- کد مطلب : 5029 |
- تاریخ انتشار : 5 مرداد, 1393 - 09:19 |
- ارسال با پست الکترونیکی
ترقی: پيشنهاد ممنوع البياني خاتمي جدي نبود
برخي ميگويند فعاليت دامنهدار تندروها در فضاي سياسي کشور، موجب کم عمق شدن شکاف سياسي ميان اصولگرايان و اصلاح طلبان و تبديل آن به شکاف اعتدال و افراط شده است، شما با اين موضوع موافقيد؟
هر دو موضوع در کشور وجود دارد، نه شکاف بين اصلاح طلبان و اصولگرايان کاهش پيدا کرده است و نه اعتدال گرايي و افراط تمامي پذير است. آنچه هست اين است که جناح اعتدال که جناح دولت است و دو جناح ديگر يعني اصولگرايي و اصلاح طلبي، سه جرياني هستند که در برابر افراط قرار دارند.در اين که هر سه جرياني که نام بردم الآن ميانهروي و اخلاق مداري را سرلوحه کار خود قرار دادهاند و اعتدال را ميپسندند نه افراط و تفريط را ترديدي وجود ندارد اما در ميان اين سه جريان هم تعريف اعتدال متفاوت است. طبيعي است که تنش اين سه جريان با افراطي گري و تندروي افزايش پيدا کرده و بيش از اين نيز افزايش پيدا خواهد کرد اما همچنان که گفتم اين سه جناح اختلاف نظرهاي اساسي با هم دارند و قرار نيست به واسطه يک مخالف مشترک، اختلافاتشان را ناديده بگيريم. آنها براي برخورد با اين مخالف مشترک، رويه و راه مشترکي ندارند. هر يک راه خودش را ميرود.
از نظر شما اعتدال به چه معني است؟
اعتدال از نظر ما خط اصيل انقلاب اسلامي و اسلام ناب و خط امام و رهبري است که بدور از هرگونه افراط و تفريط است.
البته به نظر بعيد است که رقباي شما، يعني اصولگرايان، اعتداليون دولتي يا حتي مستقلها هم تعريفي غير از اين ارائه بدهند!
نگاه کنيد آنچه اسلام گفته است ممکن است براي هر جناحي تفسير خاصي داشته باشد اما در نهايت قرائت رهبري عين اعتدال است و قرائت امام عين اعتدال است، اگر رويکردها و خوانشها متفاوت باشد طبيعي است و تا جايي که مغايرت پيش نيايد پذيرفته است با خوانشهاي متفاوت اما بدون مغايرت ميتوان رويکردهاي متفاوتي داشت.
بله! با اين وجود در ميان گروههايي که هم اکنون در فضاي سياسي کشور رقابت دارند، تعريف از اعتدال مبتني بر همين شاخصهايي است که شما برشمرديد، در واقع منطقا بعيد به نظر ميرسد تعاريف ديگران با آنچه شما گفتيد تفاوت زيادي داشته باشد. با اين وجود گسترش برخي تندرويها و بياخلاقيها را ناشي از چه ميدانيد؟ چون به هر حال تبعيت از چنين تعريفي نيازمند پايبندي به آن است و در چنين تعريفي جايي براي تندروي يا بي اخلاقي سياسي وجود ندارد.
علت اصلي افزايش برخي بي اخلاقي ها در فضاي سياسي عدم وجود يک منشور واحد در رقابتهاي سياسي است. بارها و بارها اين منشور تدوين شده است اما متاسفانه برخي از تشکلهاي سياسي کمترين توجه به مفاد آن داشتهاند. در اين منشورها چارچوبهاي يک رقابت سالم و پويا تدوين شده و حتي به امضاي تعداد زيادي از تشکلها رسيده است اما متاسفانه نه تنها تشکلهايي که امضا نکردند بلکه آنها هم که امضا کردند در حوزه عمل خود را ملزم به رعايتش نديدند تا فضاي رقابت سياسي در کشور نظم و چارچوب مدوني بگيرد. البته اين را هم بگويم که روند بلوغ سياسي در کشور رو به رشد بوده است. اما تا وقتي که عرصه سياسي آلوده به گرايش غرب گرايانه از رقابت باشد نميتوان اميدوار بود که رقابت سياسي يک رقابت اخلاقي باشد.
