- کد مطلب : 6737 |
- تاریخ انتشار : 29 دی, 1393 - 09:31 |
- ارسال با پست الکترونیکی
جنتی: به جناب هاشمي نزديكترم تا پدرم
اعتماد نوشت:با آمدن روحاني، نه تنها فضاي سياسي كشور تغيير كرده كه شكل و شمايل وزارتخانهها هم متفاوتتر از قبل شده. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يكي از اين وزارتخانههاست. براي رسيدن به دفتر وزير كافي است به طبقه چهارم بروي. به محض ورود به راهرويي كه منتهي به دفتر علي جنتي ميشود قاب عكسهاي روي ديوار چشمنوازي ميكند. عكس وزراي ارشاد به ترتيب كنار هم قرار گرفته؛ ناصر ميناچي، عباس دوزدوزاني، عبدالمجيد معاديخواه، سيد محمد خاتمي، علي لاريجاني، مصطفي ميرسليم، عطاءالله مهاجراني، احمد مسجدجامعي، محمدحسين صفارهرندي، سيد محمد حسيني و حالا هم علي جنتي. از راهروي ١٠ متري كه عبور ميكنيم توسط مسوول دفتر وزير به اتاقي راهنمايي ميشويم كه آن سوي آن اتاق وزير است. چند دقيقهيي را منتظر ميمانيم كه ميگويند آقاي وزير پذيراي شما هستند. علي جنتي به استقبالمان ميآيد، سياستمدار ٦٥ سالهيي كه به هيچ عنوان شبيه ٦٥ سالهها نيست؛ كت و شلواري شيك و اتوكشيده، كفشهايي براق، پيراهني يقه ديپلمات و لبخندي بر لب. همين كه تعارفمان ميكند روي مبل بنشينيم، دفتر كار وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را نگاهي ميكنم؛ اتاقي بزرگ با دو دست مبلمان. يك دست كه سمت چپ ميز كار علي جنتي قرار گرفته و ديگري دقيقا روبهروي ميز كار وزير و البته با كمي فاصله. ضلع غربي اتاق، تلويزيوني ٨٤ اينچ و با فاصلهيي نسبتا زياد از ميز كار آقاي وزير قرار گرفته. قرارمان با علي جنتي سخن گفتن درباره پيچيدگيهاي حوزه فرهنگ در ايران بود. همين بود كه او براي سخن گفتن درباره كاركردها و دلنگرانيهايش ترجيح داده بود تا همزمان با دو رسانه با دو مشي متفاوت گفتوگو كند؛ روزنامه اعتماد و ماهنامه ٤٢ وابسته به حزب موتلفه. با سردبير مجله ٤٢ قرار گذاشته بودم كه هر كسي سوالات خودش را بپرسد و پس از آن هر كسي پرسشهاي خود را در رسانهاش منتشر كند. اما از همان آغاز گفتوگو فهميدم كه سردبير ماهنامه وابسته به حزب موتلفه همان دغدغههايي را دارد كه ما داريم. گويي نسل جديد اين حزب متفاوتتر از بزرگان موتلفه به مسائل نگاه ميكنند؛ مسالهيي كه در پايان گفتوگو باعث شد تا علي جنتي بگويد: «جالب بود كه دو مصاحبهكننده از دو رسانه با دو رويكرد سياسي، تكميلكننده پرسشهاي هم بوديد.»
در اين مصاحبه از علي جنتي درباره پيچيدگيهاي مقوله فرهنگ، كاستيهاي فقهي درباره فرهنگ، مشكلات و عملكرد وزارت ارشاد، ماجراي ممنوعالقلمها، مميزي كتابها، ماهواره ديدن مردم و نگاه وزارت ارشاد به بازگشت شجريان طرح پرسش كردم و در كنار آن درباره رابطه او با آيتالله جنتي، حضور در جلسات ماهانه تحصيلكردگان مدرسه حقاني و علل تشديد فشارهاي سياسي به وزارت ارشاد و شخص وزير هم پرسيدم. علي جنتي درباره لطيفههايي كه درباره پدرش توليد شده با ناراحتي گفت: براي خود من هم پيامكهايي ميآيد و هر بار كه اينها را ميخوانم دلگير ميشوم و با خودم ميگويم به كجا ميرويم. درباره تقرب فكري و سياسياش كه ميپرسم به چه كسي نزديكتريد، آيتالله هاشمي يا پدرتان، بدون مكث و با جديت ميگويد: «جناب آقاي هاشمي.» مصاحبه تمام ميشود. علي جنتي براي بدرقه همراهمان آمد. سرم را چرخاندم و نگاهي به روي ميز كارش انداختم؛ صفحه فيسبوك آقاي وزير باز بود.
