- کد مطلب : 12230 |
- تاریخ انتشار : 10 آبان, 1395 - 08:04 |
- ارسال با پست الکترونیکی
خبرگان تغييري لازم داشت كه نشد/كار بزرگي براي مساله اشتغال انجام نشده است/اسامي وزراي كابينه اولم را شخص رهبري به دستخط خودش نوشتند

آيتالله حالا ٨٢ ساله است. انتخاباتي مهم را پشت سر گذاشته و مردم پايتخت با راي بالايي او را به عنوان نفر اول به خبرگان فرستادهاند. براي انتخابات هيات رييسه نيامد. بعد از آن هم آنچنان فعاليتي نداشت. آيتالله دلسرد شده است؟ ميگويد: «نه». اين را پس از يك گفت و گوي يك ساعته با تاكيد گفت. درست در روزهايي كه همچون همه سالها حملات به او در اوج است؛ در روزهايي كه البته شايد روزهاي آرامتري براي او باشد. پيچ راديو را كه باز كند در مسير رسيدن به كاخ مرمر در مجلس شوراي اسلامي كه سالها خود اداره آن را بر عهده داشته كسي عليهاش صحبت نميكند. نزديكترين فرد به او سكان اداره اجرايي كشور را بر عهده دارد. به انتخابات هفت ماه ديگر اميدوار است و ميگويد بازهم گزينه نزديك به او شانس دارد. مجموعه اظهاراتش شايد نشان از اين داشته باشد كه آيتالله از اين روزها راضي است. گذشتهاي هم هست كه او از آن ناراضي است. از آن هشت سالي كه از نگاهش تنها كارهاي نمايشي انجام شده بود. حسرت ميخورد كه سيد حسن خميني از ورود به مجلس خبرگان بازماند. از ردصلاحيتها ياد ميكند و ميگويد خبرگان آن چيزي كه ميخواست نشد اما بازهم اين مجلس رامجلس ميداند كه خوب ميتواند وظيفهاش را اجرايي كند، وظيفهاي كه دعا ميكند هرچه ديرتر اين مجلس به صرافت انجامش بيفتد. آيتالله اكبر هاشميرفسنجاني هنوز هم همان است. صبح روزنامهها را خوانده و از تحليلهاي آنها باخبر است. از استعفاي وزير ارشاد تحليل خاص خودش را دارد و آنقدر كه سايرين را درگير كرده او درگيرش نميشود. آن را طبيعي ميداند و ميگويد ماجراي فرهنگ در كشور همينگونه است و راه حل مذاكره با علماي قم را چارهساز نميداند. انتخابات خبرگان رهبري اما هنوز حلقه مبهم عملكرد او است. حلقهاي كه صراحتا در موردش ميگويد خودش نخواسته براي رياست اين مجلس كانديدا شود چون فرصتش را نداشته است. «تغيير» اما ويژگي بارز او است. هربار كه او را ميبيني نگاهش براي تحليل مسائل متفاوتتر شده و اين بار آيتالله ترجيح داد در مورد خيلي از مسائل سكوت كند و تحليلهايش را علني نكند. اما وجه اصلي تحليلهايش اين است: «دلم میخواهد همانی که هستم، باشم». «هماني» كه او را متفاوتتر از سايرين كرده است.
خدمت شما سلام عرض ميكنيم. خيلي ممنون از اينكه فرصتي را در اختيار ما قرار داديد. در چهارمين دهه از انقلاب اسلامي قرار داريم و بر اين باوريم كه بسياري از اهداف و سياستهاي كلان انقلاب اسلامي به منصه ظهور رسيده است. هرچند كه در برخي مباحث هم هنوز راه طولاني وجود دارد كه به آن برسيم.يكي از مباحثي كه خيلي زياد مطرح شده و حضرتعالي هم هميشه در بيانات و سخنرانيهايتان به آن تاكيد داشتيد، اين بوده كه بايد به يك اخلاق اسلامي و وحدت و همدلي برسيم. سوال من اين است كه چرا ما در چهارمين دهه از انقلاب، هنوز نتوانستيم اين وحدت و همدلي را بين نيروهاي انقلاب فراهم و اخلاق اسلامي را در جامعه حكمفرما كنيم؟
بسمالله الرحمن الرحيم. به هر حال يك همدلي عمومي وجود دارد. مردم ايران همه مسلمان هستند و رشته محبت بين آنها هست و در اين جهت همدلي عمومي وجود دارد. يك بُعد سياسي داريم كه اختلافات سياسي در همه جا خواهد بود و بايد هم باشد. عيبي ندارد كه نظرات مختلفي براي مديريت كشور و مسائل داشته باشيم. اشكالي كه وجود دارد، اين است كه بعضا بيانصافي ميشود. البته در كشورهاي پيشرفته اختلافات معمولا بين احزاب پيش ميآيد كه شكل كلاسيك دولتي ميگيرد و احزاب بزرگي پيدا ميشوند كه كارشان دادن برنامه است. روي روال زندگي مرم توافق ميكنند و نيروهاي آموزشديده دارند كه آموزش ميدهند و تجربه دارند و در حقيقت آنچه كشور را اداره ميكند، برنامههاي احزاب است كه ضربهگير نظام هم هستند. مردم برنامهها و عملكرد احزاب را ميبينند و به آنها راي ميدهند.
اختلافات بين دو جريان يا سه جريان اتفاق ميافتد كه آن اختلافات سازنده است. چون رقابت است و هر كسي بهتر كار كرد، ميماند و هر كسي نتوانست به وعدهها و برنامههايش عمل كند، طبعا بايد برود تجديدنظر كند.
در ايران تعداد احزاب و آزاديها را در قانون اساسي داريم و خيلي از لوازمش در قانون اساسي است كه چنين كار كنند. اما شكل درستي نگرفته است. اول انقلاب حزبي مثل حزب جمهوري اسلامي به وجود آمد كه در يك دوره كوتاه در ميدان بود و سپس بيرون رفت. بعدها احزاب كوچك به وجود آمدند كه عدم ارايه برنامههاي كاري اشكال كار انتخابات است.
مساله دوم، اين است كه معمولا تريبونهايي كه از فرهنگ حمايت و مواظبت ميكنند، به بعضي از مسائل ظاهري و مشهود توجه ميكنند و توجه به اخلاقيات مغفول مانده است. ما مسلمانيم و عقايدي داريم كه همه قبول داريم. خدا (توحيد)، معاد و رسالت، سه اصل براي همه مسلمانهاست و ما به عنوان شيعه دو اصل ديگر به نامهاي امامت و عدالت هم داريم كه منظور اعتدال است.
