- کد مطلب : 24421 |
- تاریخ انتشار : 15 آذر, 1401 - 10:14 |
- ارسال با پست الکترونیکی
دفاع از استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی
از دورهی "دانشگاه مبدا همهی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیدهایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را بهشدت ملتهب و تحریکپذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان بهدلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کمسابقهتری چون ممنوعالخروج و ممنوعالورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصیها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاهها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید بهدلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (بهعنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیشتر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
این وضعیت، مسالهی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که میتوان بهتعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنانکه تصریح میکند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است.
در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت ادارهی امور علمی و اداری خود بهصورت مستقیم و مستقل»، از زمان علیاکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و بهعنوان یکی از "خدمات" وی یاد میشد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار میگرفت. اما با واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبهی استقلال دانشگاه وارد مرحلهی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته میشود.
دستاوردها اما آیا بازگشتناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان میدهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آنها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطهی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعهها است، اگر علیرغم همه محدودیتهای ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبهی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادتوارهها، هنجارها و اصول حرفهای خود را دارا ست و انتظامبخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار میرود که جامعهی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنانکه پیشتر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاههای خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
هفته گذشته، دانشجویان قایقهای کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارکهای دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنوارهی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق میتواند بهعنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایقها فقط بهمعنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
در آستانهی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
افزودن نظر جدید