- کد مطلب : 965 |
- تاریخ انتشار : 22 خرداد, 1392 - 12:03 |
- ارسال با پست الکترونیکی
اصلاح طلب واقعی عارف است
لحظههای حقیقی «عارف»
عبدالله ناصری
اصـــــطلاح «لحظههـــای حقیقــی» را که در روانشناسی مــدرن کاربرد دارد، شنیدهایم. لحظههــایی است تجلیبخش سعادت و بهروزی آدمی که دلش میخواهد تمام نشود. لحظههایی اثربخش و معنادار و ماندگار که ضمن ظرفیتسنجی و نیازسنجی جامعه، هم برای بعضی ظرفیتسازی میکند و هم نیاز بعضی دیگر را تامین میکند و این جلوهای از همان ایثار است. لحظههای حقیقی زندگی ضمن آنکه برای خود انسان فرح بخش است، به مثابه یک کنش و عمل میتواند مورد توجه دیگران قرار گیرد و الگو شود. در جامعه توسعهنیافتهای چون ایران، ما عادت کردهایم که بیشتر گفتارها را مورد بررسی قرار دهیم تا رفتارها. امروز اگر در کتاب «سیاستمداری» و «سیاستورزی» فهرست ویژهای تهیه کنیم و در معرض داوری عمومی قرار دهیم، بعضی از افراد و کنشگران که بسیار به گفتارهایشان مشهورند، در صدر قرار میگیرند و آنان که به کردار شهرهاند، در ذیل؛ زیرا بیش از رفتار و عملکرد به گفتار توجه کردهایم.
دکتر محمدرضا عارف از آن دست است که در اینگونه فهرستبندیهای غیرعالمانه، در صدر قرار نمیگیرد. در ارزیابی رفتار اخیر او باید به سخن مورخ مشهور غرب، «ادوارد گیبون»، در رساله بررسی ادبیات، تکیه داشت: «انسان خردمند، بیش از آنکه گفتارها را بررسی کند، اعمال و رفتار را ارزیابی میکند.» از این منظر و نگاه، دکتر محمدرضا عارف در صدر فهرست و کتاب سیاست است. زیرا در سیاستورزی تشکیلاتی بهترین معنا را ارائه داد: «انجام وظیفه در برابر انسان و جامعه و اخلاص نسبت به مقتدای سیاسی خود.» در جامعه ما اصلیترین مولفه فرهنگ عمومی دین و سنت است. همان چیزی که اندیشهورزان مکتب ساختارگرایی مثل «گیدنز»، آن را به «قواعد ساختار موجود» تعبیر میکنند. اخلاق و رفتار اخلاقی که جلوه این قواعد است، در صورت پررنگ شدن در عرصه سیاستورزی نشانه بلوغ سیاسی فرد یا یک طیف اجتماعی سیاسی است. اخلاقیماندن، آن هم در جامعه امروز ایران، کار سختی است. نگاهی به دور و بر خود بیندازیم و بسیاری از مدعیان سیاست را ببینیم. در همین مناظرههای انتخاباتی هم دیدیم که مدعیان اصول و مبانی (!) تا چه حد به آن پایبند بودند. دکتر محمدرضا عارف سالهاست که به دفعات نشان داده این گفته «آندره ژید» عین صواب و حقیقت است: در سیاست دشوارتر از همهچیز آزاده ماندن است.» به خاطر دارم در انتخابات مجلس هشتم که سخنگوی ائتلاف اصلاحطلبان بودم، بنا به فرمایش جناب آقای سیدمحمد خاتمی، مامور ابلاغ تقاضای نامنویسی از دکتر عارف شدم. شرطش این بود که در صورت رد صلاحیت فلهای اصلاحطلبان از سوی شورای نگهبان، انصراف خواهد داد و وقتی برخلاف تصورمان آن رد صلاحیت گسترده را شاهد بودیم، در آن شرایط و برخلاف انتظار تنها کسی که یک عمل سیاسی اصلاحطلبانه مطلوب انجام داد، دکترعارف بود و ایشان آزادمنشانه از صحنه انتخابات کنارهگیری کرد و همچنین در انتخابات ریاستجمهوری 88 که ابتدا نامزد بود و پس از آمدن جناب آقای خاتمی، متواضعانه ریاست ستاد ایشان را پذیرفت و نشان داد که در درجه اول یک عالم است و سپس یک سیاستمدار متعارف. و همانطورکه «گوستاو لوبون» گفته: «وظیفه عالم، کشتن اوهام است و وظیفه سیاستمدار عرفی، استخدام آنها.» رفتار آزادمنشانه دکتر عارف، سرآغاز تولد لحظههای حقیقی و شاد در زندگی سیاسی اصلاحطلبان است. لحظاتی که اثبات کرد و نمایش داد که «تاریخ بدون حقیقت و حقیقت بدون حریت هیچ است.»