بحث اخلاق خيلي وسيعتر از آن چيزي است كه الان در ذهن بسياري از مبلغان اخلاق وجود دارد و اصلا به آنها نميپردازند. بيش از صد عنوان مهم اخلاقي داريم كه هر روز هم به خاطر ابزار جديد اطلاعرساني و ابزار جديد زندگي مصاديق تازهاي خلق ميشود كه بايد اخلاق جديد همراهش باشد.
به نظرم نقص جامعه ما اخلاق است. از بالا تا پايين اين مشكل است و بيشتر اختلاف عمدتا از اينجا در كارها شروع ميشود كه بايد جبران شوند. يعني بايد سيستم تحزب درستي ايجاد شود. الان يك حزب نيرومند در كشور تحمل نميشود و اگر هم حزبي شكل بگيرد، زود ميشكند ولي اگر واقعا احزاب نيرومند نهادينه شوند، بايد بحث اخلاق خيلي جدي گرفته شود. چون ما از لحاظ اخلاقي عقب افتاديم. الان مشكلاتي در خانوادهها، زندگيهاي مشترك، بازار، رسانهها و هر جا هست كه بايد با اخلاق اسلامي درست شود. امتياز ما اين است كه اخلاقي داريم كه آن اخلاق از مبدا وحي به ما داده شده و خداوند ميدانست كه بشر به چه اخلاقياتي احتياج دارد. يعني به شكلي نظري در منابع ديني، فرهنگي و اجتماعي داريم ولي به شكل عملي مراعات نميشوند.
از انتخابات خبرگان شروع كنيم، در مورد چينش ليستي كه براي خبرگان رخ داد، انتقاداتي وجود داشت و بعضي از چهرهها معتقد بودند كه ميشد كسان ديگري را جايگزين كرد. در افكار عمومي سوالاتي وجود داشت. سوال جدي اين است كه شكل چينش به چه روش و متدي بود؟ شما با چه اهدافي اين ليست را تدوين كرديد؟ الان كه اين ليست با راي قاطعي به مجلس خبرگان رفته، آيا از آرايشان مطمئن هستيد و ميتوانيد روي آنها برنامهريزي كنيد يا خير؟
بالاخره انتخاباتي براساس قانون اساسي طراحي شده بود كه نيروهاي زيادي به خاطر اهميت موضوع شركت و بزرگان مجتهد نامنويسي كرده بودند. چون مجلس خبرگان گروه خاصي را ميطلبد. يعني كساني بايد نامزد شوند كه مجتهد و عادل باشند و جامعه را بشناسند؛ لذا خيلي زياد از اينگونه انسانها آمدند و اسم نوشتند. به نظر من ردصلاحيتها مسير انتخاب مردم را تغيير داد. البته از افرادي كه از گذشته بودند و تاييد شده بودند، خيليها ماندند. به آنها انتقادي ندارم. ولي وضع تحولات جامعه ايجاب ميكرد كه نيروهايي با تفكرات امروزيتر و متناسب با شرايط فعلي دنيا و جامعه خودمان بيايند كه اين اتفاق نيفتاد. به اينهايي كه هستند، انتقادي ندارم، ولي آنچه مردم ميخواستند، غير از اين بود. بايد همانند بقيه انتخابات، صلاحيتها عادلانه پذيرفته يا رد ميشد كه اينگونه نشد.
انتظار ميرفت كه جنابعالي با توجه به اينكه ليست خبرگان مردم آراي بالايي آوردند و خودتان هم نفر اول انتخابات در تهران شديد، در انتخابات هيات رييسه فعالتر حاضر شويد. چرا اين اتفاق نيفتاد؟ آيا به اين دليل بود كه تمام افرادي كه در اين ليست بودند، در مورد جنابعالي و تفكراتتان در مجلس خبرگان نظر واحدي نداشتند يا دليل ديگري داشت؟
من عمدتا از كساني براي نامزد شدن اسم بردم كه عمدتا در خبرگان بودند. يعني شرايط را زياد عوض نميكرد، غير از اينكه يكي، دو نفر را عوض ميكرد. در عين حال اينهايي را كه ما اسم برديم، همه از شخصيتهاي قابل اتكا و اعتماد و مورد قبول خبرگان و رهبري هستند. در غير از اين ليست هم افراد با صلاحيت كم نيستند. كمكم يك عده از شخصيتهاي بزرگ روحاني كه مسن بودند، از ميدان خارج شدند يا فوت كردند يا ناتوان شدند و ديگر نيامدند و بايد كاري ميشد و آنچه ميخواستيم، اتفاق نيفتاد. ولي همين خبرگاني هم كه الان هستند، اگر اتفاقي بيفتد، ميتوانند وظيفهشان را انجام دهند. منتها ممكن است در آن سليقه ديگري باشد.
شما اشاره فرموديد كه ردصلاحيتها مسير انتخابات را تغيير داد. يكي از اصليترين ردصلاحيتها مربوط به ردصلاحيت حاج سيدحسن آقا خميني بود و يكي از افرادي كه خيلي براي تاييد صلاحيت ايشان اصرار ميكرد، حضرت عالي بوديد، البته بعد از ردصلاحيت ايشان، شما يك سخنراني تند كرديد و گفتيد كه خود شما صلاحيتتان را از چه كسي كسب كرديد؟ ميخواهم از شما بپرسم كه پيشبيني ردصلاحيت حاج سيدحسن آقا را ميكرديد؟ آيا تلاشي براي اينكه ردصلاحيت صورت نگيرد، كرديد؟ آيا مذاكرهاي انجام داديد يا خير؟ و آيا فكر نميكنيد كه سيدحسن خميني با وارد شدن به عرصه انتخابات خبرگان هزينه شد؟
به هر حال يكي از اشكالات انتخاب همين بود. امثال حسن آقا را در روحانيت زياد نداريم كه دانش، بصيرت، اطلاعات و هر چه فكر كنيد براي يك عالِم لازم است، دارد. واقعا حيف شد كه ايشان حضور ندارد. شيوه برخورد با ايشان هم شيوهاي نبود كه قابل قبول باشد. الان هم گذشته است و ما نميخواهيم مسائل اختلافي زياد مطرح شود.
آيا اين اتفاق را پيشبيني ميكرديد يا خير؟
احتمال هميشه داده ميشد و براي همه بود. براي خود من هم احتمال داده ميشد. مگر مرا يك بار در رياستجمهوري ردصلاحيت نكردند؟ اين احتمال هست، اما نه اينگونه. اين يك بحث ديگر است.
براي اينكه بحث خبرگان را ببنديم، ميخواهم صريحا از شما بپرسم كه با توجه به وزن فعلي مجلس خبرگان و آرايش سياسي كه وجود دارد، آيا به مردم نويد ميدهيد كه اين مجلس خبرگان بتواند در زمان لازم نقش موثري را ايفا كند؟
اولا اميدواريم لازم نباشد كه خبرگان براي آن كار تشكيل شود. ثانيا كساني كه آمدند، همه با راي مردم آمدند. مردم با شناخت به آنها راي دادند. من گفتم كه بحث بر سر اين است كه لازم بود تغييرات و تجديد قوايي متناسب با زمان بشود كه نشد، والا خبرگان فعلي هم علماي صالحي هستند.
