تناقضات آیت‌الله مصباح‌ یزدی!

فرارو نوشت: سخنان دیروز آیت‌الله مصباح‌یزدی درباره حزب جمهوری اسلامی یادآوری دوباره یک اختلاف قدیمی بود؛ ماجرای اختلاف او با آیت‌الله بهشتی و همچنین مخالفتش با تحزب. این در حالی است که جبهه پایداری در این سال‌ها به اشکال مختلف سعی در ارائه تصویری تلطیف‌شده از نگاه رهبر معنوی خود به تحزب داشته؛ تلاشی که گویا بی‌ثمر بوده است.
آیت‌الله مصباح‌یزدی دیروز گفت: «حتی حزب جمهوری اسلامی که توسط افرادی مانند شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی تشکیل شد و امام (ره) هم فرمودند: اگر حزبی تشکیل می‌دهید، حزب جمهوری باشد - که به نوعی تأیید این حزب بود- کارش به جایی رسید که امام (ره) فرمودند: این حزب را منحل کنید! اما اگر همان راهکاری که امام (ره) برای هیئت‌های مؤتلفه داده بودند، در حزب جمهوری اسلامی رعایت می‌شد، عاقبتش به اینجا نمی‌انجامید».

اگرچه ایشان توضیح بیشتری درباره راهکار امام برای هیئت‌های مؤتلفه - که امروز بدل به یکی از استخوان‌دارترین و قدیمی‌ترین احزاب جناح راست شده است – نداده است. آیا کنش فعلی جبهه پایداری که خودش را در قالب یک حزب ثبت کرده به کنش مؤتلفه نزدیک است؟ و این دو حزب چه کرده‌اند یا چه دستاوردی داشته‌اند که حزب جمهوری اسلامی در دوران عمر کوتاه خود نداشته است؟

مصباح‌یزدی در مذمت تحزب زیاد صحبت کرده است؛ مثلا پیش‌تر گفته بود: «تشکل و نشست‌وبرخاست‌های خود را داشته باشید؛ اما مبادا حزب تشکیل دهید». این اختلاف بر سر حزب جمهوری اسلامی بیشتر نمایان شده است؛ حزبی که شهید بهشتی یکی از بنیان‌گذارانش بود.

مصباح خودش بر این مسئله تصریح کرده و روز‌های آغازین شکل‌گیری حزب جمهوری اسلامی را این‌طور به یاد آورده است: «عضویت در یک حزب یا گروه یا دسته، وابستگی فکری و علاقه غیرعقلانی می‌آورد. برای همین در همان اوایل انقلاب که شهید بهشتی همراه دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، چون تعهد حزبی را مغایر با ارزش‌ها و باور‌های دینی می‌دانستم، به عضویت آن درنیامدم».

محمدجواد ابطحی، نماینده مردم خمینی‌شهر و عضو جبهه پایداری که نزدیک به مصباح‌یزدی است، هم چند ماه پیش مشابه سخنان پدر معنوی جبهه پایداری را تکرار کرده بود و در نقد پررنگ‌ترشدن نقش احزاب در قانون آتی انتخابات به حزب جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته بود: «مشکل حزب جمهوری اسلامی آن بود که نمی‌دانستند که آیا باید از دستورات، ولی فقیه اطاعت کنند یا اینکه دستورات حزب در اولویت قرار گیرد. حزب به معنای غربی و آن روشی که در پارلمان‌های دنیا وجود دارد، نباید در اسلام باشد؛ اما حزب جمهوری اسلامی به این سمت‌و‌سو رفت و به‌همین‌دلیل در آستینش مار پرورش داد».

ادعای او با واکنش علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، مواجه شد که در پاسخش گفت: «حزب جمهوری اسلامی یک حزب اسلامی بود و در داخل خودش با ولایت فقیه مشکلی نداشت و مشکل این حزب اصلا این نبود و رهبران آن تابع ولایت فقیه بودند و مشکلات دیگری برای این حزب به وجود آمد».

جبار کوچکی‌نژاد، نماینده مردم رشت، هم در اخطار قانون اساسی در واکنش به این اظهارات ابطحی گفته بود: «آقای ابطحی الفاظی را برای احزاب به کار برد که درست نیست. اگر حزب جمهوری اسلامی نبود، مشخص نبود که چه بر سر انقلاب می‌آمد و شهدایی مانند بهشتی و باهنر هم از اعضای حزب جمهوری بودند و اگر برخی از احزاب نتوانستند به خوبی عمل کنند، نباید عملکرد سایر احزاب را زیر سؤال برد».

