آیت الله هاشمی رفسنجانی: با تردمیل ورزش می کنم/احمدی نژاد و ضرغامی هم پیمان بودند، در صداوسیما هر چه خواستند انجام دادند

هفته نامه طلوع صبح گفت‌وگویی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی انجام داده است که مشروح آن در پی می‌آید:
 

اگر اجازه بدهید به انتخابات سال 88 برگردیم. آیا حضرت‌عالی مناظره مشهور سال 88 آقای احمدی‌نژاد و مهندس موسوی را به صورت زنده مشاهده کردید؟

● بالاخره دیدم. اینکه همه را به صورت «زنده» دیدم یا نه، نمی‌دانم.

 سؤال ما این است که پس از ایراد اتهامات متعدد به شما، آن لحظه واکنش شما چه بود؟

● من دیدم که حرف بی‌سندی را می‌زند. ایشان رقیب‌های خودش را ندیده می‌گرفت و می‌گفت که رقیب من فلانی(هاشمی رفسنجانی) است و مسأله را به این طرف آورده بود که حرف ناحقی بود. من در آن انتخابات از کسی حمایت نکرده بودم که ایشان این‌گونه می‌گفت. بعد هم حرف‌هایی زد که من در مراسم امام(ره) که ایشان را دیدم، گفتم که شما خیلی حرف‌های خلاف گفتید. خودتان اصلاح کنید و اگر اصلاح نکنید، من باید جواب بدهم.

کاغذی هم به او دادید.

● همان بود که می‌خواستم تذکر بدهم که این‌ها را اشتباه کردید. خیلی دوستانه گفتم. اما ایشان اصلاح نکرد و من هم نامه‌‌ای به رهبری نوشتم و آن را منتشر کردم.  

همان نامه ای که پیش از انتخابات نوشتید؟

بله، همان نامه‌ای که هر کس می‌خواست، آن را دید و بارها منتشر شده است. همان موقع من نمی‌خواستم بدون خواندن رهبری منتشر کنم، عصر که نامه تمام شد، برای ایشان فرستادم و آخرین فرصتی بود که پیش از انتخابات می‌توانستم، چون ظاهراً عصر سه‌شنبه بود، درست یادم نیست، جمعه هم انتخابات بود. می‌خواستم قبل از انتخابات منتشر شود. برای رهبری فرستادم که اگر نظری دارند، بدهند. عصر هم با ایشان ملاقات داشتم. وقتی به ملاقات رفتم، به ایشان گفتم که شما جواب مرا ندادید. ایشان گفتند: الان که آمدی، داشتم از روی کامپیوتر می‌خواندم. گفتم: روی آن نظری دارید؟ گفتند: روی محتوا هیچ نظری ندارم، ولی روی زمان آن نظر دارم و اگر از من می‌پرسیدی، می‌گفتم که بعد از انتخابات باشد. گفتم: من که پرسیدم و شما جواب ندادید و وقت هم تمام شد و رسانه‌ها فردا نمی‌توانند بنویسند و باید همین امشب بدهم که جوابم را چاپ کنند. ایشان گفتند: که اگر بعد از انتخابات منتشر می‌کردید، چه می‌شد؟ گفتم: اگر احمدی‌نژاد پیروز شود، خوب نیست که با انتشار این جواب دوباره دعوایی را شروع کنم. چون تمام شده بود و اگر هم شکست، بخورد که این دیگر شبیه چوب زدن به مرده است و بهتر این است که همین حالا که ایشان با هدف انتخاباتی گفته، من هم با همان هدف جوابش را بدهم. ایشان گفتند: حق شما بود و من باید دفاع می‌کردم که برای بعد از انتخابات گذاشتم. البته این کار را هم کردند و به نماز جمعه رفتند و به آن صورت مفصل گفتند.

 فکر می‌کنید چرا تلویزیون و صداوسیما حاضر نشد جوابیه شما را پخش کند؟

● صداوسیما پیش از انتخابات و حتی یک سال قبل از انتخابات 84 دربست در اختیار آن جریان بود. به هر حال تمام دستاوردهای انقلاب را با آوردن بعضی از آدم‌هایی که بعدها مشخص شد به کدام جریان وابسته هستند، زیر سؤال می‌بردند که در همان ایام و حتی قبل از انتخابات 84 من گفته بودم که صداوسیما به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشد. احمدی‌نژاد از گروه ایثارگران بیرون آمد و عضو آنجا بود. رئیس صداوسیما هم عضو آنجا بود. اینها با هم پیمان داشتند و در صداوسیما هم هر چه می‌خواستند، انجام می‌دادند.

 آیا آقای احمدی‌‌نژاد قبل از 84 برای جلسات مرتبط، ایشان را می دیدید؟

● همیشه ایشان را می‌دیدیم. شهردار تهران بود که برای بازدید از تونل رسالت از من دعوت کرده بود و من به اتفاق ایشان از آن پروژه بازدید کردم و همچنین برای مراسم افتتاح پارک پلیس در شرق تهران از من دعوت کرده بود که با هم رفتیم و آن پارک را افتتاح کردیم و موارد این‌گونه زیاد بود.

شایعه شد که قبل از 84 از شما برای حضور در انتخابات کسب تکلیف کردند.

● پیش من نیامد، اما به محسن گفته بود. وقتی که من اسم نوشتم، به محسن گفته بود که اگر ایشان مایل باشند که من نباشم، من کنار می‌روم. این را محسن به من گفت و می‌توانید از محسن بپرسید.

واکنش شما چه بود؟

● من گفتم: نه، در انتخابات شرکت کند. 

