- کد مطلب : 4559 |
- تاریخ انتشار : 20 خرداد, 1393 - 14:26 |
- ارسال با پست الکترونیکی
شُکوه انصراف
از سوی دیگر باید باور به این مهم داشت که بزرگترین آسیب بعد از هر پیروزی غرور و درنتیجه آن خودخواهی است که ناخواسته عارض اخلاق فعالان سیاسی میشود، آنچنان که قویترین عامل شکست دور آینده فعالیت سیاسی آنان خواهد شد.
پیروزی دوم خرداد ۷۶ هم با همه محاسن و زیباییهایش از این آفت نامیمون مصون نماند و در حرکتهای سیاسی اصلاح طلبی آن ایثار و از خودگذشتگی در امور سیاسی عقیم گشته بود و خبری از فضیلت بسیار ارزشمند ترجیح دیگران بر خویشتن وجود نداشت.
در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ ، شاهد اقدامی از سوی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بودیم که علیرغم اینکه از شانسهای اصلی پیروزی در انتخابات بود با درک شرایط کشور و عمل به وعدهای که داده بود برای نخستین بار فضیلت گذشت و ایثار را در عرصه سیاست ایران به نمایش گذاشت.دکتر محمدرضا عارف مقدمات انتخاب شدن را با هوش و استعداد سرشار خویش آماده ساخته بود و در مناظره با رقبای خود، مودب، متین، مستدل و معتقد به دفاع از شیوه اصلاح طلبی پرداخت .
شاید در نگاه آنان که اخلاق را آفت سیاست می دانند، ایثار آقای دکتر عارف آنچنان چنگی به دل نزند؛ اما از دیدگاه پیروان پیامبراکرم (ص) که هدف از بعثتش را اتمام مکارم اخلاق میداند و به عبارتی دیگر، پیروان مکتبش هدف از اِعمال سیاست را رسیدن به اخلاق حسنه میدانند پذیرش تقاضای آقای خاتمی برای انصراف از تداوم حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کاری بینظیر بود. این اقدام باعث خشنودی و شعف و شادمانی تمام کسانی شد که به عزت ایران و جمهوری اسلامی عشق می ورزیدند و حاصل این ایثار، برگزاری انتخاباتی آبرومند، پرشور و جذاب شد که در نهایت دکتر روحانی با اکثریت مطلق آرا و اختصاص بیش از ۱۸ میلیون رای افتخار آفرین، به عنوان رئیس جمهور کشور اسلامی ایران انتخاب شد.
مجموعه پیش رو حاوی تحلیلهای اساتید دانشگاه،جامعهشناسان، فعالان سیاسی و هنرمندان در خصوص انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92 و نقش انصراف دکتر عارف در پیروزی گفتمان اعتدال و اصلاحات است.انشاالله در آیندهای نزدیک کتابی تحت همین عنوان و حاوی مطالب جامعتر منتشر خواهد شد.
*******
تحلیل رفتار عارف به مثابۀ اخلاق سیاسی
*دکتر محمد امین قانعیراد
*رئیس انجمن جامعه شناسی ایران
حضور دکتر محمد رضا عارف در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و انصراف او به نفع دکتر حسن روحانی از دیدگاه های مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این رخداد در تعیین سرنوشت انتخابات تاثیر گذار بود و به تردید های بسیاری از شهروندان برای حضور در انتخابات و بسیاری دیگر برای برگزیدن فرد مورد نظر خود پایان داد. بسیاری از ناظران و تحلیلگران، انصراف عارف را به عنوان یک رفتار اخلاقی تلقی کردند و آن را مورد تجلیل و تقدیر قرار دادند. در این نوشته نیز اقدام عارف به عنوان رفتار اخلاقی محسوب می شود ولی بیشتر بر این عمل به عنوان «اخلاق سیاسی» تاکید میشود تا «اخلاق فردی». تحلیل رفتار عارف به عنوان اخلاق سیاسی امکان درس گرفتن از این رخداد در عرصۀ سیاسی را فراهم می کند و بر تجربۀ سیاسی ما می افزاید. از اخلاق فردی بیشتر انتظار رستگاری فردی می رود ولی اخلاق سیاسی را می توان در عرصۀ سیاسی مورد ارزیابی قرار داد و در ایجاد بلوغ بیشتر در اقدامات سیاسی آینده از آن درس گرفت.
عارف از ابتدا با رویکردی اخلاقی و با طرح «منشور اخلاق انتخاباتی» در انتخابات حضور یافت که این رویکرد، مورد استقبال مردمی قرار گرفت که از بی اخلاقی های دولت های نهم و دهم آشفته و خسته بودند. حضور عارف در رقابت های انتخاباتی برای اولین بار پس از 8 سال بی اخلاقی و عدم عقلانیت، مفاهیم مغفولی چون اخلاق،شرافت،صمیمیت، صداقت،عقلانیت،منزلت، مشارکت و خرد جمعی را دوباره به میدان آورد .
