- کد مطلب : 17297 |
- تاریخ انتشار : 26 فروردین, 1397 - 08:43 |
- ارسال با پست الکترونیکی
جاي خالي امريكا در سوريه
حمله مشترك امريكا، بريتانيا و فرانسه به خاك سوريه، به لحاظ ميداني درست بعد از شكست گروه جيشالاسلام و ساير گروههاي مسلح و تروريستي انجام شد. در واقع شايد بتوان گفت اين حمله دست كم براي جبران معنوي خسارتها و شكستهاي اين گروهها انجام شده است. چنين حملهاي به لحاظ ميداني تاثير چنداني بر عمق جريانهاي نظامي در سوريه بر جاي نخواهد گذاشت. اما از لحاظ سياسي اين حمله يك پيام نهفته دارد؛ پيام اين حمله متحد سه كشور غربي اين است كه امريكا، فرانسه و بريتانيا علاقهمندند در فرآيند سياسي جاري يا اخلال بكنند يا جاي پايي براي خودشان ايجاد كنند. واشنگتن از روند موفقيتآميز و موثر ابتكارهاي آستانه و سوچي احساس نارضايتي ميكند.
مثال اين احساس تلخ را ميشد در جملات سناتور امريكايي ديد كه در جلسه استماع براي تاييد مايك پومپئو به عنوان وزير خارجه جديد امريكا، با به نمايش گذاشتن عكس ديدار سه جانبه حسن روحاني، ولاديمير پوتين و رجب طيب اردوغان، روساي جمهوري ايران، روسيه و تركيه پرسيد جاي چه كسي در اين عكس خالي است؟ در واقع انتظار امريكاييها اين است كه يك مقام بلندپايه امريكايي در چنين جلسهاي براي تصميمگيري در مورد آينده سوريه و فرآيند تحولات سوريه مشاركت داشتهباشد. اين خواسته امريكا، خواسته مشترك فرانسه و بريتانيا هم هست كه در روند حل و فصل سوريه مشاركت داشتهباشند. آنها اميدوارند ابتكار آستانه و فرآيند سوچي، مجددا به فرآيند ژنو تبديل شود. اين در شرايطي است كه روند ژنو ساليان سال در جا ميزد، اما ابتكار آستانه دست كم موفق شد در چهار يا پنج منطقه كاهش تنش، آتشبس برقرار كند و چنين آتشبسي را تضمين كند. با توجه به نوسانات رفتارهاي دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا هدف او از اين عمليات بيشتر انحراف افكار عمومي امريكا از دهها پروندهاي بود كه در داخل امريكا متوجه اوست. فشارها و مشكلات داخلي روز به روز بر دولت ترامپ در حال افزايش هستند و به نظر نميرسد چنين عملياتي اهداف مورد نظر امريكا و غرب را براي مشاركت در روند حل و فصل بحران سوريه افزايش دهد. در شرايط كنوني، تنها در صورتي امكان رسيدن به اين هدف وجود دارد كه در نوع گفتوگوها و روند روابط امريكا و روسيه شاهد تحولات جدي باشيم. نشانههايي مبني بر تمايل امريكا بر ورود به يك نوع تعامل با ايران و روسيه در مورد آينده سوريه گاهي ديده ميشود، بلافاصله بعد از عمليات بامداد شنبه شاهد بوديم كه دونالد ترامپ در سخنراني خود، ضمن استفاده از ادبيات تهديدآميز، مشوقهايي را نيز براي مسكو معرفي كرد و گفت حاضر به تعامل با روسيه است و پيش از اين هم گفتهبود كه ظرفيتهاي زياد اقتصادي براي رابطه با روسيه دارد. فقط در صورت محقق شدن تفاهم ميان دو قدرت بزرگ جهاني، امريكا و روسيه است كه ممكن است بتوان تصور كرد كه مشاركت غرب و به ويژه امريكا در روند تحولات سوريه افزايش پيدا كند. براي ايران، روسيه و تركيه، اضافه كردن غربيها به روند آستانه يا سوچي غيرممكن نيست، اما مباني و اصولي مورد قبول سه طرف قرارگرفته است. اگر قرار باشد يك طرف جديد به اين روند اضافه شود، بايد اين مباني را قبول كند. يكي از اصليترين مباني مذاكرات آستانه و سوچي اين است كه گروههاي معارض و مخالفي كه علاقهمند به مشاركت در روند مذاكرات هستند، نبايد جزو گروههاي تروريستي شناختهشده در سوريه باشند. كشورهايي مانند امريكا، فرانسه و بريتانيا، تاكنون از گروههاي تروريستي مانند جيشالاسلام، جبههالنصره و ساير گروهها حتي داعش حمايت كردهاند. سوريه كشور بزرگ و مهمي محسوب ميشود، اگر كشورهاي غربي حمايت از گروههاي تروريستي در اين كشور را متوقف كنند، دمشق همانگونه كه در گذشته به روابط گسترده با همه جهان از جمله غرب نياز داشت، در آينده نيز چنين نيازي خواهد داشت. در نتيجه به اعتقاد من، اگر روند حمايت غرب از گروههاي تروريستي متوقف شود، نه از سوي ايران، روسيه و تركيه و نه از طرف دولت مركزي سوريه، ممانعت و مخالفتي با مشاركت كشورهاي غربي در روند آستانه و سوچي وجود نخواهد داشت. مراكز متعدد قدرت، سياستگذاري و تصميمگيري در ايالات متحده امريكا وجود دارد كه هنوز به نتيجهاي مورد اجماع در مورد آينده سوريه نرسيدهاند. اينكه دونالد ترامپ يك بار ادعا ميكند كه تصميم گرفته به سرعت نيروهايش را از سوريه خارج كند و چند روز بعد اقدام نظامي عليه خاك اين كشور انجام ميدهد، نشان از فقدان يك تصميم واحد و استراتژي مشخص از سوي امريكا در مورد آينده سوريه دارد. همزمان سوريه به عنوان پايگاه سنتي روسها شناخته ميشود و جاي پاي سنتي و محكمي براي امريكا در اين كشور وجود ندارد. اقداماتي كه در حال حاضر امريكا با همراهي كشورهاي غربي و متحدان منطقهاياش از جمله عربستان سعودي، تركيه و امارات متحده عربي و تا حدودي اردن در پيش گرفته است، با اين هدف انجام ميشود كه نهايتا بنيان نظام دفاعي سوريه را كه عمدتا مبتني بر سلاحهاي ساخت روسيه و شوروي سابق است، نابود كنند. در چنين حالتي، اگر سوريه از توان دفاعي خالي شود، آنگاه پس از پايان بحران، دولت سوريه بايد تصميم بگيرد كه تسليحات و توان دفاعي خود را از كجا تامين كند. حتي در اين صورت نيز، من تصور ميكنم كه امريكا، پس از بحران سوريه باز هم جايگاه مهمي در سياست خارجي سوريه پيدا نكند. روند تحولات به گونهاي پيش ميرود كه براي سوريه، جايگاه روسيه به عنوان متحد قدرتمند استراتژيك و ايران به عنوان متحد منطقهاي دست بالاتري در آينده داشته باشند.
افزودن نظر جدید