متعهد به اخلاق
سعید فائقی
اگر به مناظرات نامزدها دقت کرده باشیم، اکثرا معترف به عدل و انصاف آقای عارف در مدیریت بودند و آقای عارف زبانزد خاص و عام شدند به اینکه مشیشان رای گرفتن و صدقه دادن نیست. در مظلومیت ما مردم، همین بس که عزیزان نامزدها هرجا که به وظیفه مدیریتی خود عمل کرده بودند، منتی بر گردن ما نهادند که فلان کار را انجام دادیم و بهمان پیشرفت را صورت دادیم و... اما از آنجایی که آقای عارف، رانتی مدیر نشده بود بنابراین برای رای گرفتن از مردم هم رانتی برخورد نمیکرد. واقعیتی است که ما مدیران این مرز و بوم گرچه خود را خدمتگزار مردم میدانیم، اما یادمان میرود که به برکت انقلاب همگی جهشی مناصب مدیریتی را کسب کردهایم و خیلی به ندرت اتفاق افتاده است که پلههای ترقی را طبقهبندی شده طی کرده باشیم.
ترقی مدیریتی را نردبانی پشتسر نگذاشتهایم و صدقهسری انقلاب، یکشبه راه صدساله را پیمودهایم. اشتهار به عدل و انصاف آقای عارف نشات گرفته از این بود که او مدیری رانتی نبود، فاصله علمیترین دانشگاه ینگه دنیا را از کویریترین شهر ایران طی کرده بود. تکیه زدن بر مسند دانشگاه تهران، علمیترین تجربه مدیریت حرفهای را میطلبید که آقای عارف از آن برخوردار بود. دانشگاه تهران دانشگاهی است که هنوز دانشکده فنیاش به دلیل حضور مرحوم مهندس بازرگان یکی از اخلاقیترین دانشکدههای مهندسی است، رفتار مدنی و اخلاق حرفهای، دکتر عارف را چنان بالنده کرده بود که نه تنها در گفتار او را مقید به الگوهای جامعه مدنی میدیدیم، بلکه در رفتار هم سرشار بود از مسئولیت مدنی، زیرا دانشگاه تهران همواره مرکز و مامن فرهیختگان و پرچمدار فرهیختگی کشور بوده و خواهد بود. این عزیز فرزانه پی و بنیان یکی از پایههای دموکراسی را نهادینه کرد و آن اینکه آنگاه که منشور اخلاقی انتشار داد، اولین مجری تعهد اخلاق هم خود شد، به تکلیف آمد و به حق کنار کشید تا برتری خردجمعی را بر تکمحوری به کرسی بنشاند. شعار عقلانیتی را به اوج اجرایی به فعل نشاند، احترام به خردجمعی که دنیای امروز آن را خردزیبا نام نهاده است.