اگر اجازه بفرماييد، به سراغ عملكرد دولت برويم. سه سال از عملكرد دولت يازدهم و آغاز به كارش ميگذرد و شما يكي از اصليترين حاميان اين دولت در شكلگيري بوديد. ميخواهم استنباط كلي شما را از عملكرد دولت در اين سه سال كه جلو رفته، بدانم. فكر ميكنيد كه در اين ١٠ ماه باقيمانده، مهمترين اولويت دولت چه چيزي ميتواند باشد؟همانگونه كه ميدانيد در اين سه سال، بيشتر تمركز دولت روي بحث اقتصاد و ديپلماسي و سياست خارجي بود، فكر ميكنيد در اين ١٠ ماه باقيمانده تمركز دولت روي چه چيزي باشد؟ شما هميشه استنباط خيلي خوبي از نيازهاي جامعه، مردم و وضعيت مردم داشتيد. فكر ميكنيد مردم در اين ١٠ ماه آينده به چه چيزي بيشتر نياز دارند كه آقاي روحاني بايد آنها را سرلوحه كارشان قرار بدهند؟
يكسري نيازهايي هست كه اكثريت مردم به آن نياز دارند و تا اين زمان كار عمدهاي روي آن انجام نشد كه يكي مساله اشتغال است. الان ما نيروهاي خوب بيكار خيلي زياد داريم. مساله ديگر تورم است كه البته دولت كار اساسي روي تورم كرده است و تورم ٤٠ درصدي را به ٨ درصد رسانده است. منتها مردم كه ميخواهند وسيله بخرند، هنوز حداقل ٨ درصد از پارسال گرانتر ميخرند. يعني ٨ درصد به همه گرانيهايي كه هست، اضافه ميشود. مگر اينكه به صفر برسد كه تازه ثابت ميشود. البته در هيچ جاي دنيا نيست كه رشد تورم صفر شود. ولي دولت بهطور اساسي خوب پيش رفت. يعني توانستند تورم را كنترل كنند و در حدي كه چارهاي نيست، اضافه ميشود.
اما كار مهمتر دولت اين بود كه تحريمها خطرناك شده بود. يعني تحريمها به جايي رسيده بود كه ما هر راهحلي را پيدا ميكرديم و تحريمها را دور ميزديم، راه را ميبستند و هر رخنهاي كه ايجاد ميكرديم، رخنه را مسدود ميكردند. اگر همزماني ميديدند كه عاجز شدند، خطرهاي بيشتري را پيش ميآوردند و در تحريمها به اين چيزهاي ساده اكتفا نميكردند.
ما اطمينان و سند داشتيم كه ميخواهند ايران را به مرحلهاي برسانند كه مثل عراق، نفت در برابر غذا باشد. چون دنيا به نفت ما احتياج داشت و ميخواستند كه نفت ما در بازار باشد، ميخواستند قطعنامهاي بگذارند كه پول نفت ما به صندوقي كه اختيارش در دست سازمان ملل است، برود و سازمان ملل مثل عراق نيازهاي مردم را جيرهبندي كند و به مردم جيره بدهد. يعني كاملا كوپني و مانند كاري باشد كه در عراق شد. در عراق هم سالها بعد از پيروزي مردم، هنوز همان سيستم بود و مردم به آن سيستم زندگي ميكردند. چون پول عراق در آن صندوق بود. اينها در مورد ما اين كار را پيگيري ميكردند. بحث جنگ و امثال اينها هم بود. ولي آنها احتياج به جنگ نداشتند و ميخواستند ملت ايران را از اين راهي كه ميروند، عاجز كنند.
كاري كه آقاي دكتر روحاني و تيم ايشان كردند، كار خيلي بزرگي بود. يك تيم در مقابل شش تيم نيرومند كه كارشناسهاي فراواني هم همراهشان بودند، مذاكره ميكردند. الان همه دنيا قبول دارند كه ايران برنده مذاكرات است و شما ميبينيد كه الان يكي از مسائلي كه در انتخابات امريكا، محور بحثهاي كانديداها شده، اين است كه ترامپ ميگويد كه «شما ايران را در اين مذاكرات بزرگ كرديد و ايران را به يك كشور قدرتمند تبديل كرديد.» البته ايران يك كشور قدرتمند بود و آنها جلوي ما را گرفته بودند و مذاكرات اين سد را برطرف كرد و ما راه خودمان را ادامه ميدهيم.
الان اسراييل، جمهوريخواهان و عربها عصباني هستند كه چرا اينگونه شد. در داخل هم تندروهايي كه اصولا ماجراجويي ميكنند، عصباني هستند. چون كار خيلي بزرگي شد. يعني با كار مبنايياي كه آقاي دكتر روحاني كرد، الان راهمان كم و بيش باز شده است، البته پيشبيني هم ميشد كه در بعضي چيزها احتياج به تصويب است. چون بعضي چيزها بود كه در تصويبهاي برجام نبود و در تحريمهاي ديگر بود و آنها طول ميكشد تا حل شود و يكي يكي در حال حل شدن است. به نظر ميرسد كه كار خيلي بزرگي بود.
مساله ديگري كه پيش آمد، اين بود كه آرامشي به جامعه داد و جامعه ما از اضطرابي كه در آن هشت سال داشت، آرام گرفت و الان اميدوار شده و يك وضع طبيعي است.
كار ديگر دولت درباره كارخانههاي توليدي كشور است كه نصف آنها تعطيل بودند يا خيلي كم توليد ميكردند يا اينكه نقدينگي نبود. دولت دستور داد كه نقدينگي را به كارخانهها تزريق كنند. دو، سه روز قبل وزير مربوطه گفتند كه يازده هزار واحد وامشان را گرفتند و در حال راهاندازي كارهايشان هستند. البته به خاطر اينكه بازارها و مشتري را هم در دوران تحريم از دست داده بوديم و مصرفكنندهها منابع جديدي را پيدا كردند، طبيعتا بايد برگرديم و همچنين بازار جديد بگيريم. بايد صادراتمان را هم رونق دهيم كه در همين راه است. طبعا اگر اين كارخانهها كار كنند، اكثر كساني كه بيكار شدند، به سر كارشان برميگردند و طرحهاي جديد هم پيش ميآيد.
الان دانشگاههاي كشور مخصوصا دانشگاه آزاد به سراغ شركتهاي دانش بنيان رفتند كه هم اشتغالزا و هم مولد است و محصولاتشان با محوريت دانش و علم است كه محصولات نيرومندي هم خواهند بود. حركتي شروع شده كه به نظر ميرسد آثارش دير يا زود در كوچهها، خانهها و جيب مردم پيدا ميشود.
