنیت‌اند، تکدی‌گران در امنیت‌اند، متجاهران در امنیت‌اند، آنان که صندوق‌های کمیته امداد را خالی و پولش را صرف اعتیاد خود می‌کنند در امنیت‌اند و مابه ازای آن؛ کسانی که دارند فرهنگ و هنرشان را در خیابان به منصه ظهور می‌رسانند، مورد برخورد تند قرار می‌گیرند.

او می‌افزاید: کسانی که این کارها را به صورت خودجوش یا سازمان‌دهی شده انجام می‌دهند متاسفانه عاملانی می‌شوند برای اینکه مردم منزجر، ناراحت و عصبانی شوند. آدم‌هایی که بدون آن که سدمعبری کنند و اذیت و آزاری داشته باشند، آدم‌های دیگر را برای لحظاتی اندک دلگرم می‌کنند و اصطلاحا عصبیت‌هایشان را کاهش می‌دهند و اساسا موسیقی در جهان هم همین طور است و مردم را دعوت به آرامش می‌کند.

او در پایان می‌گوید: وقتی چند نفر می‌ایستند و ساز زدن چند نفر دیگر را نگاه می‌کنند و لبخندی می‌زنند و پولی هم می‌دهند یا نمی‌دهند یعنی دارای نشاط و سلامت‌اند و نمی‌دانم ما چرا دوست داریم به جای پیوند دادن شهرمان با لبخند و خوش‌دلی و خوش‌حالی با عصبیت پیوند بخوریم؟! درحالی‌که شهرمان به اندازه کافی فاقد هویت فرهنگی هست و وقتی شهرداری‌های ما و مدیریت شهری‌مان این توان، این قابلیت و این خوش‌فکری را ندارند چرا نمی‌گذاریم چند جوان فارغ‌التحصیل رشته موسیقی که دوست دارند خودشان را نشان دهند، جایی برای تمرین ندارند، احیانا پول کمی هم در جیب دارند و اگر در محافل و مهمانی هم بنوازند مجرم شناخته می‌شوند در خیابان به فعالیت خود ادامه دهند؟!  

افزودن نظر جدید