- کد مطلب : 18419 |
- تاریخ انتشار : 17 مرداد, 1397 - 12:59 |
- ارسال با پست الکترونیکی
رمزگشایی از گفتوگوی گاردین با مادر بنلادن
مارتین چولوف، گزارش را با توصیفی از محیط آغاز میکند و ما را با خود به داخل اتاق مصاحبه میبرد: «روی مبلی که در گوشهی یک اتاق بزرگ جا دارد، زنی که بالاپوشی پر زرق و برق بر تن کرده به انتظار نشسته است. شال قرمزی که موهای او را میپوشاند، در کمدی که جلوی آن شیشهای است، بازتاب مییابد.» او سپس از خانوادهی بنلادن میگوید؛ از دو برادر ناتنی و ناپدری او. غلتک «موس» را کمی میغلتانیم و به بخشهایی میرسیم که در آن، موقعیت، ثروت و نفوذ خاندان بنلادن اجمالا به تصویر کشیده شده است؛ اما داستان گزارش، تازه از اینجا شروع میشود.
خودداری مادر بنلادن از سخن گفتن، چگونه میتواند مطرح باشد، در حالی که تصمیمگیرنده در اینباره حکومت عربستان بوده است؟ پس اکنون حکومت است که پس از دو دهه تصمیم گرفته است سخن بگویدچولوف میگوید که «غانم»، مادر بنلادن، طی دو دههای که از رویداد ۱۱ سپتامبر میگذرد، از سخن گفتن خودداری کرده است؛ اما بلافاصله پس از آن مینویسد: «اکنون، رهبری جدید عربستان سعودی - که محمد بنسلمانِ ولیعهد در رأس آن حکم میراند - با درخواست من برای گفتوگو با این خانواده موافقت کرده است. به عنوان یکی از تاثیرگذارترین خانوادههای کشور، حرکتها و رابطههای آنان، زیر ذرهبین قرار دارد.» و اندکی تعجب ما را برمیانگیزد؛ تعجب از اینکه خودداری مادر بنلادن از سخن گفتن، چگونه میتواند مطرح باشد، در حالی که تصمیمگیرنده در اینباره حکومت عربستان بوده است؟ پس اکنون حکومت است که پس از دو دهه تصمیم گرفته است سخن بگوید.
«میراث اسامه به همان اندازه برای پادشاهی عربستان آفتی جدی به شمار میآید که برای خانوادهی او؛ و مسئولان حکومتی، باور دارند که اگر به خانوادهی بنلادن، اجازهی گفتن داستانهایشان را بدهند، خواهند توانست که نشان دهند یک مطرود و نه یک گماشته، مسئول حملهی ۱۱ سپتامبر بوده است.»؛ این علت که چولوف برای این تصمیم حکومت سعودی بیان میکند، زنگ خطر اولی است که در گوشمان نواخته میشود. در ادامه گزارش، ضمن اشاره به آنکه خانواده بنلادن در آغاز گفتوگو احتیاط به خرج میدهند، از حضور یک «مراقب حکومتی» هنگام گفتوگو خبر میدهد و مینویسد: «با این حال، او هیچ تلاشی برای تاثیرگذاشتن بر گفتوگو نمیکند.» این جمله، زنگ خطر دوم را به صدا در میآورد. با خود میگوییم در چنین فضایی که خود نویسنده به تصویر میکشد، آیا حضور یک مراقب حکومتی، به تنهایی برای تاثیرگذاری بر گفتوگو کافی نیست؟
از این پس، گزارش را با دقت بیشتری میخوانیم. مادر اسامه، از پسرش میگوید؛ از اینکه دانشگاه، او را به آدم دیگری تبدیل کرد؛ از دوستان نابابی که او را شستوشوی مغزی دادند و از اینکه اسامه او را بسیار دوست میداشته است. برادرش از اسامهی پیش از بنیان گذاشتن القاعده میگوید و به رابطهی خوب حکومت عربستان با او در آن دوره اشاره میکند. گزارش با همین گفتوگوها و در همین فضا دنبال میشود تا آنکه در میانههای آن، ناگهان شکل دیگری به خود میگیرد؛ به طوری که دیگر تا بخش پایانی آن، از گفتوگو با خانوادهی بنلادن خبری نیست.