عارف چهار روز قبل از برگزاری انتخابات 24 خرداد92،انصراف خود از کاندیداتوری ریاست جمهوری را به دلیل «تمکین از اجماع» اعلام کرد. او در وبگاه خود اطلاعیه داد که غروب دوشنبه بیستم خرداد نامهای را از محمد خاتمی در مقام رهبری اصلاحات دریافت کرده که در آن ایشان ادامه حضور او را در صحنه انتخابات مصلحت ندانستهاند و به این دلیل او با عنایت به نظر صریح خاتمی و تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاست جمهوری، انصراف خود را از ادامه رقابتهای انتخاباتی اعلام میدارد. با این که او با صراحت انصراف خود را با حمایت از حسن روحانی پیوند نداد و حتی سخنگوی ستاد او ضمن اعلام پایان کار ستادهای عارف گفت او به نفع هیچ نامزدی کنار نرفته است ولی در واقع این انصراف در ذهنیت عمومی به مثابۀ یک ائتلاف سیاسی تلقی شد و زمینۀ پیروزی روحانی در انتخابات یازدهمین دورۀ ریاست جمهوری را فراهم ساخت.
کنار کشیدن عارف از انتخابات برای مردم، پیامی در مورد بلوغ فکری و درک درست اصلاح طلبان از موقعیت حساس انتخاباتی را به همره داشت و به نوبۀ خود ضرورت و نیاز به وحدت و همدلی و فوریت یک تصمیم تاریخی از سوی مردم برای برون رفت از اوضاع را القاء می کرد. همین امر باعث شد که در یک مدت کوتاه چند روزه عارف و روحانی در کانون توجه مردم قرار گیرند. پیام های خاتمی و هاشمی رفسنجانی به نفع روحانی و تشکر از اقدام عارف نیز تاثیر گذار بود. دکتر روحانی هم ابتدا از این امر به عنوان «ائتلاف اعتدال گرایان و اصلاح طلبان» نام برد. این اقدام عارف به نزدیک شدن اصلاح طلبان به رویکرد رفتار حزبی و ارزیابی و شناخت فرصت ها بر حسب خرد سیاسی جمعی کمک کرد.
روش کناره گیری آقای عارف نشان داد که اصلاح طلبان به خرد جمعی سیاسی نزدیک تر شدهاند.
روش عارف یعنی به رسمیت شناختن اجماع و عقل جمعی- حتی در زمانی که فرد خود را برای گزینه ای بزرگتر آماده کرده است - بازتاب خوبی در عرصۀ سیاسی داشت. آقای عارف با اشاره به نقش خاتمی در اصلاحات و ضرورت درس گرفتن از تجربه های پیشین انصراف داد و این روش در چارچوب خرد جمعی سیاسی قابل تبیین است. امروزه کار حزبی با خرد جمعی و در کنار آن انضباط سیاسی پیوند دارد. انضباط سیاسی دموکراتیک به معنای قبول یک پیمان سیاسی بعد از فرایندهای طولانی بحث و مشاوره و کنش ارتباطی است. بنابراین شما در اصلاح طلبان یک نوع نظمی را دیدید که بخشی از این امر، ریشه در کار حزبی کردن دارد. نظر آقای خاتمی در مورد ضرورت ایجاد ائتلاف در عرصۀ انتخابات مزبور تنها نظر یک فرد نبود و از بحث و گفتگوهای طولانی در شورای مشورتی خاتمی و همچنین در بین جریان های گوناگون تحول خواه بر آمده بود. خاتمی تنها نظر گروه محدود مشاوران خود را بازتاب نداد بلکه او درک عمومی رایج در بین سیاسیون و شهروندان خواهان تغییر را بیان کرد.
اصولگرایان در انتخابات 92 چون نتوانستند به یک درک و خرد جمعی برسند و به معنای درست کلمه کار حزبی انجام دهند لذا دچار تفرقه و تشتت شدند و با اینکه شعار ائتلاف دادند ولی به وحدت نرسیدند. در شرایط کنونی جامعه ایران، چون فتوا کارکرد سیاسی خود را از دست داده است لذا تنها کاری که سیاسیون باید انجام بدهند، رفتن به سمت و سوی انجام فعالیت های سیاسی در قالب احزاب است. اصلاح طلب ها از این حیث حداقل در شرایط کنونی در افق بالاتری نسبت به اصولگراها قرار دارند. این تحولات نشان می دهد که اصلاح طلبان نسبت به گذشته انسجام سیاسی بیشتری پیدا کرده اند و به مقولۀ عهد و پیمان سیاسی برآمده از خرد جمعی متعهد تر شده اند. در این میان کسی نمی تواند نادیده گرفتن پیمان سیاسی را حتی به نام منافع مردم توجیه کند زیرا در عالم سیاست، منافع مردم نه بر اساس دریافت های فردی بلکه بر مبنای برنامه های حزبی –که علی الاصول باید در فرایندهای دموکراتیک و بر شالودۀ خرد جمعی و کنش ارتباطی شکل بگیرد- ارزیابی می گردد.