 
اگر اجازه بدهید وارد انتخابات 92 شویم. شما چقدر احتمال می‌دادید که رد صلاحیت شوید؟

● همیشه انسان احتمال می‌‌دهد

«طلوع صبح»: عده‌ای حضرت‌عالی را پیروز اصلی انتخابات می‌دانستند. چون مشایی را حذف کرده و شخص مورد نظر شما رأی آورد. این را قبول دارید؟

● مردم به دکتر روحانی رأی دادند، یک واقعیت سیاسی است. البته در خصوص ردّ صلاحیت بله. من می‌دانم چه شد. آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند که من نباشم، آقای مصلحی وزیر وقت اطلاعات با معاونانش به آنجا رفته بودند. آیین‌نامه آنها اجازه نمی‌دهد که در بحث‌های انتخاباتی کسی از خارج باشد. با حضور مصلحی مخالفت شده بود که نباید او باشد. خیلی اصرار شده بود که گفتند پس معاونان نباشند و خود مصلحی باشد. یکی از اعضای خبرگان به من خبر داد که مصلحی در جلسه آنها گفته که ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آرای آقای هاشمی را رصد می‌کنیم که ساعت به ساعت بالا می‌رود و الان به هفتاد درصد رسیده است و در این چند روز تا انتخابات اگر همین‌طور بالا برود، ایشان از 90 درصد بالاتر می‌رود و ما مصلحت نمی‌دانیم. چون اگر ایشان بیاید، همه‌ی رشته‌های دوره‌های ما را پنبه می‌کند. 

چقدر قبول دارید که جنابعالی نسبت به سالیان پیشین یا دهه های قبل، تغییرات فکری داشته اید؟ الان برخی منتقدان شما مکرراً  ادعا می کنند شما نسبت به گذشته تغییرات جدی کرده اید

نه، خیلی قبل از انقلاب از زمانی که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسی شکل گرفته است. نه تصادفی و نه تقلیدی، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانیهایی که پیش از انقلاب میکردم، بعد از انقلاب هم میگفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدی در بازار درباره عدالت اجتماعی صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمیکرد.
 

 در مورد چند سال اخیر چطور؟ مثلاً می گویند شما پس از انتخابات 84 دچار تغییرات جدی شدید و این روند همچنان ادامه دارد.

تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه میدانند که دو طرف را حفظ میکردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادیها بودند که آنها را حفظ میکردم و هم محافظه کارها و چپگراها بودند که با همه کار میکردم و مشکلی نداشتم و فراجناحی عمل میکردم. در ریاست جمهوری هم همین کار را کردم. کابینهی من معتدلترین کابینه هاست که حداقل نصف - نصف از دو جناح بود و بعضیها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهوری، در انتخابات دوم خرداد، بی طرف بیطرف کار کردم و فقط انتخابات را سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوی آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمیآمد. ولی من برای برگزاری سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضی از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصی با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولی الان همانها برگشتند و عوض شدند. محافظهکارها هم از این طرف افتادند. اینها میگفتند که: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است» که الان اینگونه حرف میزنند. اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنی نظر آنها نسبت به ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح میشود.

 آن ایامی که حضرت‌عالی ردّ صلاحیت شدید، گفتند به خاطر کهولت سن بوده است. اما فیلمی از شما دیدم که حضرت‌عالی روزانه دقایق طولانی را روی تردمیل می‌دوید. سئوالم این است که ورزش روزانه شما چگونه است؟ آیا کاملاً منظم و مرتب است؟

● بله، از قبل ورزش می‌کردم و در سالهای اخیر هم من به توصیه‌ی پزشکان هفته‌ای دو بار به شنا می‌روم که کافی نیست. دو، سه روز هم در حیاط خانه، زمانی که هوا مساعد باشد، حدود نیم ساعت می‌دوم که نزدیک دو کیلومتر می‌شود. امّا اگر سرما و یا گرما زیاد باشد، روی تردمیل در داخل اتاق این کار را می‌کنم و همان مقدار راه می‌روم که شیب هم دارد و بهتر است.

برنامه‌ی کوه هم دارید؟

● نه، سال‌هاست که به کوه نمی‌روم. قبلاً مرتب به کوه می‌رفتم و خیلی طولانی هم می‌رفتیم. یک بار از قله توچال که می‌خواستیم برگردیم، از همان راه معمولی نیامدیم و گفتیم از طرف شرق برویم که سر از کاشانک در می‌آورد. به منطقه‌ای صخره‌ای برخورد کردیم که خیلی سخت بود و می‌بایست یک متر یا دو متر خودمان را به پایین می‌رساندیم. خیلی خسته شدیم. وقتی به جایی رسیدیم که درخت بود، استراحتی کردیم. بعد از استراحت خواستم که راه بروم، به قول قدیمی‌ها، دیدم زانو می‌زنم. در نوجوانی که در روستا بودم، بسیار می‌شنیدم که می‌گفتند: فلانی زانو می‌زند. آن موقع نمی‌فهمیدم "زانو می‌زند" یعنی چه. چون هیچ وقت به خاطر توانی که داشتیم، حال و روز افراد بزرگتر را درک نمی‌کردیم که در راه رفتن زانو می‌زدند. اما این بار وقتی خواستم راه بروم و خودمان را به شهر برسانیم، متوجه شدم که راه رفتن سخت شده است. در آنجا یک نفر افغانی را دیدیم که با حیوان برای باغی که آن بالا بود، نان می‌برد. از او خواهش کردیم که ما را برگرداند. سوار حیوان شدیم و کم کم پایین آمدیم. بعد از آن کم می‌روم.

 

افزودن نظر جدید