تناقض ماجرا آنجاست که آیت‌الله مصباح‌یزدی در حالی بار‌ها در مخالفت با تحزب سخن گفته که چندسال پیش جبهه پایداری، نزدیک‌ترین جریان به ایشان خودش را در قامت یک حزب به ثبت رساند؛ اگرچه با سازوکار عجیب و مخصوص به خود.

آن‌ها چیزی تحت عنوان شورای فق‌ها در حزب دارند و می‌گویند که تصمیمات خود را ابتدا به تأیید این شورا می‌رسانند؛ شورایی متشکل از سه فقیه که یکی از آن‌ها آیت‌الله مصباح‌یزدی است و دیگری آیت‌الله خوشوقت بود و نفر سوم هیچ‌وقت نامش اعلام نشد. حالا گویا این شورا فقط یک عضو دارد. سقای‌بی‌ریا، سخنگوی سابق جبهه پایداری، پیش‌تر در توضیح نگاه آیت‌الله مصباح به حزب گفته بود: «حزب به معنای کلی را نفی نمی‌کنند. حزب با پارادایم غربی که گروهی به دنبال کسب قدرت با هر راهی هستند را نفی می‌کنند.... شورای فق‌ها باقی است. هیچ منافاتی ندارد. ما با همان اساسنامه و مرام‌نامه ثبت‌نام کرده‌ایم. چه اشکالی دارد شورای مرکزی تصمیم می‌گیرد، اما تصمیماتش را از نظر شورای فق‌ها می‌گذارند». این روز‌ها شاگردان آیت‌الله مصباح‌یزدی به میراث بهشتی؛ یعنی تحزب با دیده تردید می‌نگرند. در منظومه فکری مصباح، حزب جایگاهی نداشت، حالا هم چندان ندارد؛ اما بهشتی تعبیر معبد را برای حزب به کار می‌برد. علیرضا بهشتی اختلاف میان آیت‌الله مصباح‌یزدی و آیت‌الله شهید بهشتی را فراتر از همه به تفاوت در مبانی انسان‌شناختی این دو نسبت می‌دهد؛ به اختلاف در نگاهشان به انسان؛ از انسان اختیارگر بهشتی که با دلهره اگزیستانسیالیستی زاده می‌شود تا انسان مدنظر مصباح. اختلاف میان آن دو در نهایت به خروج مصباح به همراه ۱۸ شاگردش از مدرسه حقانی منجر شد.

اگرچه برخی هم معتقدند اختلاف اصلی میان شهید قدوسی و آیت‌الله مصباح بود، نه شهید بهشتی؛ بااین‌حال مدرسه‌ای که به روایت شاگردانش، قدوسی معمار و بهشتی مهندس آن بود، به مذاق آیت‌الله خوش نیامد و آنجا را ترک کرد. بعد از آن اختلاف مصباح با قدوسی یا بهشتی، شاید هم هر دو، مصباح به «مؤسسه در راه حق» رفت، برخی از شاگردانش را با خود برد و در آنجا نیز به تدوین برنامه آموزش و عضویت در کمیته گزینش طلاب برای تحصیل در این مؤسسه پرداخت. عمده افرادی که خود را به شاگردی آیت‌الله بهشتی منتسب می‌کنند، در این سال‌ها منتقد افراط گری بوده‌اند و از انصاف بهشتی یاد کرده‌اند.

دکتر محمد مقدم، معاون بین‌الملل مرکز حفظ و نشر آثار امام که هم‌زمان شاگرد بهشتی در مدرسه حقانی و ۱۲ سال در مرکز اسلامی هامبورگ جانشین او بوده، با اشاره به اینکه بهشتی در حقانی و مرکز اسلامی هامبورگ به دنبال ایده‌های نوین بود، گفته بود: «من به فرجام اندیشه‌های ایشان که به ثمر رسید یا نه، کاری ندارم؛ اما نقش ایشان در راه‌اندازی مدرسه منتظریه که بعدا به حقانی معروف شد، در آن دهه بی‌نظیر است».

مقدم در انتهای آن همایش، یک آرزو کرده بود: «ای‌کاش شاگردانش امروز اهل انصاف بودند». احتمالا اشاره او به همان‌هایی است که روزگاری در مدرسه حقانی فقط نزد مصباح‌یزدی تلمذ نمی‌کردند، بلکه شاگرد بهشتی هم بودند.

 

افزودن نظر جدید