شما ديدارهاي منظمي با آقاي دكتر روحاني داريد. در ديدار اخيرتان مهمترين توصيهاي كه به ايشان داشتيد، چه بوده و چه مسالهاي را بيشتر تاكيد داشتيد؟
از همان سال اول تاكيد داشتم كه شما نقدينگي در كشور زياد داريد و الان اين نقدينگي در كارهاي انگلي مصرف ميشود. مثلا قاچاقچيها يا پولدارهاي بزرگ پولها را ميگيرند كه خريد و فروش و كارهاي ديگر ميكنند. بايد نقدينگي كشور به كارخانهها و توليد برود. دو، سه سال وقت كشور تلف شد. از امسال شروع كردند. بانكها و كارخانهها را قانع كردند. راههاي تضمين را كه بانكها مطمئن باشند كه پول مردم ضايع نميشود، پيدا كردند و در حال فعال كردن كارشان هستند. بايد از سال اول همين را شروع ميكردند.
بعضي از فعالان اقتصادي بر اين باورند كه دولت با كنترل تورم به شكل دستوري باعث شده كه ركود در بازار افزايش پيدا كند. آيا شما معتقد هستيد كه بايد دولت يك مقدار از سياستهاي ضدتورمياش به نفع بازار دست بكشد يا نه؟
البته ركود تورمي، خطرناكترين نوع ركود است. برعكس آن هم خطرناك است. اين دو بايد با هم بازباشند. تعريف ركود تورمي فلاكت است. الان اينها تورم را پايين آوردند و به حد معقولي رساندند، وام بانكها خيلي گران به دست مردم ميرسيد كه اين را پايين آوردند و باز هم دارند پايين ميآورند. در حال اصلاح كارها و انجام كارهاي مبنايي هستند كه در هشت سال گذشته نمايشي انجام شده بود و پايه كار را بسيار خراب ميكرد.
به نظرم الان راه درستي را در پيش دارند. منتها بعضيها را دير شروع كردند و انتقاد من اينجاست.
امروز فكر ميكنيد براي ارديبهشت ٩٦ آقاي روحاني همچنان بهترين گزينه است؟ دلايلتان را هم براي مردم بازگو كنيد.
بله. نظر من اين است كه الان وضع آقاي روحاني بيشتر از هر كانديدايي كه ميتواند به ميدان بيايد، بهتر است. من اينگونه ميبينم. اكثر كساني كه به آقاي روحاني راي دادند، از انتخاب خود راضي هستند. آقاي روحاني تا قبل از آن براي رقابت در ميدان رياستجمهوري نيامده بود و براي نخستينبار، آن هم براي مدت كوتاهي تبليغ كرد. چون زماني كه مرا رد كردند، ايشان جدي شدند و ظرف چند روز اوج گرفت. با آن شرايط، الان همه بر سر رايشان ميمانند. آنهايي كه راي دادند، نيروهاي حزبي از جريان معتدل، اصلاحطلب، مديريتها، نخبگان و كساني بود كه تحليلهاي درستي از شرايط دارند. ممكن است افرادي هم تغيير راي داده باشند كه جاي آنها هم افراد ديگري ميآيند. به نظرم راي ايشان كاملا تضمين شده است.
آقاي هاشمي، يكي از بزرگترين شوكهايي كه به انتخابات سال آينده از همين الان وارد شده، منع آقاي احمدينژاد از ورود به عرصه انتخابات رياستجمهوري بوده كه از طريق مقام معظم رهبري صورت گرفته است. فكر ميكنيد كه چرا ايشان از ورود به صحنه انتخابات مجدد، منع شدند و اينكه اين منع شدن چه تاثيري بر صحنه انتخابات داشته است؟
چون دوستان قديميشان مخالف شدند. اصولگراياني كه از ايشان حمايت و تقديس ميكردند، برائت جستند.
يعني فكر ميكنيد پايگاه راي نداشتند و فقط به اين خاطر از حضور در انتخابات منع شدند؟
چون خودم افكارسنجي روشني براي اين كار ندارم، نميتوانم نظر قطعي بدهم. البته ممكن بود كساني باز هم به ايشان راي بدهند. ولي اينكه چرا رهبري اين كار را كردند، بحث ديگري است و ايشان هر چه لازم بود را توضيح دادند و من نميخواهم چيز ديگري بگويم. البته احتمالاتي ميدهم.
با توجه به انتخابات مجلس و خبرگان، چقدر تكرار نتيجه هفتم اسفند را در انتخابات آينده متصور ميدانيد؟ مشكلي داشتيم كه در شهرهاي بزرگ در سالهاي اخير اقبال مشاركت عمومي بوده است. نگران واكنش سرد افكار عمومي به ويژه در شهرهاي بزرگ نيستيد؟
بستگي به عمل ما دارد. اگر خوب عمل و مردم را راضي كنيم و مردم شاداب باشند و مخصوصا جوانها، تحصيلكردهها و نخبهها اميد پيدا كنند، اميد را به جامعه تزريق ميكنند و جامعه علاقهمند ميشود كه در انتخابات شركت كند. ولي نسبت به سالهاي قبل شركت بهتر بود. چرا ميگويي كه بيعلاقه بودند؟ بيش از ٦٠ درصد مردم شركت كردند. قبلا به ٤٠ درصد و ٣٥ درصد رسيده بوديم و انتخابات در اين حدود بود.
حضرت آيتالله، انتقادات بسيار زيادي نسبت به اجراي برجام در كشور ما ميشود. در واقع منتقدان برجام ميگويند كه اين برجام دستاوردهاي زيادي نداشته و بيجهت به امريكا اميدوار بوديم و مردم در زندگي روزمرهشان آثار برجام را نميبينند. شما چه نظري در مورد اين انتقادات داريد؟ فكر ميكنيد با توجه به اين انتقادها، دوام برجام آيا در سالهاي آتي خواهد بود و اين پيمان ادامه پيدا خواهد كرد يا نه؟
من ٨٠ تا ٩٠ درصد از مصوبات برجام را ميبينم كه دارد عملي ميشود. چند درصدش نميشود و امريكا هم بهانه دارد. يك مساله اين بود كه اصلا نميتوانستيم از طريق بانكها پول به خارج بدهيم. الان با صدها بانك، حتي بانكهاي بزرگ، معاملاتمان را معمولي انجام ميدهيم. كشتيهاي ما نميتوانستند به بندرهاي دنيا بروند و كشتيهاي بزرگ دنيا هم به اينجا نميآمدند و به دوبي ميرفتند و بارشان را خالي ميكردند و ما دوباره بايد آنها را بار كنيم و براي خودمان بياوريم. معاملاتي را كه ميخواستيم تعهد بانكي بدهيم، انجام نميشد. پولهاي نقدمان را در چين گذاشته بوديم و تبديل به يوان كرده بوديم تا بتوانيم بگيريم.