آقاي وزير! الان در حوزه فرهنگ، ما هم مشكلات و مسائل را ميدانيم و هم غايتي كه مدنظر است. اما روشها مختلف است. روش اصلي را چه ارگاني بايد تعيين كند؟ آيا حوزههاي علميه ما نتوانستند تبيين بكنند؟ يا نه به فرمايش رهبري معظم انقلاب، خيمه فرماندهي حوزه فرهنگ كه شوراي عالي فرهنگي است نتواسته مسير را مشخص كند؟ و حالا اگر فرض بگيريم همه وزراي فرهنگ بعد از انقلاب، همين جا در اين اتاق دور هم جمع باشند همه نظرات متفاوتي دارند ولي چرا تا به حال براي مواجهه با پديدههاي فرهنگي به يك روش واحد نرسيديم؟ مثلا در رابطه با مقوله بيحجابي و بدحجابي چرا ما به نتيجه واحد نرسيديم؟ چه كسي كمكاري كرده كه اين روشها تبيين نشدهاند؟
من كمكارياي در اين زمينه نميبينم، بلكه پيچيدگي مقوله ميبينم. الان شوراي فرهنگ عمومي بيش از ٣٠ نفر عضو دارد كه هر دو هفته يكبار دور هم جمع ميشوند. عموم مسائلي كه در آن مطرح ميشود به فرهنگ عمومي مربوط ميشود؛ از جمله سبك زندگي ايراني و اسلامي كه مقام معظم رهبري هم روي آن تاكيد داشتند. در همين جمع برخي صاحبنظران هستند كه به لحاظ شخصيت حقيقيشان شركت ميكنند و تعدادي هم به عنوان نماينده دستگاههاي اجرايي شركت ميكنند. همه آنها ملتزم هستند چارچوبي را كه رهبري تاييد كردهاند را تحقق ببخشند ولي در روشهايي كه بايد اعمال بشود براي تحقق اين امر، قطعا ديدگاهها و نظرات مختلفي وجود دارد بايد با تبادل نظر و بحث به يك راهحلي رسيد. بعد هم راهحلها نسبي است. هيچوقت به راهحل مطلق نميتوانيد دست پيدا كنيد. چون عواملي كه تاثيرگذار در فرهنگ يك جامعه است، يكي دو تا نيست؛ عوامل متفاوت و بسيار گستردهيي است. مثلا يك عامل ممكن است چاپ كتابهاي نامناسب باشد كه بر فرهنگ اثر ميگذارد. عامل ديگر برخي فيلمهاي سينمايي است. فرد ديگري معتقد است مشكل از برخي كنسرتها است يا عامل ديگر شبكههاي ماهوارهيي يا فضاي مجازي است و يا رفت و آمد شهروندان به خارج از كشور و ديدن شرايط خارج تاثير ميگذارد. پس عوامل تاثيرگذار بسيار زياد است و حتي مراكز علمي و پژوهشي كه وارد اين مقوله ميشوند در پژوهشهاي علمي و اجتماعي خود در برداشتشان از اين عوامل متفاوت فكر ميكنند و اينها همه به خاطر پيچيدگي مقوله فرهنگ است.