امروز سکانداری خردگرایی مدنی در دستان پرمهر دکتر عارف قرار گرفته است که امروز و فردای ایران، فردیت فردی خود را تا مادامی که فدای جمع نکردهاید، تمامیتخواهی از شما رخت برنخواهد بست. چنانکه تاریخ ایران گواه است، قدرتمندان حتی مهر و عشق پدری را هم فدا کردهاند، جایی که استالین به معلم فرزندش که از درس نخواندن پسر استالین گلایه داشت گفت: من نمیتوانم شاهعباس باشم، نمیتوانم نادرشاه باشم در نقطه مقابل خیلیها هم نمیتوانند عارف باشند، از حق خود به نفع ایرانصرفنظر کنند.
درود بر عارف
حسن یونسسینکی
پاسداری از کرامت انسانی و متخلق بودن به رفتارهای اخلاقی در حوزههای نظری و تئوریک چشماندازهای سبزی هستند که کرانههای نیلگون هر گستره آبی را در قاب زیبای محصورشده نوشتهها نمایان میسازند اما زیبایی واقعی اینگونه ارزشهای نظری هنگامی چهره واقعی خود را منعکس میکند که در رفتارهای انسانهای بزرگ و کوچک دیده شود. بسیار تلخ و آزاردهنده است که در حوزه سیاسی کشور بداخلاقیهای فراوان قابل دریافت و طرح است و آزاردهنده اینکه این تلخیها و این بداخلاقیها را عدهای اصرار دارند لباس اعتقادی بپوشانند. بگذریم این ایام، ایام آفرینش و خلق امیدهای تازهای است که باید بنبستهای فراوان ایجاد شده را بشکند و انتخابات فعلی، انتخاب یک مشی و یک برنامه برای برونرفت از وضع موجود است نه پیروزی یک جریان سیاسی.جناب آقای دکتر عارف با شروع و ادامه حضور سیاسی، اخلاقی و منطقیشان در زنده کردن امیدهای اجتماعی برای افشای ناکارآمدیها ایفای نقشی موثر داشتند و نقطه اوج این حرکت اولویتبخشی به انتخاب بزرگتری از دلبستگیهای اجتماعی- سیاسی شخصی ایشان بود. آقای دکتر عارف عقلانیت و پذیرش خرد جمعی را بر احساس تکلیف و خواستههای سیاسی اصلاحطلبانه فردی ترجیح و در عمل نشان دادند که هیچ تضاد و تقابل بین انتخاب یک خواسته اصلاحطلبانه فردی و یک درخواست اصلاحطلبانه جمعی وجود ندارد و اصلاحطلبان با درایت و منطق فراگیر به دنبال حاکمیتبخشی به عقلانیت در امور ملی و انقلابی کشور هستند. این حرکت بزرگ که اصلاحطلبانه به نفع برقراری شرایطی در کشور حرکت کنیم که بنبستهای موجود را بشکنیم حتی اگر وابستگی این جریان بنبستشکن صرفا اصلاحطلبانه نباشد حرکتی بزرگ و قابل احترام است که به پاس منافع ملی، این ملت بزرگ هرگز آن را فراموش نخواهد کرد و دکتر عارف بدون تردید در خاطره ملی این انتخاب بزرگ از اولینهاست.