چين ميگفت: كالايي را كه من ميگويم، ببريد. كالاي بنجل را ميداد و كالاي اساسي را نميداد. به ما ميگفت: به من طرح بدهيد كه طرح را اجرا كنم. بعضي از طرحهايي كه ميشد، به چين دادند. آقاي احمدينژاد خيلي به طرح كاري نداشت و به همان كارهاي خاص خودش، شعاري عمل ميكرد. الان كجاي كشور از برجام مشكل دارد؟ جز اينكه ميگويند بانكهاي بزرگ نميآيند. چيز ديگر چيست؟ همه اينها در حال اجراست و همهچيز سرجاي خودش است. اتحاديه اروپا اخيرا تصويب كرد كه روابطش با ايران به وضع قبل از تحريم برگردد. دانشجوهايمان را دانشگاههاي بزرگ دنيا در رشتههاي خاص و مهم نميپذيرفتند. اما الان باز شده و هر كجا كه ميروند، ميپذيرند.
در خود هستهاي ما برنده مذاكرات هستيم. ما قبلا ميخواستيم مواد خام براي غنيسازي بخريم، كسي به ما اورانيوم نميفروخت و هيچ جايي نميتوانستيم بخريم. به جز همان ٧٠٠ تني كه بخشي از زمان شاه خريده بوديم و بخشي را در دولت من خريديم و آورديم و براي توليد نداشتيم و اگر هم توليد ميكرديم، نميتوانستيم بفروشيم. براي اينكه در اين مساله تحريم بوديم. الان اگر ما اورانيوم توليد كنيم، به قيمت خوب در بازار از ما ميخرند. آب سنگين داشتيم و تمام تانكرهايمان از آب سنگين پر شده بود. آب سنگين خيلي باارزش است و ما نميتوانستيم بفروشيم. اما الان آب سنگين را به امريكا، روسيه و كشورهايي كه خودشان آب سنگين دارند و نياز هم دارند، ميفروشيم. چون آب سنگين توليدي ما كيفيت خوبي دارد، از ما ميخرند.
الان در دنيا به عنوان عضو رسمي باشگاه هستهاي حضور داريم. تحقيقات هستهاي ما هنوز خيلي خوب است. دانشمندان ما در حال كار هستند. ما به تدريج شروع كرديم. الان با استفاده از تكنيكهايي كه آژانس بايد به ما بدهد، ميتوانيم با امنيت بيشتر و شرايط بيشتر آماده كنيم. در اينجا وضع ما بهتر شد و رفع مشكلات ما بهتر شد. اما رسانهها و تريبونها دست مخالفان سياسي دولت است كه هر چه ميخواهند، ميگويند و يك عده هم چشم بسته و گوش باز قبول ميكنند.
هدف اين هجمهها چيست و چرا اين انتقادات صورت ميگيرد؟
هدفشان اين است كه آقاي دكتر روحاني شكست بخورد و خودشان بيايند.
الان كه به بحث هجمهها و تندرويها اشاره شد، شما يكي از افرادي بوديد كه بيش از اندازه و بيشتر از هر شخصيت ديگري مورد هجمه قرار گرفتيد. آقاي روحاني هم با جنس متفاوتي از منتقدها روبهروست. مخالفهاي قسمخوردهاي كه رسانه و تريبون دارند و شروع به هجمه به ايشان ميكنند. فكر ميكنيد هدفگذاريشان براي انتخابات بعدي چگونه باشد و چگونه اين هدفگذاري را نشان ميدهند تا جلوي آقاي روحاني را بگيرند؟ آقاي روحاني بايد در برابر اين هجمهها چه كاري بكند؟
نتيجه عكس ميگيرند. فكر ميكنند مردم ما نادان هستند. مردم اين حرفها را درست ميفهمند كه هدفشان چيست و چه ميگويند. الان مردم ما تحصيلكرده هستند. شما در هر خانواده برويد، تعدادي دانشجو، استاد يا معلم وجود دارد. الان مردم اطلاعات را تنها از صداوسيما نميگيرند، از هزار راه، اطلاعات به گوش مردم ميرسد. الان مردم واقعيات را بهتر ميفهمند و خيلي زود ميفهمند كه چه كسي حرف راست ميزند. مثلا خود من كه اين همه عليه من گفتند، در انتخابات اخير چه جوابي داد؟ از نتيجهاش در تهران چه فهميديم؟ مردم تهران قشر روشنتري هستند. از اين حرفها نتيجه عكس ميگيرند و جز تلف كردن كاغذ و وقت و پول، نتيجهاي نگرفتند كه عصباني هستند.
بخشي از اين هجمهها به شكل سازمانيافته عليه دولت - چه از تريبونهاي رسمي و چه از نهادهاي عمومي- رخ ميدهد. فكر نميكنيد كه آقاي روحاني براي كاهش اين فشار و هجمهها بايد دست به يك عمليات سياسي عليه هجمهها بزند؟
آقاي روحاني در مسير خودش كاملا جلو ميرود. البته دوستانش گفتند كه پاسخ به حملات لفظي را يك مقدار كم و كار را قويتر كن كه همين كار را ميكنند.
به نظر ميرسد در همين نكتهاي كه شما ميفرماييد، آقاي روحاني در ترميم كابينه يك مقدار عقبنشيني داشتند، هجمههايي كه به ويژه در حوزه فرهنگ صورت ميگرفت، باعث شد كه ايشان استعفاي وزير را بپذيرند.
خود وزرا از شنيدن اين همه حرفهاي ناحق خسته ميشوند. آقاي جنتي ديروز رسما اطلاع داد و من امروز در روزنامهها خواندم كه نوشته بود در آن جلسه قم فقط چهار زن بدحجاب وجود داشتند كه اين همه هياهو درست كردند. خود آقاي جنتي اينها را توضيح داد. در دولت من هم وزير فرهنگ را عوض كردند. فشار آوردند و تحمل آقاي خاتمي تمام شد و كنار رفت، ميگفت: ميترسم دولت شما آسيب ببيند. در دولت آقاي خاتمي هم بر سر آقاي مهاجراني همين كار را كردند. در دولت احمدينژاد هم وزير فرهنگ نتوانست بماند كه يا او تحمل نكرد يا آنها تحمل نكردند. الان اين بخشي كه به ذهن منتقدين به اسم فرهنگ ميآيد، همين چيزهاي عادي است كه فرهنگ واقعي اينها نيست.