آقاي وزير! الان در حوزه فرهنگ، ما هم مشكلات و مسائل را ميدانيم و هم غايتي كه مدنظر است. اما روشها مختلف است. روش اصلي را چه ارگاني بايد تعيين كند؟ آيا حوزههاي علميه ما نتوانستند تبيين بكنند؟ يا نه به فرمايش رهبري معظم انقلاب، خيمه فرماندهي حوزه فرهنگ كه شوراي عالي فرهنگي است نتواسته مسير را مشخص كند؟ و حالا اگر فرض بگيريم همه وزراي فرهنگ بعد از انقلاب، همين جا در اين اتاق دور هم جمع باشند همه نظرات متفاوتي دارند ولي چرا تا به حال براي مواجهه با پديدههاي فرهنگي به يك روش واحد نرسيديم؟ مثلا در رابطه با مقوله بيحجابي و بدحجابي چرا ما به نتيجه واحد نرسيديم؟ چه كسي كمكاري كرده كه اين روشها تبيين نشدهاند؟
من كمكارياي در اين زمينه نميبينم، بلكه پيچيدگي مقوله ميبينم. الان شوراي فرهنگ عمومي بيش از ٣٠ نفر عضو دارد كه هر دو هفته يكبار دور هم جمع ميشوند. عموم مسائلي كه در آن مطرح ميشود به فرهنگ عمومي مربوط ميشود؛ از جمله سبك زندگي ايراني و اسلامي كه مقام معظم رهبري هم روي آن تاكيد داشتند. در همين جمع برخي صاحبنظران هستند كه به لحاظ شخصيت حقيقيشان شركت ميكنند و تعدادي هم به عنوان نماينده دستگاههاي اجرايي شركت ميكنند. همه آنها ملتزم هستند چارچوبي را كه رهبري تاييد كردهاند را تحقق ببخشند ولي در روشهايي كه بايد اعمال بشود براي تحقق اين امر، قطعا ديدگاهها و نظرات مختلفي وجود دارد بايد با تبادل نظر و بحث به يك راهحلي رسيد. بعد هم راهحلها نسبي است. هيچوقت به راهحل مطلق نميتوانيد دست پيدا كنيد. چون عواملي كه تاثيرگذار در فرهنگ يك جامعه است، يكي دو تا نيست؛ عوامل متفاوت و بسيار گستردهيي است. مثلا يك عامل ممكن است چاپ كتابهاي نامناسب باشد كه بر فرهنگ اثر ميگذارد. عامل ديگر برخي فيلمهاي سينمايي است. فرد ديگري معتقد است مشكل از برخي كنسرتها است يا عامل ديگر شبكههاي ماهوارهيي يا فضاي مجازي است و يا رفت و آمد شهروندان به خارج از كشور و ديدن شرايط خارج تاثير ميگذارد. پس عوامل تاثيرگذار بسيار زياد است و حتي مراكز علمي و پژوهشي كه وارد اين مقوله ميشوند در پژوهشهاي علمي و اجتماعي خود در برداشتشان از اين عوامل متفاوت فكر ميكنند و اينها همه به خاطر پيچيدگي مقوله فرهنگ است.
آقاي وزير! بحثي كه مطرح كرديد جالب است. به نظر ميرسد در موضوع فقه سنتي و فقه پويا برخي فقها و حوزههاي علميه ما در حوزه فرهنگ كه مصاديق مشخصي دارد مانند شعر، ادبيات، سينما هنوز كه هنوز است و ٣٥ سال از انقلاب ميگذرد رودربايستي دارند و ورود جدي و بهروز نداشتهاند. به نظر ميرسد در اين حوزه فقهي رهبر انقلاب به تنهايي دارند بار را بر دوش ميكشند. نظر شما چيست؟
به نكته خوبي شما اشاره كرديد كه ما را به بحث نزديك ميكند. به هر حال خود اجتهاد در فقه امري است كه براي ما به عنوان شيعه اماميه يك اصل است اگر اين نباشد ما نميتوانيم بفهميم فقهي را كه پيامبر عرضه كردند و ائمه معصومين (عليهمالسلام) به دنبالش بودند دقيقا چه بوده و چگونه ميشود اين را در شرايط موجود خودمان پياده بكنيم؟ اصلا امتياز شيعه اين است كه حوزههاي علميه، دنبال اجتهاد بودهاند؛ به اين معنا كه برداشتي كه از كتاب و سنت ميكنند را با مقتضيات روز تطبيق بدهند و احكام الهي را از آن استخراج كنند. ولي در همين امر هم شما ميبينيد كه چقدر مجتهدان بزرگ و فقيهان برجسته در برخي مسائل فقهي با هم اختلاف نظر دارند. شما گاهي ديدهايد بعضي از عوام ميگويند علما بنشينند دور هم و با هم توافق كنند و همه يك نظر بدهند اين هم جزو همان پيچيدگيهاست.