این بخش این گونه آغاز میشود: «سالهای بالیدن اسامه بنلادن، دوران نسبتا آزاد دههی ۱۹۷۰ میلادی بود؛ پیش از انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران که میخواست گرایش شیعی را به کشورهای سنیمذهب عربنشین صادر کند. از آن زمان تا کنون، حکمرانان سعودی، تفسیر سفت و سختی از اسلام سنی را به کار بستند؛ همان تفسیری که به طور گسترده، طی قرن هجدهم میلادی در دوران مبلغ دینی، محمدبن عبدالوهاب، در شبه جزیرهی عربستان حکمفرما بود.» چولوف، پس از اشاره به نقش گرایش «افراطی مذهبی» وهابی، در بستهبودن فضای جامعه و شکلگیری بنیان ایدئولوژک گروههایی چون القاعده و داعش، جملهای میگوید که زنگ خطر نهایی را طوری به صدا در میآورد که دیگر نمیتوان آن را نشنیده گرفت؛ زنگ خطرِ آنکه این گزارش، هدفی جز یک گفتوگوی ساده با خانواده بنلادن را دنبال میکند؛ هدفی که بنسلمان، ولیعهد عربستان، به همان خاطر اجازه این گفتوگو را داده است.
او مینویسد: «در سال ۲۰۱۸، رهبری جدید سعودیها میخواهد نقطه پایانی بر این دوره بگذارد و چیزی را معرفی کند که بنسلمان آن را «اسلام معتدل» میخواند.»
این گزارش، هدفی جز یک گفتوگوی ساده با خانواده بنلادن را دنبال میکند؛ هدفی که بنسلمان به همان خاطر اجازه این گفتوگو را داده استنویسندهی گزارش، مارتین چولوف، خبرنگار خاورمیانهی گاردین است. روی نام او که کلیک کنیم، به آرشیو گزارشها و خبرهای او راه مییابیم. گزارشهای او از سپتامبر ۲۰۱۷ به این سو، سخنهای بسیار برای گفتن دارند. او در این مدت ۱۷ گزارش دربارهی عربستان سعودی نوشته است که اغلب آنها تصویری خوب و خوشبینانه از تحولات عربستان و دیدگاههای ولیعهد، محمد بنسلمان به نمایش میگذارند، تعداد معدودی خنثی هستند و هیچ یک چیزی نگفتهاند که مذاق بنسلمان را تلخ کند: «این یک انقلاب است: سعودیها، شتاب شاهزاده برای اصلاح را به خود جذب میکنند.»؛ «وضعیت جدید عربستان سعودی: آزادی بیشتر برای زنان. آیا مردم آمادهاند؟»؛ «شاهزاده بنسلمان: من عربستان سعودی را به اسلام معتدل برمیگردانم»؛ «این قدم بزرگی برای ماست: جشن و شادمانی پس از آنکه زنان عربستان اجازهی رانندگی یافتند»؛ «عربستان سعودی ممنوعیت فعالیت سینماها را پس از ۳۵ سال برداشت» و «من مانند یک پرنده، احساس آزادی میکنم: زنان سعودی پس از برداشتن ممنوعیت جشن میگیرند». اینها، تیتر برخی از این گزارشها هستند.