فرهنگ واقعي نهادينه كردن اخلاقيات براي يك ملت هوشيار و در ميدان و در صحنه و سالم سالم است كه كسي دروغگو نباشد، تهمت زن نباشد، حق كسي را ضايع نكند و صداقت و رفاقت و امانت و خيلي چيزهاي ديگر كه در اخلاق هست، حفظ شود كه البته الان زياد مطرح نميشود. به نظرم مساله جديتر از اين است. اين عقبنشيني نبود. البته در مورد ورزش خود ورزشكاران يك مقدار اصرار داشتند. در آموزش و پرورش هم اين مساله صندوق كه پيش آمد، وزير را تحت فشار گذاشتند و شايد او مقصر نبود. چون سازمان جدايي بود يا حتي اگر زيرنظر ايشان هم بود، آنها خلاف كردهاند. من فكر ميكنم مساله عقبنشيني در برنامه آقاي روحاني اصلا نيست و به آن چيزهايي را كه گفته، عقيده دارد و پاي آنها هم ايستاده است.
شما اشاره فرموديد كه مساله فرهنگ و ارشاد اسلامي هميشه دچار مشكلاتي بوده و يك مساله ريشهدار است و حتي در دولت شما هم اتفاق افتاده است. سوال من اين است كه فكر نميكنيد اين مساله بايد يك روز حل شود؟ شما در زمينه روشنفكري ديني تاليفي داشتيد و صحبتهاي خيلي خوبي در اين زمينه داشتيد و ارتباط خوبي با قم و مراجع داريد. فكر نميكنيد كه اين مشكل بايد روزي حل شود و مذاكرهاي صورت بگيرد؟ شايد خود شما بهترين گزينه براي قانع كردن علما، مراجع براي يكسري از مسائل باشيد. فكر نميكنيد كه بايد قدمي براي حل اين مشكلات برداشت تا اين مشكلات حل شود. هر كسي امروز جاي آقاي علي جنتي بنشيند، همان مشكل را دارد. در دولت بعدي هم همين است. راهحل اين بحران چيست؟
شما كشوري را پيدا كنيد كه هيچ يك از وزرا استعفا نداده باشند و تحت فشار قرار نگيرند. چيزهايي عمومي و چيزهايي عوامپسند است. چيزهايي هم داريم كه مسائل خاصي درست ميكند. حرفهاي ديگري هست كه نميخواهيم آنها را مطرح كنيم. كمتر دولتي پيدا ميشود كه تمام عمرش را با همان وزرايي كه شروع كرده، تمام كند. اين خيلي مساله مهمي نيست. البته در اين تعويضها مسائل ديگري هم بوده كه ما اين چيزها را مطرح نميكنيم.
با توجه به جايگاهي كه شما داريد، نميخواهيد علما و مراجع قم و جاهايي را كه در واقع نگران وضعيت فرهنگي هستند، قانع كنيد؟
علما اينگونه نيستند. كسان ديگري هستند كه هر كاري بكنيم، باز حرف ميزنند.
آقاي هاشمي، اگر بخواهيم دولت آقاي روحاني را با دولت شما مقايسه كنيم، بعد از يك فاصله زماني شانزده تا بيست ساله، به نظر ميرسد كه اختيارات دولت آقاي روحاني و دولت جمهوري اسلامي نسبت به زمان شما كاهش يافته است. آيا حس نميكنيد كه دولت فعلي به ويژه در زمينه اجراي خيلي از اصول قانون اساسي قدرت و اقتدار كمتري دارد؟
بله. نسبت به دولت من، خيلي مشكلات بيشتري دارد. من كه رييسجمهور شدم، از مجلس آمدم. مجلسيها هميشه در انتخابات رياست، در سطح بالايي به من راي ميدادند و همه رفيق من بودند. مجلس در دولت من، مزاحم نبود. افرادي هم بودند كه حرفهايي ميزدند. اما ما هر چه ميگفتيم، در آنجا تصويب ميشد. رهبر هم واقعا مثل برادر و دلسوز با من كار ميكردند. نخستين كابينهمان را كه ميخواستيم تشكيل بدهيم، با آيتالله خامنهاي نشستيم و مشورت كرديم. روي تكتك توافق كرديم و به قلم ايشان نوشته شد و من هنوز آن كاغذ اسامي را دارم. ما همانها را به مجلس برديم. كابينه دوم را كه ميخواستيم تشكيل بدهيم، ايشان گفتند كه من به دو نفر راي نميدهم، ولي مخالفت هم نميكنم و شما با مسووليت خودتان هر كسي را خواستيد، انتخاب كنيد. اينگونه بود و در هيچ مسالهاي با ايشان اختلاف نداشتيم. بودن رهبر در كنار رييسجمهور آن هم با اين صميميت در تاريخ انقلاب ما هيچوقت نبوده و در زمانهاي دور هم نبوده است. دولت من، از لحاظ رهبري و از لحاظ مجلس بهترين پشتيبان را داشت. علماي قم، حوزه و روحانيت حمايت ميكردند.
من امام جمعه بودم، همه ائمه جمعه دنبال صحبتهاي من بودند. برادرم در صداوسيما بود و مشكلي با صداوسيما نداشتيم. اصلا تريبون مزاحم به آن معنا نداشتيم. افرادي كه سياستهاي ما را نميپسنديدند، خيلي كم بودند، مخالفت ميكردند و به گونهاي برايشان سنگين شد كه در انتخابات بعدي مجلس هم يك دفعه حذف شدند. من اصلا مشكلي نداشتم.
مسائل خارجي به سرعت حل ميشد. چون بايد با اتحاد حل ميكرديم. چند ماه طول نكشيد كه همه بانكهاي جهان و كشورهاي جهان آماده شدند تا بيايند از طرحهاي ما پشتيباني كنند و طرحها را فاينانس ميكردند كه از سود طرحها به آنها ميپرداختيم.
توليد نفت يك ميليون بشكه بود كه ما به سرعت به بيش از ٤ ميليون بشكه رسانديم و اينگونه شد و ميتوانستيم كار كنيم. كارهاي بزرگ سرمايهگذاري كه ٥ تا ٦ سال طول ميكشيد تا به نتيجه برسد، به آساني انجام ميشد. عربهاي اطراف ما كه براي كمك به عراق با ما ميجنگيدند، در اختيار من درآمدند و رفاقت ما به گونهاي بود كه هر چه از آنها ميخواستيم، عمل ميكردند. در شمال كشورهاي تازه مستقل شده همه وابسته به من بودند. من هم كمكشان ميكردم و آنها در هر جايي، به ايران راي ميدادند. در مديريتم اصلا مشكل نداشتم. آقاي روحاني در همه زمينهها مشكل دارد.
شما چند وقت قبل و بعد از انتخابات اعلام كرديد كه خيالتان از آگاهي مردم راحت شده است. من چند ابهام در مورد اين فرمايش حضرتعالي دارم. انتخابات خبرگان كه تمام شد، شما در انتخابات هيات رييسه فعاليتي نداشتيد.