حماسه عارف
خسرو طالب زاده
حماسه واقعیت ندارد، رخدادی نیست که در ظرف زمان امروز شدنی و در بستر مکان اینجا ممکن باشد و قابل تصور و پیشبینی و برنامهریزی. حماسه، حماسه است چون در زمان قابل پیشبینی نیست و در توان عینی موجود رخدادنی تصور نمیشود. مانند حماسه مردمی دوم خرداد که مردم خلاف انتظار و برنامهها، امر خارج از تصور را شدنی کردند و به اصلاحات رای دادند و حماسه آفریدند. حماسهها یکاندازه و یکگون نیستند. حماسه دوم خرداد در قواره یک ملت بود با نامزدی مشخص. اما حماسه میتواند در قواره یک فرد هم رقم بخورد و فردی خلاف تصور عمومی و خلاف هنجار و اخلاق عرفی و رویه متعارف ظاهر شود و به اندازه خود خلق حماسه کند. کنارهگیری عارفانه عارف از نامزدی انتخابات ریاستجمهوری در قواره عارف هم حماسه است. بیرون از تصور متعارف، بیرون از اخلاق سیاسی عرف و بیرون از هنجارهای انتخاباتی. عارف نامزد اصلاحطلب بود و آنگاه که اصلاحطلبان به رهبری سیدمحمد خاتمی، صلاح مملکت و مردم و نه صلاح اصلاحطلبان را، به کنارهگیری وی نظر دادند، عارف هم متخلقانه و صبورانه این امر را پذیرفت و کناره جست. این کنارهگیری عارف، کنارهگیری از انتخابات بود نه کنارهگیری از اخلاق و مشی اصلاحطلبی. عارف اصلاحطلب باقی ماند و در این استواری در اصلاحطلبی، سویه دیگری از اصلاحطلبی را، سوای مواضع و دیدگاههای اصلاحطلبی، به نمایش گذاشت. اصلاحطلبی شیفتگی به قدرت و پایداری بر هدف به هر بهانه و بهای هر روشی نیست. عارف نشان داد که اصلاحطلبان برای مصلحت همگانی و خیر حقیقی میکوشند و سخن میگویند و آنجایی که لازم باشد هر مشقت و رنجی و سختی را میپذیرد تا راه اصلاحطلبی به شیفتگی قدرت و دست یافتن به هدف به هر روشی آلوده نشود و تمایزها و مزیتهای اخلاقی و حقیقی آن با دیگرانی که از آسمان سخن فرومیریزند و پای در زمین میکوبند، همچنان راهگشا باشد و در افق سیاسی ایران نمایان. عارف رییسجهمور نشد، اما به کسوت روسای جمهور اخلاق و ادب درآمد و این همان باقیات و صالحاتی است که هرکسی باید با خلق حماسهای در زندگی فردی خود به آن دست یازد.
عارف تردید را از من گرفت
فریدون مجلسی
اقدام آقـــای عارف در انصراف ازنامـــــزدی انتـــخابــات ریـــــاســت جمهوری ، آن هم سه روز قبل از برگزاری انتخابات آنچنان من را حیرتزده نکرد. این اقدام حداقل نزد من حرکتی قابل پیشبینی بود و به نوعی کمترین انتظارها از فردی معتدل، عقلگرا و منسوب به جریان اصلاحطلبی را برآورده کرد؛ نامزدهایی که برای انتخابات پیشرو پا به عرصه گذاشتهاند هریک به نحوی گفتمان بخشی از جامعه را رهبری میکنند. بعضی معتدل و بعضی دیگر عملگرا مینمایند و البته بعضی هم تا حدودی موجبات نگرانی ما و امثال مایی را فراهم میکنند! که نگران تندرویها و هزینهسازیهای بیفایده هستیم. اما در کل این رنگارنگی نامزدها را باید به فال نیک گرفت. روزهایی را به یاد میآورم که همین جناب آقای هاشمی رفسنجانی که بسیاری هنوز از شوک رد صلاحیتش خارج نشدهاند در انتخابات ریاستجمهوری تنها عباس شیبانی را رقیب جدی خود میدید و البته که همه از نتیجه آن هماوردی نابرابر آگاه هستند. اما امروز میتوان با اندکی اغماض نمایندگان طیفهای مختلف فکری جامعه را در میان نامزدها مشاهده کرد، هرچند هنوز با رویه مطلوب فاصلهای بسیار داریم و شخصا مردم را عاقلتر از آن میدانم که شخص یا اشخاصی بخواهند مدیر و مدبر بودن را برای آنان ترجمه کند. خلاصه سخن آنکه از میان شش نامزد باقیمانده در عرصه انتخابات بعضی ما را به آینده امیدوار و بعضی دیگر سخت نگرانمان میکنند. اما باید اقرار کنم که حرکت معاون اول دولت اصلاحات در انصراف از نامزدی انتخابات ریاستجمهوری به نفع نامزدی با تفکرات همسو، شخص من را از تردیدی که برای شرکت در انتخابات و رای دادن داشتم درآورد. شک ندارم هستند بسیاری دیگر چون من که با دیدن این از خودگذشتگی پلی از شور به مصلحتسنجی زده و برای شرکت در انتخابات بر تردیدهایشان تاختهاند. در روز انتخابات من نیز چون دیگران به پای صندوق رای میروم هرچند امیدی به پیروزی نداشته باشم و سایه تردید و اماواگرهای ناشی از انتخابات گذشته همچنان بر سرم باشد؛ اما همین امید اندک نیز ما را بس.