اما نکتهی جالبتر چیز دیگری است. چولوف با آنکه در همین مدت، گزارشهای بسیاری دربارهی عراق، سوریه، ترکیه و اقلیم کردستان نوشته است، حتی یک گزارش هم دربارهی جنگ یمن که ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، یک سوی آن است، ننوشته است؛ دربارهی آنچه که سازمان ملل هم «بدترین فاجعهی انسانی قرن میخواند»؛ دربارهی جنگی که بیش از ۱۰ هزار شهروند را به کام مرگ فرستاده، بیش از ۸ میلیون یمنی را به قحطی کشانده و نزدیک به ۲.۵ میلیون را آواره کرده است. اما او، طبق انتظار، از بحران انسانی در سوریه نوشته است. شگفتانگیز نیست؟! نه، اگر رویکرد کلی گزارشهای او را پیش چشم داشته باشیم.
اکنون دیگر این گزارش را با نگاه دیگری میخوانیم. چولوف، گزارش را اینگونه ادامه میدهد: «اصلاحات دارد به بسیاری از جنبههای جامعهی سعودی رسوخ میکند» و برای گفتهاش نمونههایی میآورد. او برداشته شدن ممنوعیت رانندگی زنان را آشکارترین نمونه میخواند، به تغییرات بازار کار و باز شدن سینماها پس از ۳۵ سال اشاره میکند و از مبارزههای بن سلمان با فساد اقتصادی میگوید.
اما این «اصلاحات»، همانطور که مصطفی بیومی در مقالهی خود در گاردین میگوید، تنها برخی پهنههای اقتصادی و اجتماعی را دربرمیگیرند و پهنهی سیاسی به کلی خط قرمز به شمار میآید: «عربستان سعودی یک رژیم مطلق پادشاهی باقی میماند. از سپتامبر سال گذشته، نزدیک به ۶۰ فعال سرشناس، روحانی و روزنامهنگار دستگیر شدهاند. حکومت همچنان علیه اقلیت شیعه، جرمانگاری میکند. دستگاه قضایی همچنان در ایجاد روندی قانونی و عادلانه، به ویژه برای کارگران مهاجر، شکست خورده است. و اما دربارهی مبارزهی عمومی با فساد مالی که سال گذشته به خاطر آن ۱۱ شاهزادهی سعودی دستگیر شدند. هیچکس نمیتواند به ضرورت برکندن ریشههای نهال فساد شک کند؛ اما مسئلهی اساسی آن است که کل این اقدامات بیشتر به خاطر استحکام قدرت محمد بنسلمان انجام شدهاند تا هر چیز دیگر»؛ این جملهها، توصیفهای بیومی از اصلاحات عربستان هستند.
به همین خاطر است که نمایندهی مدافع حقوق زنان در خاورمیانه و آفریقا میگوید: «اصلاحات اخیر برای آن طراحی شده بودند که وجههی بینالمللی کشور را بهبود بخشند، نه وضعیت حقوق زنان را.» او آنچه را که چولوف، «اصلاحاتی در همهی جنبههای جامعه» مینامد، اصلاحاتی میداند که «به شدت از بالا مدیریت و محدود میشوند» و «آن را به سختی میتوان اصلاحات نامید». جالبتر آنکه این گزارش هم در خود گاردین منتشر شده است.
مصطفی بیومی باور دارد که هدف بنسلمان از این تغییرها آن است که همچنان که در حال استحکام پایههای قدرت خود است، با گسترش سرگرمیها و تفریحات، مردم را از مطالبههای سیاسی دور نگه دارد.
چولوف، در ادامهی گزارش ادعای بزرگتری را از زبان حکومت عربستان مطرح میکند؛ این ادعا که آنان دیگر گروههای وهابی خارج از عربستان را پشتیبانی نمیکنند. گزارش که چندی است از مسیر اصلی آن خارج شده است، اینک با رئیس اطلاعات عربستان در فاصلهی بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به گفتوگو مینشیند؛ یک تغییر جهت کامل. با خودمان میگوییم مگر صحبت از سخنان مادر و خانوادهی بنلادن دربارهی او نبود؟ چرا مصاحبهگر پای سخنان وزیر اطلاعات وقت عربستان نشسته است؟ اما اگر محور اصلی گزارش را، نه گفتوگویی با خانوادهی بنلادن، بلکه تطهیر حکومت عربستان از ارتباطهای گذشته و امروزش با گروههایی مانند القاعده و داعش ببینیم، درخواهیم یافت که هیچ تغییر جهتی در کار نیست.