من قبل از اين دوره از رياست بيرون آمده بودم. در زماني كه اكثريت به من راي ميدادند، دو بار آقاي يزدي و جنتي براي رقابت آمدند كه هر دو افتادند. من به دليل خاصي خواستم آقاي مهدوي را بياورم. آقاي مهدوي هم اعلام كرد كه آقاي هاشمي به من تفويض كرد. اصلا بحث اين چيزها نبود. اين دفعه هم اگر نامزد ميشدم، شايد همانگونه بود. اما بنا نداشتم كه نامزد شوم. اينجا كارهاي زيادي دارم. دانشگاه آزاد خيلي وقت مرا ميگيرد. كارهاي متفرقه مثل همين مصاحبهها و امثال اينها زياد دارم. ديگر ظرفيت كارهاي بيشتر از اين را ندارم.
اين فرمايش شما را قبول دارم، ولي خيلي از مردم و جوانها به اسم شما و به خاطر شما پاي صندوق راي آمدند و به ليست خبرگان راي دادند، شايد توقع نداشتند كه فرد ديگري، رييس خبرگان شود. اين توقع جوانهاست.
اين همان كاري بود كه برنامهاش در ردصلاحيتها چيده شد. مردم آن را ديده بودند و اينجا را هم ببينند. آن يك چيز ديگر است و نبايد به حساب اين چيزها گذاشت.
فكر نميكنيد كه اين خيال راحت شما يك مقدار دايمي نباشد؟ مردم ما بعد از آقاي خاتمي به سراغ احمدينژاد رفتند.
و نتيجه را ديدند. اين تجربه تلخ براي تاريخ معاصر ايران كافي است.
شما يكي از معماران و حاميان بزرگ روابط ايران و عربستان بوديد. در دوره شما روابط ايران و عربستان بسيار شكوفا بود و همانطور كه اشاره كرديد، مثل دو برادر ميتوانستيم مشكلاتمان را با كشور عربستان حل كنيم. الان بحران بزرگي بين ايران و عربستان وجود دارد و عربستان دارد مشكلات زيادي براي ما ايجاد ميكند. در اين خصوص چه تحليلي داريد و چه اقدامي ميتوانيد بكنيد؟
آن موقع كه من بودم، با آن وضعي كه با رهبري، مجلس، صداوسيما، قوه قضاييه، ائمه جمعه و دانشگاهها همراه بوديم و كار ميكرديم، گرفتن تصميمات آسان بود. الان وضع آنگونه نيست و ثانيا عربستان هم عوض شد. الان حكامي كه در عربستان آمدند، خودشان را هم تحمل نميكنند. خانواده حاكم را كه خانواده عبدالله بودند، تقريبا همه را كنار گذاشتند و خانواده ديگري سركار آمد. الان سلمان حاكم شده كه سنشان خيلي بالاست و خيلي نميتواند اداره كند. بچههايش خيلي تند هستند كه كار دست پسرانش است و آنها كار ميكنند.
پس حكام عربستان عوض شدند. ضمنا من هم در اينجا مسووليتي ندارم كه بروم. آن موقع خودم مسوول بودم و ميتوانستم كار بكنم. الان بايد به من بگويند كه برو. در دوره احمدينژاد يك بار كه من براي زيارت ميرفتم، شوراي عالي امنيت به من گفت كه برو و مساله را حل كن. من با يك جلسه سه، چهار ساعت مساله را حل كردم. اختلافات ما از آنجا شروع شد. سر عراق، سوريه، لبنان، افغانستان و يمن كه به تازگي اضافه شده، شروع شد. ما براي همه اينها يك كميسيون تنظيم كرديم كه كميسيون مشترك باشد و كارها را انجام بدهد. بعضي از اختلافات ما عقيدتي و مذهبي است كه وهابيها خيلي با ما فرق ميكنند. قرار من و ملك عبدالله اين شده بود كه يك كميسيون مشترك علمايي داشته باشيم كه در اختلافات، آنها به هر نتيجهاي رسيدند، همه متابعت كنند. يعني به اين آساني در يك جلسه عمل شد. الان وضع آنگونه نيست. البته باز هم اگر بنا باشد كه كاري از من ساخته باشد، انجام ميدهم. دفعه قبل كار را انجام دادم، اما دولت احمدينژاد اصلا اجرا نكرد و آنها هم ديدند كه آن تصميمات بايگاني شد.
بعد از برگشت من از عربستان وزير خارجه وقت برخلاف حقيقت مصاحبه كرد و گفت: عربستان به آقاي ريشهري، نماينده رهبري در حج اهانت كرده، اما آقاي ريشهري تكذيب كرد. حرف وزير را صداوسيما پخش كرد و حرف آقاي ريشهري پخش نشد و اگر شد، من نشنيدم.
به نظر شما شرايط منطقه در حالت متشنج فعلي به سود منافع ما است يا در زماني كه شرايط با ثباتتر و امنتر باشد؟ نقش خودمان در ايجاد اين ثبات چيست؟ به هر حال ما الان در سوريه و عراق مستقيم درگير هستيم و برخي ديدگاهها وجود دارد كه ما در اين زمينهها بايد فعال باشيم، حتي اگر تشنجها زياد و هزينهها بالا باشد.
منطقه ما وضع خوبي ندارد. همه كشورهايي كه اطراف ما هستند، دچار مشكل و نزاع خونين هستند. اگر اطراف خودمان بگرديم، ميبينيم كه چه وضعي است! الحمدلله ما در اين ميدان خيلي به هم ريخته، يك كشور آرام هستيم و اگر خودمان عاقلانه عمل كنيم، خيلي خوب و به سرعت ميتوانيم پيشرفت كنيم و كارهايمان را انجام بدهيم و مسالهمان را با دنيا هم حل كرديم. وضع منطقه ديگر تنها به ما بستگي ندارد. الان مسالهاي است كه امريكا و روسيه در مقابل هم صف كشيدند و صحبت از جنگ جهاني ميكنند. يعني تا اين حد جلو رفتند. در يمن اين همه كشور همراه عربستان شدند و مردم مظلومي را هر روز بمباران ميكنند. بدون هيچ گناهي، جلسه عزاداري را بمباران ميكنند، مدرسه را بمباران ميكنند، يك كشور مسلمان كه متولي حرم خداست، اين كارها را با كشور همسايه ميكند. ليبي تقريبا حالت ديگري پيدا كرد. الان ليبي مركزي شده كه هر گروه تروريستي در هر گوشه و كناري ميتواند براي خودش جايي باز كند و يك دولت مسلط بر تمام كشور ندارد. فلسطين و حماس كه آنگونه جنگ غزه را تحمل كرد و اسراييل را از پاي درآورد، خواهان صلح شدند و الان از ميدان رفتند و كاري براي فلسطين نميكنند و اوضاع به آن صورت درآمده است. حزبالله در سوريه مشغول شده و نيروهايش گرفتاري پيدا كردند. الان شرايط منطقه خيلي بد است و ما داريم هزينه ميكنيم. اگر ما نبوديم، وضع عراق خيلي خراب بود. وقتي داعش موصل را گرفت و تا ٦٠ كيلومتري بغداد هم به سرعت به جلو ميآمد، كردستان در خطر بود و ما كمك كرديم و تعادلي به وجود آورديم و انشاءالله بقيه را هم بيرون ميكنيم. به هر حال ما نقشمان را ايفا ميكنيم.