کنارهگیری عارفانه
کسری نوری
کنارهگیری دکتر عارف از عرصــه انتخابــات ریاستجمهوری یک نقطه عطف بود. هم برای او، هم برای اصلاحطلبان و هم برای آنها که در این برهوت سیاست، در پی احیای اخلاق و وفاداری به عهد و پیمان بودند.
چرا برای عارف نقطه عطف بود؟ میگفتند او گزینه ایدهآل و حداکثری اصلاحطلبان نیست یا کسی از او برای ثبتنام دعوت نکرده بود. بعید است جناب عارف هم ادعایی جز این داشته باشد.
اما عارف در چه شرایطی آمد؟ نباید فراموش کرد که اصلاحطلبان سالهاست پس از هر انتخاباتی کرکره فعالیت منسجم و کار تشکیلاتی را پایین میکشند و دو ماه به انتخابات مانده از پس یک شک و کشاکش تئوریک درباره آمدن یا نیامدن، سرانجام سلانهسلانه گیوهها را ورکشیده، نرمنرمک قصد انتخابات میکنند.
وقتی هم خاتمی تنها گزینه مطلوب و حداکثری است و در کمال شگفتی همه میدانند او نمیآید و اگر هم بیاید چه رخ میدهد و با این وجود هیچ جایگزینسازی و اولویتبندی تشکیلاتی هم انجام نمیدهند، ولی درعینحال قصد شرکت در انتخابات هم دارند، چه جای تعجب و گلایه است اگر افرادی ثبتنام کنند و بعد هم هر یک از زاویه و منظری گزینه شایسته اجماع تلقی شوند؟!
مگر مترو معیاری تعیین شده بود؟ پس چرا عارف که هم وزیر کابینه اصلاحات بود و هم معاون اول خاتمی، نباید به این باور میرسید که میتواند به عنوان یک نامزد اصلاحطلب وارد عرصه شود؟
جالب آن بود که جماعتی در این بیدروپیکری اردوگاه اصلاحات حتی تا نفی تعلق عارف به اصلاحطلبی و اصلاحطلبان هم پیش رفتند، بیآنکه تالی فاسد مدعای خود را دریابند و پاسخ دهند که چرا و چگونه جناب آقای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات کسی را که اصلاحطلب نبوده محرم و همراه خود دانسته و او را فرد دوم کابینهاش قرار داده است؟!
بزرگوارانی گفتند که چرا عارف فلان کار را کرده یا فلان حرف را زده که اصلاحطلبانه نبوده است؟ بیایید فرض را بر این بگذاریم که این انتقادها به عارف وارد باشد، خب مگر نمیتوان سیاههای بلندبالا از بعضی اعمال و گفتار بعضی دوستان ردیف کرد که نه تنها اصلاحطلبانه نبوده بلکه در ضدیت و تقابل مطلق با اصلاحطلبی بوده است؟!