منظورتان از گرايش غرب گرايانه چيست؟
يعني سياست را منفک از ديانت تعريف کردن و اين که هدف، وسيله را توجيه کند! ما هم اکنون در کشور چنين مشکلاتي داريم و رقابتها مبتني بر تطبيق ديانت و سياست و تقوا نيست که اگر باشد قطعا اين انحرافها از مسير اخلاق در عرصه سياسي کاهش پيدا خواهد کرد. اما به هر حال پايبندي افراد به اصول اخلاقي در رقابتهاي سياسي متفاوت است، برخي کمتر پايبند هستند و برخي بيشتر و البته در همه جريانها هم اين موضوع وجود دارد. همين الآن هم در بين اصلاح طلبان کساني هستند که خارج از چارچوب اخلاقي برخورد ميکنند، طبيعي است که در بين نمايندگان مجلس هم اين اتفاق وجود دارد.
منظورتان از نمايندگان مجلس، اصولگرايان هستند يا پايداريها!
هم نمايندگان هم آنها و هم اصولگرايان فرقي نميکند. لازمه حذف اين بي اخلاقيها حرکت دادن کشور به سمت استدلال و مباحثه و منطق است! همان منشوري که گفتم! تدوين يک چارچوب براي رقابت سالم و پوياي سياسي !
اما خوب بالاخره اين حرکت نيازمند مقدماتي است! رقابت سالم، استدلال و مباحثه نيازمند پذيرش ديگري است! اين که برخي از ممنوع کردن حضور ديگران سخن ميگويند، چه تأثيري بر اين حرکت دارد؟ براي مثال تلاش برخي از تندروهاي مجلس براي ممنوع البيان کردن خاتمي و... را چطور ارزيابي ميکنيد؟
البته اين طرح در حد يک پيشنهاد بود و خيلي جدي نبود. با اين اوصاف بالاخره شخصيتهايي که متهم به مديريت يا هدايت فتنه 88 هستند تا به اشتباه خود اقرار نکنند نبايد انتظار داشته باشيم که جامعه آنها را بپذيرد. آنها جامعه را جريحه دار کردهاند و مردم نميتوانند به سادگي از کنار هزينه بزرگي که آنها به کشور وارد کردند بگذرند. مقصران فتنه 88 عمدتا کساني هستند که با معادلات و محاسبات اشتباه و با القاي يک موضوعي که هيچ واقعيتي نداشته است ذهن بسياري از جوانان را منحرف کردهاند و براي جبران اين انحرافها بايد هزينههاي بسياري از سوي نظام و کشور پرداخت شود. با توجه به اين مسئله فکر نميکنم جامعه پذيراي اين افراد باشد ولو اين که بيانيه بدهند و از مردم براي حضور در راهپيمايي روز قدس دعوت کنند و... همچنان که گفتم اين افراد تا جبران مافات نکنند و اقدامي انجام ندهند، نبايد انتظار داشته باشيم که کما في السابق در کشور فعاليت داشته باشند، اينها اگر بخواهد حرف بزنند و حرفشان اثرگذاري داشته باشد بايد به اشتباهات خود اقرار کنند.
در انتخابات سال گذشته، ائتلاف سه گانه آيت الله هاشمي، ناطق نوري و خاتمي و حمايت آنها از روحاني موجب پيروزي وي شد! با توجه به اين موضوع، اين که بگوييم جامعه با خاتمي يا هاشمي يا ناطق قهر است، دقيق و درست است؟
نخست اين که بايد بگويم که اتحادي بين آقاي ناطق و آنها وجود نداشته است. بر فرض که اين سه نفر از آقاي روحاني حمايت کردند! باز اين تحليل در ميان اصلاح طلبان هم نيست. اين که آقاي حجاريان معتقد است که روحاني پايگاه اجتماعي ندارد و پايگاه حامي وي، پايگاه اصلاح طلبان است نيز درست نيست. خود دولتيها هم نميگويند که همه رأيهايشان را از اصلاح طلبان گرفتهاند. 250 هزار رأي اضافه بر حداقل رأي براي پيروزي در انتخابات، چيزي نيست که بشود اينگونه تحليلش کرد. نميتوان آن 50 درصد ديگر را ناديده گرفت! اين که بگوييم 57 درصد رأي روحاني همه ناشي از سيل طرفداران خاتمي و هاشمي بوده درست نيست.
