جمشید بسم‌الله: رحيمي باعث بين‌المللي شدن من شد

جمشيد ميرابي معروف به جشميد بسم الله به بيان سر گذشت زندگي و تفسير خاص خود از مديريت اقتصادي كشور از دوران تعديل تا دوران احمدي نژاد پرداخته است.

به گزارش امید،روزنامه "تعادل" گفتگویی با جشميد بسم الله انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم:

جمشيد بسم الله از كجا آمد؟ چه طور شروع كرد؟
از خيلي زمان هاي قديم كه من اين كار را شروع كردم طبق عادت هميشگي كارم را با بسم الله الرحمن الرحيم شروع ميكردم. تا اينكه كمكم اين قضيه جا افتاد و من شدم جمشيد بسم الله.

پايه اصلي كارم از سال ۶۶ تا ۷۲ در بازار بورس بود نه در بازار ارز. آن زمان به صورت كامل در بازار ارز نبودم. در مقاطعي كه احساس ميكردم نرخ ارز به سمت بالا ميرود، خريد ميكردم و در مقاطع ديگر ميفروختم.

هميشه بچه ها وقتي وارد مدرسه ميشوند شغلهايي براي خودشان انتخاب ميكنند مثل خلباني، پزشكي و... من هم از بچگي دوست داشتم خلبان هواپيماي جنگي بشوم و هيچ وقت فكر نميكردم وارد بازار ارز شوم.

ديپلم علوم تجربي دارم. ولي در زمينه بورس طي اين سالها سعي كردم تمام آمارهاي بورسي را مطالعه كنم. به راحتي مي توانم بگويم به اندازه يك فوق ليسانس اطلاعات از بازار بورس دارم و ميتوانم تحليل كنم.

تازه ديپلم گرفته بودم كه آن زمان با يكي از دوستانم كه الان پزشك است رفتيم كارگري در شهرك اكباتان. ساعت حدود دو بعدازظهر بود كه متوجه شدم در كنار كار بيل مكانيكي از ما ميخواهند بيل بزنيم. خيلي عصباني شدم و اعتراض كردم، بدون اينكه حقوقمان را پرداخت كنند ما را بيرون انداختند.

برادر بزرگم در آن زمان در بازار طلا بود. رفتم پيش برادرم در بازار و بعد از چند روز اسم فردي را شنيدم كه در بازار زبانزد خاص و عام بود. اسمش آقاي خسرو خالصي بود. از بزرگان سكه و طلا. آن زمان و خيلي آدم شريف و با خدايي بودند. يادم نميرود با ماشين مزدا ۱۰۰۰ قديمي كه داشت مرا به چهار راه استانبول برد و با بازار ارز آشنا كرد.

كارم را با ۲۵هزار تومان پولي كه از دوستم قرض گرفته بودم شروع كردم. در آن زمان با آن ۲۰۰ تا ۲۵۰ دلار ميتوانستم خريد كنم. بعد از يك ماه كار كردن ۵ هزار تومان سود داشتم. سود بازار براي من خوب بود آن روزها ولي خالي از ضرر هم نبود.

يادم ميآيد يك گروه مشتري داشتيم به اسم «فيوج». آنها نه ايراني بودند و نه پاكستاني، چيزي مابين بودند و كار اصلي آنها جيب زني بود. يك بار ۱۴۰۰ دلار از جيب من زدند. چند بار به اين صورت زمين خوردم و بعد باز شروع كردم. شايد تنها چيزي كه مرا در آن سالها نگه داشت علاقه من به شغلم بود.

ضرر و زيان كار شما باعث نشد كه از بازار عقب بكشيد؟
سال ۷۲-۷۳ بود كه طرح تعديل اجرا شد. اين همان شروع برنامه يارانه هاي سال ۹۰ بود كه با بي برنامگي شروع شد. قاچاق ارز به شدت افزايش پيدا كرده بود. تورم خيلي بالا رفته بود. يادم هست سكه از ۱۳ هزار تومان به ۶۵هزار تومان رسيد. كار كردن در آن شرايط خيلي سخت بود به دليل اينكه سوءاستفاده هاي زيادي در بازار صورت ميگرفت. در آن شرايط تصميم گرفتم آن مقدار پولي را كه دارم در شركت هاي خودروسازي سرمايه گذاري كنم و شروع به خريد و فروش ماشين كردم. يادم هست از بازار مشوش آن روزها يكي از دوستان من ۱۰ برابر سرمايه اوليه اش سود كرده بود ولي من نتوانستم، از قديم در بازار ارز گفته ميشد كه لازمه كار، پول زياد نيست صداقت در رفتار و گفتار است كه باعث جلو رفتن ميشود و شايد همين باعث شد كه من از آن دوران با كمترين بهره بيرون بيايم.