بههرحال در اینکه عارف گزینه ایدهآل اصلاحطلبان است تردیدهایی وجود داشت اما سخنان و رفتار اصلاحطلبانه او در روزهایی فعالیت انتخاباتی و از همه مهمتر تبعیت بیچون و چرای او از خواست رهبر اصلاحات، اوج بلوغ سیاسی، اخلاقی و کنش اصلاحطلبانهای بود که شاید بسیاری از مدعیان و منتقدان عارف حاضر به انجامش نبودند. عارف در کمال نجابت و سربلندی از عرصه انتخابات کنارهگیری کرد. او علاوه بر آنکه نماد اخلاق، گذشت و دوری از تکروی و خودمحوری در کار سیاسی شد خود را از این بلیه بزرگ هم که در صورت عدم توفیق این جریان در انتخابات مسئول و مسبب شکست معرفی شود و کاسهو کوزه همه ندانمکاریها و کاهلیهای سیاسی دیگران بر سر او شکسته شود رهانید!
این ماجرا برای اصلاحطلبان هم باید نقطهعطف باشد. از آن سبب که اگر کنش سیاسی را امری موسمی و تفننی تلقی نمیکنند و درنهایت به این جمعبندی رسیدهاند که با وجود همه تنگناها، در چارچوب همین نظام فعالیت کنند، باید طرحی دگر اندازند و فارغ از نتیجه این انتخابات، بنیان کار تشکیلاتی و منسجم را بنا نهند تا در هر برهه و انتخابی با تابلو و نشان «اصلاحطلبی» پا به عرصه گذارند و به هر شرایطی تن ندهند.
شکست جزیی از رقابت است. اگر آگاهانه و با بررسی همه جوانب پا به عرصه گذاشتیم از شکست هم نباید واهمهای داشته باشیم. هرچند که پایگاه و نفوذ تفکر اصلاحطلبی به حدی است که اندک انسجام و برنامهای در هر رقابتی، قرین کامیابی پیروزی خواهد شد.
در آن صورت حتی ائتلاف هم یک کنش قابل پیشبینی خواهد بود که متناسب با سهم، جایگاه، حوزه نفوذ و عِدّه و عُدّه طرفین قابل تعریف میشود.
کلام آخر اینکه هرچند اصلاحطلبان به هر دلیلی نتوانستهاند با نامزدی اختصاصی و با تمام ظرفیت و داشتههایشان وارد انتخابات شوند اما هماینک که خردجمعی به حمایت از حجهالاسلام و المسلمین روحانی رسیده است باید تمام ظرفیتهای لازم را برای توفیق او به کار گیرند و حتی فراتر از آن، برای سناریوهای مختلفی که به فرض دو مرحلهای شدن انتخابات متصور است طرح و برنامه تدارک ببینند.
اقدام اخلاقی محمدرضا عارف
محمدعلی سبحانی
عارف در همراهی با جمع نیروهای دلسوز اصلاحطلب نشان داد که او در سخن و تصمیم خود برای ورود به انتخابات با هدف تقویت گفتمان اصلاحطلبی صادق و راستگو بوده است. دکتر عارف بارها بهطور خصوصی و علنی به این مهم اشاره کرده است که سیاستورزی اصلاحطلب بوده و فقط برای احیای اخلاق و تقویت این گفتمان پا به این میدان گذاشته است. او نشان داد که پایبندی وی به گفتمان اخلاقی نیز ریشه در شخصیت فکری و علمی و خانوادگی او دارد و سیاستمداری قابل اعتماد است. امروز کنارهگیری او دارای پیامهای متعددی است که یکی و شاید کمترین آن ایجاد فرصت پیروزی برای نیروهای معتدل آقای دکتر روحانی و کاهش شانس افراطگرایان و دوری اقتدارگرایان از سیاست و مرکز تصمیمگیری در ایران است. کاری که دکتر عارف کرد نشان داد که او به هیچ عنوان قدرتطلب نیست و اتهام آن نامزد اقتدارگرا که وی را متهم کرد بهخاطر بالا رفتن رای خود به طرح ریشههای اصلی مشکلات کشور پرداخته است و عارف در همانجا با صداقت و جدیت اصرار کرد که در باورهای او هدف وسیله را توجیه نمیکند و مسائل نادرست و ناهنجاری که در طول سالهای گذشته برای کسب و حفظ قدرت صورت گرفته است نشان داد که در برهوت هم اینکه کویر گلواژههای کلام یک سیاستمدار اخلاقی از قلب کویر میتواند امید را به جامعه بازگرداند.