ناتو بعد از ١١ سپتامبر با همه پول، امكانات و قدرت خودش به افغانستان آمد كه اينجا را امن كند. اما پس از پانزده سال هم ناامني زيادتر شده و هم ترياك و مواد مخدر و هرويين بيشتر شده و هم فساد اخلاقي بيشتر شده است. افغانها، آدمهاي متديني هستند. در پاكستان با اين عظمت و جمعيتي كه بالغ بر دويست ميليون نفر است، به دانشكده پليس حمله كردند و ٦٠ نفرشان را كشتند و ١٢٠ نفر را هم ظرف دو، سه ساعت نيمهشب زخمي كردند. اما كشور ايران به خاطر نيروهاي ورزيدهاي كه از سپاه، نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي دارد و مردم با همه مشكلاتي كه دارند وفادار و پاسدار انقلابند. ايران خيلي قوي است و ميتوانيم خودمان را حفظ و در سايه امنيت كار كنيم. الان وضع منطقه خوب نيست. البته اگر ميدان ما يك مقدار بازتر باشد و به حرفهاي ما توجه كنند، ميتوانيم به امنيت منطقه كمك كنيم.
احتمال پيروزي خانم كلينتون در انتخابات آتي امريكا خيلي بالاست. فكر ميكنيد با تشكيل دولت توسط خانم كلينتون، شاهد چه شباهتها و تفاوتهايي با دوران اوباما هستيم؟
بالاخره خانم كلينتون عضوي از دموكراتهاست، اگرچه ما هيچوقت فرقي بين دموكراتها و جمهوريخواهها نميگذاشتيم و همهشان با ما به يك صورت رفتار ميكردند، اما ترامپ يك موجود خطرناك است. خيلي خطرناك است و اصلا روي او نميتوان هيچ حسابي باز كرد. ملت امريكا هم فهميد كه همه شعارهايش توخالي است، الان به اين روز افتاده است. بالاخره اگر كلينتون باشد، سياستهاي دموكراتهاست و همين وضع موجود ادامه پيدا ميكند و ممكن است كمي تفاوت داشته باشد.
آيا در دوره بعدي، با توجه به اينكه سن برجام هم بيشتر ميشود و دو، سه سال هم از آن ميگذرد، ميتوان با امريكا در حوزهها و مسائل ديگر كار كرد يا خير؟
من فكر ميكنم، ميتوانيم. تشكيلات آنها سازمانيافته و قوي است. الان خودشان مسائل معاملات را حل ميكنند. مساله بويينگ را حل كردند. اجازه وام به بانكهايي را كه به ما وام نميدادند، دادند تا براي خريد از وام استفاده كنيم. كارهاي ما رو به پيش است و ميتواند به جلو برود.
من چند روز قبل خاطرات آقاي حبيبالله عسگراولادي را ميخواندم كه يك خاطره از تبعيدشان به زندان برازجان گفته بودند و اينكه شما با خانوادهتان به ملاقات ايشان رفتيد. در آن شرايط خيلي خطرناك رژيم پهلوي به آنجا رفتيد و سخنراني خيلي خوبي هم در زندان داشتيد. هنوز هاشمي، هاشمي آن روزهاست و دلسرد نشده است و اگر شرايط ايجاب كند، شما ميگوييد خيلي از مسائل را ميدانيد كه نميتوانيد به ما بگوييد و از خيلي از مسائل ميگذريد. من ميخواهم بدانم كه آيا هاشمي دلسرد شده كه نميتواند خيلي از مسائل را به ما بگويد و از خيلي از مسائل ميگذريد يا اينكه ملاحظات ديگري داريد؟
نه، من از گذشته خودم كاملا راضي هستم. تفكرات خود را همان زمانها با مطالعه گرفتم و هنوز هم تفكرات جواني را دارم و هنوز هم تفكرات مذهبي و سياسي من همانگونه است. فقط با تطور زمان، انسان چيزهايي را بايد عوض كند. آن سفر، سفر خاصي بود. عيد بود كه با خانواده آقاي مرواريد، خانواده آقاي مهديان و خانواده ما، سه خانواده با ماشين خودمان رفتيم كه اوضاع راه خيلي بد بود و مثل الان نبود. همه گردنهها خاكي بودند. ظهر مهمان زندانيها در زندان برازجان بوديم. سخنراني نبود، اما صحبتهاي خوبي داشتيم. همه دوستان ما بودند و آنها كه بازداشت شدند، ما هم خيلي اذيت شديم. به آنجا رفتيم و دوستانمان را ديديم و خيلي خوشحال شديم.
شما اخيرا در جايي مرتبط به رونمايي از كتاب خاطراتتان اشاره كرديد كه همه اسرار نظام را نوشتيد. آن چيزي كه چاپ ميشود، بخش قابل چاپ است. آيا اينها محفوظ است؟
خيلي چيزها سري بوده و من آنها را در خاطرهاي كه ميخواستم منتشر كنم، نمينوشتم. آنچه گفتم، اين بود كه گفتم من خيلي چيزها را ميدانم، بالاخره من در شرايطي بودم كه بايد افراد را ميشناختم. البته از پيش از انقلاب و بعد از انقلاب ميشناسم و رفتار و مسائلشان را ميدانم. مسائل كشور را خيلي خوب ميدانم و همه اينها را بلد هستم. البته مسائل گذشته عمدتا بر محور كارهاي خودم يا مربوط به خودم است. چيزهايي را نوشتم كه روزي منتشر كنم. البته همين الان و در اين زمان كه منتشر ميكنم، مواظب هستم كه به آبرو و حيثيت افراد برخورد نكند و اگر ببينم كه برخورد ميكند، از آنها ميپرسيم و اگر راضي نباشند، حذف و اگر راضي باشند، چاپ ميكنيم. ملاحظه ميكنم و از خودمان هر چه نوشتم، پخش ميكنم. بعضيها ميگويند كه چرا نوشتي كه به لتيان رفتيم؟ بله وقتي به لتيان رفتيم، چرا نگويم؟ دلم ميخواهد هماني كه هستم، باشم و نميخواهم خودم را به صورت ديگري نشان بدهم. اگر با انصاف خاطرات من خوانده شود، خواننده پي ميبرد كه در هر لحظه آن سالها، كي بودهام و چه ميكردم.
افزودن نظر جدید