پيچيدگيهاي فردي فقها است يا...؟
نه، پيچيدگيهاي واقعي است. يعني ما الان حدود ١٣٠٠ سال با دوران ائمه (عليهم السلام) فاصله داريم. در طول زمان خود پيامبر(ص) و بعد از آن در دوران ائمه(ع)، حوادث زيادي گذشته است. آنچه امروز به عنوان سنت از آنها به دست ما رسيده مجموعه روايات رطب و يابسي است كه بعضي از آنها درست است و بعضي تحريف شده است. بعضي درست نقل شده و بعضي نه. افرادي مثل ابوهريره كه چندصد هزار حديث جعل كردهاند و به پيامبر(ص) و ديگران نسبت دادهاند و يا در دوران خود ائمه(ع) كلماتي كه از ائمه(ع) صادر شده گاهي با هم متفاوت است. يعني مسالهيي را فردي از امام صادق(ع) ميپرسد، امام(ع) يك جور جواب ميدهند و همان مساله را فرد ديگري ميپرسد و امام(ع) جور ديگري جواب ميدهند و اين كار مجتهد است كه تشخيص بدهد كه اين دو جواب داده شده كه هر دو سلسله سندش هم درست است و هر دو هم از حضرت صادر شده كدامش درست است و كدام نظر واقعي امام(ع) بوده است؟ اين تحقيق و تتبع كار مجتهد است و در مسائل خيلي روشنتر و بارزتر ما هنوز نتوانستمايم به يك چارچوب مشخص برسيم كه افراد بتوانند روي آن قسم بخورند كه حكم قطعي اسلام اين است و بايد اينگونه عمل كرد. براي مثال قبل از انقلاب با بعضي از اساتيد بزرگي كه در حوزه صحبت ميكرديم به ما تاكيد ميكردند كه بايد درس بخوانيم و آشنا بشويم با فقه و فلسفه و علوم روز. من يادم است سال ٤٧ يا ٤٨ يكي از اساتيد ميگفت فرض كنيد الان اين رژيم سرنگون شد و حكومت دست شما افتاد و گفتند بفرماييد اداره كنيد. اقتصاد و سياست خارجي را چطور اداره ميكنيد؟ ما الان حدود ٣٥ سال از انقلاب آيا توانستهايم بانكداري اسلامي را تعريف دقيق و اجرا كنيم؟ آيا واقعا اين بانكداري ما اسلامي است يا ربوي؟ جواب مشخص است. ما در مسائل اقتصادي كه پيچيدگياش كمتر از مسائل فرهنگي است و اصولش در اسلام موجود است و كتابهاي فراوان و فقه پويا در اين زمينه داريم، نتوانستهايم به چارچوبي برسيم كه متناسب با مقتضيات روز عمل كنيم. بانكداري در دنياي امروز امري اجتنابناپذير است و ديگر زمان نقل و انتقال و برداشت پول از طريق صندوق يا كيسه پول گذشته است. در حال حاضر ميتوان اين سرمايهها را در جهت توليد و پويايي اقتصاد به كار گرفت. اين را به عنوان مثال براي تقريب ذهن اشاره كردم. در حوزههاي فرهنگي همين مسائل وجود دارد ولي بسيار پيچيدهتر چون خيلي مشهود نيست و بسياري از مسائل كيفي است. بنابراين طبيعي است كه راهحلهاي مختلفي حتي از جانب صاحبنظران همفكر داده بشود. من معتقدم امروز اگر خود شهيد مطهري بود و ما هشت تا مطهري ميداشتيم، ممكن بود نوع برخورد و تحليلشان نسبت به مسائل فرهنگي و چگونگي استقرار فرهنگ اسلامي با همديگر تفاوتهايي داشته باشد.