«تو»ییکه نمیشناختمت
احمد پورنجاتی
شاید برای همه انسانها در دوران زندگی، مجال و فرصت «تصمیمهای بزرگ» فراهم نشود و چهبسا چنین موقعیتهایی دست دهد، اما بههر دلیل و بهانهای از کف برود. البته اینکه چه تصمیمی را «بزرگ» بشماریم، بستگی به خاستگاه ارزشی و اندیشگی ما دارد.کاری که «دکتر محمدرضا عارف» کرد از آغاز حضور شجاعانه و مسئولیتشناسانهاش در عرصه رقابتهای انتخاباتی تا فرایند فعالیتهای اجتماعی و رسانهای برای تبیین و شفافسازی دیدگاههای اصــلاحطلـبــانه و سرانجام و با وجود اقبال روزافزون افکار عمومی، بهویژه پس از مشاهده شخصیت و منش علمی و اخلاقی و نجیب و دلیرانهاش در مناظرهها، پذیرش نظر مشورتی بزرگان جریان اصلاحات و بهویژه توصیه آقای خاتمی برای کنارهگیری از صحنه رقابت، از آن دست «تصمیمهای بزرگ» است که «تولد یا شکوفایی یک انسان بزرگ» را نوید میدهد. بهباور من، از هر زاویهای که به رفتار و تصمیم این مرد بزرگ بنگریم، پیامد کار برزگ او، از آغاز حضور تا سرانجام انصراف بسیار فراتر از هر نتیجهای ارزیابی میشود که احتمالا در انتخابات گرفته میشد یا خواهد شد! این «تصمیم بزرگ» آنگاه جلوه و رنگوبوی جالب و شگفتانگیزتری را بهنمایش میگذارد که در اردوگاه داعیهداران «احساس تکلیف برای خدمت و نه شیفتگی قدرت»، چه غوغا و کشمکشی برای اصرار به ماندن و بیاعتنایی به وعدههای ائتلاف مشاهده میشود!
«دوربرد» به جای «برد»
داود محمدی
انصراف دکترعارف از نامزدی که «با عنایت به نظر صریح جناب آقای خاتمی و تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاستجمهوری» اعلام رسمی شد، روزهای خرداد پرحادثه امسالرا داغتر از همیشه کرد. این کنارهگیری، در آستانه 24خرداد شوک بزرگی به اردوگاه اصولگرایان وارد کرد و از سوی دیگر، وضعیت حسن روحانی نامزد اعتدالگرا را بهبود بخشید. با وجود اهمیت و تاثیرگذاری انکارناپذیر چنین رخدادهایی، واقعبینانه باید پذیرفت که پیامد انتخاباتی تصمیم سحرگاه چهارشنبه عارف، صبح شنبه و همزمان با اعلام نتیجه رایگیری به پایان رسیده و به تاریخ خواهد پیوست. اما نتیجه این اقدام در نگاهی عمیق از مرزهای خرداد 92 فراتر خواهد رفت. البته نتیجه نهایی انتخابات و کامیابی و ناکامی احتمالی روحانی از جمله متغیرهایی است که در تعیین جایگاه تاریخی عارف، نقش بسزایی ایفا خواهد کرد. اما این تمام ماجرا نیست. اگر پا را از تحلیل صرفا «انتخاباتی» رخداد فراتر گذارده و فرازونشیب موضعگیری اصلاحطلبان را از زاویه «فرهنگ سیاسی» بررسی کنیم، آنگاه به نتایج قابلتامل و بلندمدتتری میرسیم. ابتدا، خاتمی بهمثابه «نامزد حداکثری» اصلاحطلبان، بنا به دلایل متعدد، ترجیح داد وارد عرصه رقابت نشود. مطابق عرفسیاسی ایران، انتظار میرفت خاتمی و اصلاحطلبان از این مرحله به بعد، «تماشاگر» رقابت سایر نامزدها باشند اما رییس پیشین دولت اصلاحات و بخش عمدهای از حامیانش - برخلاف انتقادها و حتی مرزبندیهای سابق با هاشمی - به دلیل درک عمیق از وضعیت حساس کشور و مخاطرات پیشرو، مجددا وارد صحنه شدند و اینبار، نه برای شرکت در رقابت برای کسب قدرت بلکه با هدف ترغیب هاشمی مردد که به نظر میرسید بهترین گزینه موجود برای سکانداری قوهمجریه در شرایط کنونی بود.