دوران طلايي براي صرافان در اين ۲۶، ۲۷ سالي كه شما در بازار هستيد چه دوراني بوده؟
براي من كه اين همه سال در بازار ارز فعاليت ميكنم هيچ دوراني، دوران طلايي نبوده. يك صراف هميشه در خطر است. شبيه يك مرغ كه هم سرش توي عزا بريده ميشود و هم توي عروسي. زمانهايي كه وضع درآمدي دولت خوب است، كسب و كار رونق دارد، اجازه فعاليت به ما داده ميشود. مشتريها مي آيند و معامله ميكنند و عده يي در اين ميان پيدا ميشوند كه با جلب اعتماد يا پول شما را ميبرند يا چك تقلبي و در زماني هم كه وضع مالي دولت بد مي شود نخستين كساني كه ضرر ميكنند صرافان هستند. خالصه اينكه صراف ها در دو حالت در خطر هستند.

اين واقعيت داشت كه ما چند سالي توانستيم نرخ ارز را ثابت نگه داريم؟
در زمان خاتمي بحث تك نرخي شدن ارز چند سالي مطرح شد. به نظرم اين تكنرخي شدن بيشتر ظاهري بود ولي نوسانات خيلي كمتري داشت.

در آن زمان ما نفت ۲۵ دلاري ميفروختيم و چرخ اقتصاد كشور در آن شرايط خوب ميچرخيد دليلش هم اين بود كه تورم تا حد زيادي كنترل شده بود.

آن روزها نرخ ارز تقريبا ثابت مانده بود و ارز زيادي وارد كشور مي شد. اواخر فعاليت خاتمي بود كه يكسري ادعا ميكردند كه صرافان ازثابت نماندن نرخ ارز در آينده اطلاع دارند و ميگفتند كه صرافها شروع به خريد ارز و جمع كردن ارز از داخل بازار كرده اند.

هميشه اين سوال براي من مطرح بود كه يك صراف توان خريد چقدر دلار را دارد؟
يك صراف نهايتا بتواند ۱۰ميليون دلار بخرد. اصل اين صحبت ها در رابطه با صرافها صحيح نيست. براي يك صراف گردش پولي خوب مهمترين نكته به شمار ميرود. اين نيست كه دلار بخرند كه از نقطه آ به نقطه ب برسند. صراف مي تواند مثل يك طلافروش موجودي كار باشد. با شروع دولت احمدي نژاد طلايي ترين دوران ايران، خاكستري ترين دوران ايران شد. به اين خاطر كه موقعي كه ايشان در مسند بود، ما نفت را به بالاترين قيمت ممكن ميفروختيم و ثروت زيادي داشتيم ولي الان دقت كنيد كه چه چيزي داريم و چه به جا مانده است.

تصور دلار بالاي ۳۰۰۰ تومان را ميكرديد؟
آن روزها وقتي دلار بين ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان در بازار معامله ميشد من به جرات پيشبيني تا ۲۸۵۰ تومان را ميكردم و براي اين كار هم دليل داشتم.

ببينيد حدود ۱۰ سال بود كه نرخ ارز تقريبا ثابت مانده بود. تورم حدود ۲۰ تا ۲۵درصد است و نرخ دستمزد هرساله بيشتر ميشود.

نرخ تورم مصرفي هم در كنار آن در حال افزايش است و روي تورم تاثير ميگذارد. چاپ اسكناس هم داريم. همه اينها جمع شده بود و يك پتانسيل ايجاد كرده بود كه آقاي احمدي نژاد و تيم اقتصادي وي با عملكرد ضعيف و اشتباه به اين قضايا دامن زدند.