«تورکی الفیصل»، وزیر اطلاعات عربستان، در این گفتوگو، زندگی بنلادن را به دو بخش تقسیم میکند؛ بخشی پیش از بنیانگذاشتن القاعده و همکاری با طالبان و بخشی پس از آن. او میگوید که عربستان تنها با بنلادنِ نخست رابطهی خوبی داشته و هرگز کاری به کار بنلادنِ دوم نداشته است.
امروز باید از «ویکی لیکس» ممنون باشیم که دستاویزهای خوبی برای حقیقتسنجی این ادعاها به ما داده است. در یکی از فکسهای وزارت امور خارجه در دورهی هیلاری کلینتون در سال ۲۰۰۹ آمده است: «عربستان سعودی همچنان یکی از حیاتیترین پشتیبانان مالی القاعده، طالبان و سپاه صحابه در پاکستان است.» و در سند افشاشدهی دیگری از وزارت امور خارجهی ایالات متحده که ایندیپندنت آن را منتشر کردهاست، میخوانیم: «ما باید دستاویزهای دیپلماتیک و دیگر روشهای سنتی خود را به کار بریم تا بر کشورهای قطر و عربستان سعودی که به صورت مخفیانه از داعش و دیگر گروههای افراطی منطقه، حمایت مالی و لجستیک میکنند، فشار وارد کنیم.»
اصل گفتوگو با مادر بنلادن، آنچنان خواننده را به خود جذب میکند که بدون نگاهی انتقادی و با اشتیاق بسیار میخواهد هر آنچه را که گزارشنویس نوشته است، ببلعداما حمایتهای عربستان سعودی از این گروهها، تنها منحصر به دورهی پیش از ولیعهدی بنسلمان نمیشوند. ایندیپندنت در گزارش دیگری از خود به نقل از سازمان تحقیقات تسلیحات جنگی میگوید که تعداد سلاحهای عرضهشده توسط عربستان و آمریکا که در دستان داعشیهاست، بسیار بیش از آن چیزی است که بتوان آن را در جنگ تصاحب کرد.
این راهبرد مارتین چولوف که در آغاز گزارش به ما میگوید مقامات عربستانی از اجازه دادن برای چنین گفتوگویی چه هدفی دارند، کار هوشمندانهای است؛ چرا که اعتماد ما را میخرد؛ باور میکنیم که او اگر قصد فریبمان را داشت، چنین سرنخی برای فهمیدنش به ما نمیداد. اما او این هوشمندی را در همهی گزارش حفظ نمیکند. حمایت عریان او از محمد بنسلمان، جدا شدن از محور اصلی (یا اولیه) گزارش برای مدتی طولانی و گفتوگو با وزیر اطلاعات عربستان بدون آنکه خود مصاحبهگر در صحتسنجی ادعاهای او وارد شود، نمونههایی از ناهوشمندیهای اوست. اما ناهوشمندی اصلی او آن است که در گزارشهای پیشین خود، هیچ نکوشیده است تا تصویری بیطرف از خود به نمایش بگذارد. با این حال، محمد بنسلمان و او، مناسبترین موضوع را برای ارائهی تصویری متفاوت از عربستانِ بنسلمان برگزیدهاند؛ چرا که اصل گفتوگو با مادر بنلادن، آنچنان خواننده را به خود جذب میکند که بدون نگاهی انتقادی و با اشتیاق بسیار میخواهد هر آنچه را که گزارشنویس نوشته است، ببلعد. به ویژه آنکه این موضوع، بیش از هر موضوع دیگری خوانندگان آمریکایی و کشورهای نزدیک به آمریکا را جذب خود میکند و این بهترین فرصت برای بازنویسی تاریخ گذشته و دگرگون کردن تصویر حال در ذهن آنان است.
افزودن نظر جدید