شارلاتانیسم نه سیاست ورزی است و نه اصلاح طلبی

چندی است آقای محمد قوچانی به شدت بیشتری از گذشته به التقاط ، اعوجاج و آسمان ریسمان بافی روی آورده است. او که می کوشد از منظر ژورنالیسم ، به سیاست ، آنهم از نوع اصلاح طلبانه اش نگاه کند، بی التفات به آنچه در بطن و متن و زیر پوست سیاست و اجتماع می گذرد، فرصت طلبی ژورنالیستی اش را به اوج رسانیده است. وقتی ابهام ها برداشته شدند و دست ها رو شد، دیگر نمی توان بسان گذشته در پنهانی و تاریکی سیاست بازی کرد. درست است که واقعیات برسازنده ی گفتمانی اند، اما اینقدر بی اصول نیستند که با کنار هم نهادن چند جمله ، بتوان واقعیتی دلبخواهانه را به نام گفتمان به خورد جامعه ی مدنی داد.

به گزارش امیدنامه،خود تئوریسین پنداری بی التفات به دانش و تجربه ،شاید برای سیاهه سازی و انتشار روزنامه بکار آید ، اما نه می توان با آن گفتمان سازی کرد، نه می توان سیاست افرید و نه می توان کارزار  انتخاباتی برد.

گفتمان ها نشان داده اند که نه در خلاء شکل می گیرند و نه در خیال ها و خوش خیالی های خلاء اندیشانه.  گفتمان ها محصول پویایی روز افزون جوامع اند و هر که از این تحولات عقب ماند و یا عامدانه بر آن ها چشم پوشید، می تواند حداکثر یک هفته سیاست بازی کند. البته سرمایه سوزی نابخردانه در این هفت روز ، ممکن است بعد از پایان آن سیاست بازی خرمن سوز ، خود تئوریسین پندار و اعوان و انصار بی حاصل و محصولش را به وادی شارلاتانیسم هدایت سازد.

بر قوچانی نمی توان خرده گرفت ،که هویت و موجودیت خود را از این بیهوده گویی ها وام گرفته است. هشدار جدی بیشتر به کارگزاران ، آن هم بخاطر میراث داری بزرگمردی چون هاشمی است که به تجربه دریافته بود بدون فهم مردم ، مطالبات مردم و مصالح و منافع مردم ، نمی توان سیاست ورزید. حال حزب نزدیک به آن پیر خردمند را چه شده است که  سرنوشت و میراث محافظه کاری عقل بنیان اش را به دست ژورنالیست های فرصت طلب و سیاست بازان خلاء اندیش و ارمان گرای خیالین ، اما خود واقع گرا پندار، می دهد ، جای بسی شگفتی است. این رویه ها بیش از آنکه پیروی از مشی و مرام هاشمی باشد، خوش خدمتی به رقیبی است که محو اصلاحات را در دستور کار قرار داده است و البته کارگزاران را بخشی از این پازل تعریف می کند، چه انکه این جرگه سالهاست دیگری خود را اصلاحات و بزرگان اش تعریف می کند.
تن دادن مجموعه ی کارگزاران به قالب سازی های چوبین امثال قوچانی ها، برای سیاست ورزی در موقعیتی که ظرافت ها و درایت های هاشمی گونه ، طلب می کند، اگر نگوییم خیانت که حتما بی اعتنایی اشکار به مشی و مرام هاشمی است.
سئوال اما اینجاست که این رویه ی اوت زدن و اختلاف افکنی درون گفتمانی را  کینه توزی های  جناب دبیرکل در دستور کار حزب لیبرال دموکرات  می گذارد و سپس ژورنالیست خود تئوریسین پندار،  حول آنها نظر ورزی می کند ، یا برعکس جناب دبیرکل مجری تئوری های مسخ آمیز اقای تئوریسین می شود.
داستان هر چه باشد، کارگزاران و دیگر اعضا ی آن غیر از دبیر کل و تئوریسین ژورنالیست، باید جدی اش بگیرند. آنها باید بدانند که البته خردمند تر ها و البته بی کینه ها ، واقع گراتر ها و وفادار ترهایشان به گفتمان اصلاح طلبی، خوب می دانند که ساز جدایی زدن از گفتمان اصلاح طلبی ، انقدر بی خاصیت شان می کند،، که مسیری غیر از شارلاتانیسم و همه را مقصر پنداشتن، پیش روی شان نیست.
البته پرداختن به این نکته هم شاید خالی از لطف
نباشد که اینها همچنان دیواری کوتاه تر از دیوار اقای دکتر عارف نمی شناسند. تا امروز با ایثار عارفانه اش، دولتی که با درایت و  ایثار او، بر سر کار امد را به محل سیاست بازی های خود کرده اند و امروز ناتوانی ها و بی درایتی های آن را از چشم عارف می بینند.  حالا اگر جریان یا اشخاص دیگری  در نقد اصلاحات این حرف ها را می زدند، می توانست قابل تامل باشد.
باید از کارگزاران خواست و البته به ایشان انذار داد که یک بار هم که شده است، راز استعفای اقای محمد هاشمی از حزب تان را بررسی کنند ، واقعا ایا انچه ایشان در خشت خام می دید  شما در ایینه و تجربه و بیراهه روی امثال قوچانی ها، انهم پس از گذشت سالیان متمادی نمی بینید. به حراج گذاشتن میراث هاشمی  توسط حزب مدعی میراث هاشمی، جای بسی نگرانی دارد. فاین تذهبون.

افزودن نظر جدید