مشكلات اقتصادي كه الان هم ميبينيم به جرات مي توان گفت حاصل همان عملكرد است.

تيم اقتصادي آقاي احمدي نژاد واقعا ضعف مديريتي داشت به دليل اينكه اگر فردي توان مديريتي ندارد بايد جاي خود را به فردي صالح بدهد، مگر اين ميز چقدر ارزش دارد ۷۰ميليون ايراني به اين صورت دچار مشكالت اقتصادي شوند.

يك حاج آقا داشتيم كه پشت ميزش نوشته بود «خدا كند پستمان پستمان نكند» متاسفانه الان اينطور نيست. يعني تو كشور ما اينطور نيست. يك نفر كه پشت ميز مينشيند، فقط ميگويد من مي توانم.

ماجراي دستگيري شما به چه صورت بود؟
شهريور ۹۱ دلار بين ۲۰۵۰ تا ۲۱۰۰ رسيده بود. بازار ارز ايران پر از سرو صدا بود. به نظر من مردمي بودند كه كارشان اين نبود، حتي خانومهاي خانه دار مي آمدند دلار خريد و فروش ميكردند. آن زمان اينجا انبوهي از جمعيت بود كه در بازار تردد ميكرد و تردد در بازار افشار به سختي صورت ميگرفت به نحوي كه خود كاسب هاي بازار هم كنار نشسته بودند و فعاليت نميكردند.

قبل از دستگيري فكر نميكردم بازار امنيتي شود و ماموران نيروي انتظامي وارد بازار شوند. خود ما به مردم ميگفتيم دلار نخريد، فردا امثال ما را دستگير ميكنند. آنها رفتند و ما بازداشت شديم، چون فكر كردند ما قيمتها را بالا ميبريم. من ۱۳ مهر بود كه بازداشت شدم. آن روز حدود ۹۰ نفر بازداشت شدند. همان روز دلار ۳۶۶۰ تومان بود.

همان روزها بود كه معاون اول رييس جمهور اسم من را يعني همان جمشيد بسم الله را آورد و عامل تعيين نرخ بازار معرفي كرد.

عنوان اتهامي من اخلال در نظام ارزي كشور بود. حدود سه ماه و نيم بازداشت بودم. اصلا مسخره است! شخصي بخواهد نرخ ارز را در يك كشور تعيين كند. در هر كشوري بالاترين قدرت نظام ارزي آن كشور را بانك مركزي دارد، اصلا شخص توان نرخگذاري روي ارز را نميتواند داشته باشد.

آن روزها حتي شايعات اينقدر زياد بود كه ميگفتند جمشيد بسم الله با چند نفر از برادرهايش شبكه مافيايي ارز تشكيل داده اند.

شروع فعاليت دوباره شما بعد از آزادي  از چه زماني بود؟
من از ابتداي سال جديد كارم را شروع كردم.  منع فعاليتي نداشتم. به انتخاب خودم براي  مدتي كنار رفتم و بعد از مدتي احساس كردم  بايد به بازار برگردم. از زندان هم استفاده كردم.  با شروع دولت روحاني بازار ارز به سمت پايين حركت كرد تا زماني كه آقاي سيف اعلام كرد ۲۹۱۰ تومان كف قيمت بازار است. به نظرم  آقاي سيف كار درستي انجام دادند. دلار ارزان  به اندازه دلار گران براي اقتصاد مضر است. دلار ارزان واردات و قاچاق را افزايش ميدهد. به نظرم دنبال جزييات كار سيف نباشيد. بايد اين كار انجام مي شد كه بازار به ثبات برسد و ما طي  زمان به اين ثبات مي رسيم.

آخرين حرف ها
زماني كه از زندان آزاد شدم در موتور  جست وجوي گوگل با جست وجوي اسم جمشيد،  اسم من بالاتر از اسم جمشيد مشايخي بود. اين در حالي بود كه ايشان سال ها فعاليت هنري داشتند و اين به لطف آقاي رحيمي بود كه من  بالاتر از ايشان قرار گرفتم. آقاي رحيمي باعث بين المللي شدن من شدند. در نهايت اميدوارم بازار ارز ايران بازار سالمي باشد و طي سال هاي آينده با ثبات بيشتري حركت كند.

افزودن نظر جدید