يعني خيلي ساده ميتوانيم بگوييم كه ما نسبت به سير تحولات فرهنگي و اجتماعي عصر هزاره سوم و عصر تجارت اطلاعات و عصر برداشته شدن مرزهاي فرهنگي جا ماندهايم؟
ميتوانيم بگوييم عقبماندگي دارند. جا ماندن يعني در جايي توقف كردن ولي ما عقبماندگي زيادي داريم. به هر حال خيلي از مسائل است كه در آن ماندهايم و آنطور كه بايد و شايد هنوز روشن نشده است. همين مساله موسيقي را ببينيد يك فقيهي اگر بخواهد واقعا نظر بدهد بايد در اين زمينه هم موضوع را خوب بشناسد، هم فقه اسلامي را خوب بشناسد، يعني بايد فقه و احكام اسلامي را بشناسد و موسيقي را هم بشناسد تا بتواند حكم آن را صادر كند. اگر كسي در حوزه موسيقي نداند كه ما چند تا دستگاه داريم چند تا رديف داريم و اصلا موسيقي چند نوع است يا اصلا گوش نكرده باشد طبيعتا نميتواند نظر بدهد. هر نظري بدهد نظر درستي نميتواند باشد. روي كليات هم نميشود نظر داد.
اين كمكاريها را چطور ميشود جبران كرد و اصلا آيا قابل جبران هست؟
بله، قطعا قابل جبران است. ما معتقديم كه دين اسلام دين جهاني براي همه ادوار است و ابدي است و فقه پوياي شيعه ميتواند به طور دايمي متناسب با زمان و مكان خودش را تطبيق بدهد و احكام اسلامي را در هر زمان ميشود به عنوان يك مطلب راهگشا ارايه كرد و در اين شكي نيست. خوشبختانه امروز حوزههاي علميه ما نسبت به ٣٠ سال قبل تحول كيفي پيدا كردهاند. اگر شما شخصيتي مثل مرحوم شهيد بهشتي يا مرحوم شهيد مطهري يا مرحوم شهيد مفتح يا شهيد باهنر را افراد برجستهيي ميبينيد دليل برجستگيشان چيست؟ آنچه من ميبينم تفاوت اينها با بقيه اين بود كه آنان ضمن اينكه فرزند حوزه بودند و در حوزه درس خوانده بودند و با فقه اسلامي و مباني اسلامي و فلسفه اسلامي آشنا بودند در دانشگاهها هم بودند و حضور داشتند و نيازهاي روز را ميديدند و يكبعدي نبودند.
جامعهشناس خوبي بودند؟
بله. يعني توانسته بودند نيازهاي جامعه و جوانان كشور را خوب درك كنند و نيازهاي افراد دانشگاهي و فرهيخته و نخبگان جامعه را بشناسند. از اينرو آنها شخصيت همهجانبهيي داشتند. ديگران كه برجستگي پيدا نكردند براي اين بود كه يكجانبه بودند برخي از آنها در دهه ٤٠ يا ٥٠ افرادي بودند كه خودشان را در مدرسهيي كه درس ميخواندند يا تدريس ميكردند محصور كرده بودند. لذا نميدانستند در اطرافشان چه ميگذرد از اينرو نميتوانستند پاسخگوي نيازهاي جامعه باشند. در اين دوره يعني در دو سه دهه گذشته كاري كه، به خصوص در بحث وحدت حوزه و دانشگاه و نزديكي دانشگاهيان به روحانيت و حضور روحانيت در دانشگاهها و وجود مراكز تحقيقاتي مختلف در حوزه انجام شده، باعث شد كه اين دو بخش به همديگر نزديك شوند و تا اندازه زيادي مراكز فقهي و علمي و حوزوي توانستهاند برخي پاسخهايي كه براي اين نيازها هست را بيابند و يا دنبال كنند لذا خيلي با گذشته متفاوت است در عين حال ما خيلي فاصله داريم تا آن نقطه مطلوبي كه امروز جامعه ما ميطلبد. ما يك جمعيت ٧٨ ميليوني داخل كشور و دو ميليون هم خارج از كشور داريم. بخشي از دنياي اسلام و به خصوص شيعياني كه به نوعي نگاهشان به ايران است و انتظاراتي دارند بايد براي نيازهاي آنها هم نسخه بنويسيم. قطعا ما تا آن نقطه خيلي فاصله داريم و بايد تلاش كنيم تا بتوانيم پاسخگوي نيازهاي آنان باشيم.