اما خوب قريب به اتفاق کارشناسان با اين تحليل معتقد بودند که انتخابات به دور دوم کشيده خواهد شد و کسي باور نميکرد که با توجه به شناخته شده بودن کانديداها و پراکندگي جناحي و گروهي در ميان آنها نامزدي بتواند در دور اول رأي اکثريت جامعه را کسب کند.
اين مسئله دور دوم که شکل نگرفت اما اين تحليل را خود اصلاح طلبان و خود خاتمي هم قبول ندارند که با رأي آنها رييس جمهور انتخاب شد. نامزد آقاي خاتمي، آقاي عارف بود و وقتي ديدند که نامزدشان در جامعه بيش از يک و نيم ميليون رأي ندارد، به سمت روحاني آمدند و اين يک حرکت استراتژيک بود. من معتقدم که آنها از روحاني هم عبور خواهند کرد چون اصلاح طلبان کساني نيستند که بتوانند با رويکرد وي به حيات سياسي خود ادامه بدهند پس از او نيز عبور خواهد کرد.
با اين فرض نيز بالاخره رأي بالاي روحاني در دور اول انتخابات يازدهم را بايد بر اساس حمايت آيت الله هاشمي تحليل کنيم! خاتمي و هاشمي هم اکنون در فضاي سياسي کشور سرنوشت بسيار متفاوتي از يکديگر ندارند.
ببينيد آقاي هاشمي انتظارات و توقعاتي از روحاني داشت که ممکن است محقق بشود اما حتي با اين فرض هم روحاني کسي نيست که ادامه دهنده راه هاشمي باشد و هاشمي دوم نيست.
يک سوال ديگر را ميخواهم بپرسم! اين که برخلاف تبليغات دستگاههاي رسانهاي مخالف اصلاح طلبان، روحاني در فيلم تبليغاتي خود تابو شکني کرد و توانست در رسانه ملي پس از سالهاي سال تصوير خاتمي را براي مردم پخش کند، همينطور سخنراني هاشمي رفسنجاني را که مدتها بود از اين رسانه پخش نميشد، پس از پيروزي هم بارها و بارها با اين شخصيتها و ديگر شخصيتهاي نزديک به اين دو نفر ديدار داشته است و انگار عامدانه خواسته است تا ارتباط خود با آنان را پر رنگ و برجسته نشان بدهد. اين در حالي است که هربار هم با موج سنگين تخريب مخالفان روبرو بوده اما تاکنون به روابطش با اصلاح طلبان و چهرههايي همچون آيت الله هاشمي و خاتمي ادامه داده است. در اين باره چه نظري داريد؟
نگاه کنيد! در اين که به هر حال افراد اصلاح طلب بيشتري در دور و بر ايشان هستند ترديدي نداريم! اما قرار نيست که با اين اتفاق بگوييم گرايش ايشان به اصلاح طلبي 100 درصد است يا اينکه مثلا 90 درصد است و 10 درصد به سوي اصولگرايان گرايش دارند. ايشان هميشه موضعي متعادل داشتهاند و سعي کرده اند که گرايشهاي افراطي به اين طرف يا آن طرف نداشته باشد. الآن هم درست است که از اين افراد استفاده کرده است اما فعلا زود است که قضاوت کنيم. زود است که قضاوت کنيم آيا روحاني با اين افراد به خواستهها و اهدافش ميرسد يا خير. و يا اين که دل بستن ايشان به کارگزاران مفيد بوده يا خير و همينطور گرايش رييس جمهور به اصلاح طلبان نتيجه مثبت دارد يا خير. بايد زمان بگذرد ما که صبرمان زياد است.
افزودن نظر جدید