همت اصلاحطلبان و سایر هواداران «آیتالله» در نهایت به بار نشست و او روانه آوردگاه انتخاباتی شد و«سونامی هاشمی» بر سپهر سیاسی ایران غلبه کرد. اما ردصلاحیت غافلگیرکننده او، باز هم معادلات را برهم زد و دوباره پیشبینی عزلتنشینی انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات در اذهان قوت گرفت ولی خاتمی و اصلاحطلبان با همگامی هاشمی کوشیدند از روزنههای باقیمانده نهایت استفاده را ببرند و بر این مبنا، نگاهها به سمت دو نامزد
تایید صلاحیت شده یعنی عارف اصلاحطلب و روحانی اعتدالگرا معطوف شد. رایزنی مشترک خاتمی و هاشمی با لحاظ متغیرهای گوناگون، در نهایت، به گزینه روحانی رسید و عارف نیز در «تبعیت» از اجماع اصلاحطلبان «گذشتن از حق خویش بهنفع ملت بزرگ و ایران سربلند» را «مصداق روشن اصلاحطلبی واقعی» اعلام و کنارهگیری کرد که این اقدام با سپاس خاتمی، هاشمی و روحانی همراه شد.
فراسوی این فعل و انفعالات سیاسی؛ «تعامل» و «همگرایی» بزرگانی که در خطکشیهای سیاسی هماردوگاه محسوب نمیشوند و در مواردی حتی منتقد دیگری نیز بوده و هستند و حمایت هوادارانشان از این رایزنیها و خروجی آنها؛ اتفاق نادر است که در این دوره از انتخابات جوانه زد و از نظر عملی هم تاثیرات جدی
بر جای گذاشت اما سوای نگاه «کوتاهبرد» به قضیه و نتیجه انتخابات 24 خرداد؛ از منظر «دوربرد» و نگرش «کلان»، شکلگیری این رویه و تداوم آن در آینده میتواند دریچه جدیدی در «فرهنگ سیاسی» راهبران سیاسی و حامیانشان بگشاید و به نهادینهشدن «ترجیح منافع ملی بر مصالح فردی» یاری رساند. این همان اکسیر حیاتبخشی است که سیاست ایرانزمین از کمبود آن رنج میبرد. اهمیت این دستاورد چنان است که با اتکا به آن میتوان اصلاحطلبان را پیروز پیشاپیش انتخابات دانست. با لحاظ این واقعیات است که نمیتوان و نباید از اقدام راهگشای خاتمی، هاشمی و عارف و مشاورانشان در بسترسازی و تعمیق کار جمعی و فارغ از مسایل جناحی بیتفاوت گذشت و آنان را شایسته تقدیر ندانست و باید امیدوار بود هواداران نیز با درک ارزش تاریخی همگرایی کنونی، به سهم خود، یاریرسان این نوزایی سیاسی در مناسبات میان بزرگان جناحها باشند.
افزودن نظر جدید