آقاي وزير با توجه به سير تحولاتي كه در حوزههاي علميه دارد اتفاق ميافتد كه بخشي را اشاره كرديد به نظر شما با اين روند فكر ميكنيد ميتوانيم از اين فضا عبور بكنيم يا نه؟ خودتان هم فرموديد يك زاويههاي عجيبي وجود دارد بين نيازهاي تودههاي اجتماعي با آن چيزي كه در حوزههاي علميه اتفاق ميافتد. فكر ميكنيد كه با اين ابزار ميشود عبور كرد يا نه؟
بله قطعا ميشود عبور كرد. من بسيار خوشبين هستم. با نيروهايي به صحنه آمدهيي كه هم درس خواندهاند و با مباني ديني ما آشنا هستند و شناختشان نسبت به اسلام و فلسفه اسلامي بالا رفته و در عين حال در متن جامعه حضور پيدا كردهاند. در دهه ٤٠ و ٥٠ وقتي حوزه نجف را با حوزه قم مقايسه ميكرديم فاصلهشان بسيار زياد بود ولي كساني كه در ايران درس ميخواندند، ماه محرم و صفر و رمضان گسيل ميشدند به سراسر كشور در روستاها و شهرها. از خلال منبرها و سخنرانيهايي كه داشتند و ارتباطي كه از نزديك با مردم داشتند نيازهاي مردم را درك ميكردند. حوزه نجف عليرغم سابقه هزار سالهيي كه داشت ولي افرادي كه آنجا تدريس يا تحصيل ميكردند از نجف خارج نميشدند و نميدانستند در محيط پيرامونشان چه ميگذرد. مهم ارتباطاتي است كه امروز برقرار است و ما ميبينيم كه نهادي مثل جامعه المصطفي اين همه نيرو از خارج ميآورد و از آن طرف اين همه نيرو به دنيا صادر ميشود. اين نوع ارتباطات خودش در تقويت ذهن و فكر افراد بسيار ميتواند موثر واقع شود و در تشخيص نيازهاي جامعه ميتواند خيلي موثر عمل كند.
در اين يك سال و چهار ماهي كه از عمر دولت ميگذرد و جنابعالي فرمان مديريت وزارت ارشاد را به عهده گرفتيد به چند تا از اهداف كوتاهمدت كه در اين يكسال مدنظرتان بود، رسيديد و موانع پيش رويتان چه بود؟
ما يك برنامهيي را با بررسي و فكر و همچنين شناخت خودم با عنايت به سابقه پنج، شش سال كار در وزارتخانه تدوين كرديم. برنامه را به مجلس هم داديم. مجلس هم در واقع به اين برنامه راي داده است. تلاش كرديم در طول اين مدت به اين برنامه عمل بكنيم. منتها در هر حوزهيي كه وارد ميشويم يك مجموعه موانع وجود دارد كه برخي از آنها كماكان وجود دارد و در برخي از حوزهها توانستهايم موانع را برطرف بكنيم.
ميتوانيد مثال بزنيد؟
يكي از مباحث اساسي در حوزه كتاب بوده است. در اين حوزه تلاش كردهايم ضمن حفظ ارزشهاي اسلامي و توجه به فرمايشات مقام معظم رهبري فضا را باز كنيم و براي كسانيكه ميخواهند قلم بزنند به دور از خردهگيريها و عيبجوييهاي بيجا فضاي اميد بخشي را ايجاد كنيم. فكر ميكنم كه اين قسمت خوب پيش رفته است. البته در حوزه كتاب هم مواردي بوده كه با قوانين موجود سازگار نبوده يا با سياستهاي نظام سازگار نبوده است. جلوي اينها ايستاديم. نگذاشتيم غذاي مسمومي وارد جامعه شود. در واقع بيشتر توجه ما معطوف به آثاري بود كه منطبق با ضوابط باشد نه اينكه صرفا به نويسنده نگاه كنيم و اثري را مميزي كنيم. بايد بگويم مميزها را مميزي كرديم.
آن ليست ٤٠٠ نفري كه گفته شد ممنوعالقلمها بودند چه بود؟
آن بحث ديگري است. در گذشته مجموعهيي از ناشران و نويسندگان بودند كه گاهي به دلايل واهي يا روي ندانمكاري و ناآشنايي به آنان ايرادهاي نابجايي ميگرفتند و كتابهايشان بدون مجوز ميماند و طبيعتا باعث كاهش انگيزه افرادي كه اهل قلم بودند و علاقه به تاليف داشتند، شد. در اين حوزه هم با تعيين فردي آشنا به مباني مثل دكتر سيد عباس صالحي از يك طرف و انتخاب شخصيتهاي برجسته فرهنگي كه مورد تاييد شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار گرفتند به عنوان هيات نظارت كار را به سوي ساماندهي اين حوزه سوق داديم.
در حوزه موسيقي آقاي شجريان را برنامهيي برايش نداريد كه برگردد؟
آن را سخنگو جواب داده ديگر من نميخواهم وارد آن بشوم.
سخنگوي وزارت ارشاد جاي خودش، من از زبان خودتان ميخواهم بشنوم براي آقاي شجريان برنامهيي نداريد؟
كار ما نيست كه آشتي بدهيم. بالاخره ايشان دو بعد دارد يكي بعد هنري است و كسي نميتواند برجستگي هنري ايشان را انكار كند و يك سري مسائل سياسي حول و حوش ايشان مطرح است كه مباحث را قدري پيچيده كرده است. عملا اين كار به حوزه ما مربوط نميشود.
شما موافق بازگشتشان هستيد؟
علاقهمنديم با توجه به سابقه ايشان و مهارتها و تواناييهاي او مردم بتوانند از هنر ايشان استفاده كنند. اين جزو علايق ما است.
يكي از مهمترين مسائلي كه طي اين سالها حاشيههاي زيادي را در جامعه به دنبال داشت بحث استفاده مردم از ماهواره و نحوه مقابله با اين پديده فرهنگي است. به عنوان وزير ارشاد چند درصد مردم كلانشهرها به ويژه مردم تهران ماهواره ميبينند؟ علت اين امر چيست؟ريشه اين مساله را كجا ميدانيد؟
ما الان براي استفاده از ماهواره و منع آن قانون داريم ولي اگر به اين نتيجه برسيم كه قانون هم اشكالاتي دارد بايد برويم اشكالات قانونياش را برطرف كنيم. تا قانون هست همه بايد ملتزم به قانون باشند ولي نبايد كاري بكنيم كه تلقي شود ٧٠ درصد مردم تهران كه از ماهواره استفاده ميكنند قانونشكن هستند؟ اين امر ريشه در عدم توجه به تحولات دارد.
آقاي دكتر در جلسهيي كه با آقاي يونسي مصاحبه ميكردم ميگفتند كه دوستان مدرسه حقاني جلسه ماهانه دارند شما ميرويد جلسات را؟
نه من چهار سال است كه نميروم. يعني در واقع از سال ٨٥ كه به ماموريت خارج رفتم فرصت نيافتهام كه بروم.
با كدام يك از آقازادهها ارتباط بهتري داريد؟ همدورهييهاي خودتان.
در بين همدورهييهاي من آقازاده به آن معنا نداريم. شايد بتوان گفت جناب آقاي احمدي ميانجي آقازاده مرحوم آيتالله احمدي ميانجي كه در قوه قضاييه است ولي ارتباطمان كم است. ايشان از دوستاني است كه از گذشته با هم رابطه داشته و پدرشان هم استاد ما بودهاند. با فرزندان شهيد بهشتي به خصوص دكتر محمدرضا بهشتي نيز دوستي داريم.
آقاي وزير شما از لحاظ سياسي به آقاي هاشمي نزديكتر هستيد يا به پدر؟
به جناب آقاي هاشمي.
چرا اينقدر فشار سياسي روي شما زياد است؟
فشار روي شخص من وجود ندارد.
مطالبات خاصي دارند ؟
بالاخره بعضيها اين دولت را دولت منتخب خودشان نميدانند و متاسفانه فكر ميكنند بايد كاري بكنند كه اين دولت زمينگير شود تا نتواند كارش را انجام بدهد و ناموفق باشد. گاهي بعضي از خبرها را تحريف ميكنند، بعضي وقتها خبرهاي كذبي داده ميشود كه ما مجبور ميشويم مداوم اطلاعرساني و آن را تكذيب كنيم.
افزودن نظر جدید