به عنوان نکتۀ پایانی، هر چند تفسیر رفتار آقای عارف در پیوند با اخلاق فردی مثل گذشت و ایثار را نمی توان نادرست دانست ولی تفسیر این رفتار بر اساس الگوهای خرد جمعی سیاسی برای فضای اجتماعی و سیاسی ما سودمندی بیشتری دارد. بر اساس تفسیر اخلاق فردی امکان ارزیابی بازاندیشانه در رفتار عارف وجود ندارد ولی تفسیر سیاسی حتی فرصت نقد این رفتار را بر اساس اقتضائات خردجمعی سیاسی، و در نتیجه افزایش دانش و تجربۀ اصلاح طلبان در عرصۀ رفتار حزبی را فراهم می کند.
****
نماد شفاف سیاستمداری حرفهای
*دکتر تقی آزاد ارمکی
جامعه شناس
یکی از اصلی ترین مشکلاتی که بسیاری از حوزه های زندگی ایرانی اعم از هنر، اقتصاد، علم و سیاست دچار شده است فقدان کنشگرانی منفعت گرا ، اهل قانون، و با اخلاق است. این مشکل انقدر در این حوزه و تا حدود زیادی در کل جامعه ایرانی خودنمایی کرده است که بعضی از گروههای اجتماعی و سازمانها و نهادهای اجتماعی را واداشته است تا با طراحی خرده نظامهایی تحت عنوان "تجلیل از ... " با سیاست ورزی برنامه ریزی شده معرفی کنشگران مهم و مورد وثوق را اصل قرار داده و در این زمینه، تلاش جدی کنند. یکی از اصلی ترین نهادهای ایجاد شده در ایران "نهاد چهره های ماندگار" است. این نهاد کپی سازی از نهادی است که وظیفه اش در سازمانهای متعدد اجتماعی انتخاب کنشگر برگزیده به لحاظ فعل و منش و اخلاق در ایران تعریف شده است. بسیاری از افراد ( بیشتر مجریان و مدیران) در طول سده اخیر و به طور خاص بعد از تاسیس نهادهای جدید و دانشگاه در ایران در جهت خلق و معرفی چهره های محوری بوده اند. بیشترین تلاشهای صورت گرفته به واسطه سیاست بازان تا سیاستمداران و مجریان تا مدیران در چهره سازی افرادی بوده است که در راستای اهداف تعیین شده قرار داشته اند. بدین لحاظ در این مسیر دو خطای عمده صورت گرفته است. اول خطا ساختن و معرفی افرادی که شایستگی عنوان استاد برجسته، چهره ماندگار، محقق برگزیده، کارمند نمونه و سیاستمدار مهم را نداشته ولی لباس مهم و عنوان بزرگ و حق و حقوق زیاد به آنها پرداخت شده است در حالی که توان و قدرت انجام امور عادی را هم نداشته اند. دومین خطا، حذف و برخورد با کسانی بوده است که واقعا چهره و اثرگذار بوده اند. این دو خطا به ظلم دو سویه انجامیده است تا روز به روز فضای تقدیر و تشکر، سیاه تر گردد. این فضا بر اساس حذف کنشگران اصلی و معرفی کنشگران بدلی بوده است.
با وجود این، روند اصلی بر جامعه ایرانی در طول سده اخیر حاکم بوده است و بیشتر کسانی که به عنوان مدیر و برنامه ریز و مشاور و مجری و ناظر و مخاطب حاضر بوده اند خیلی هم با مسائل جاری مشکل نداشته اند، ولی فضای تقدیر و تشکرات صورت گرفته خیلی مسموم و ناروا بوده است. این جریان به طور رسمی و اداری و سازمانی حاکم بوده است ولی در فضای عمومی کشور ایران روند شکل گیری چهره و شخصیت برجسته در حوزه های گوناگون به گونه ای دیگر رقم خورده است. مردم و حتی در بعضی از شرایط و موقعیت ها مدیران اجرایی و سیاستمداران در ایران بر اساس چندین ویژگی و صفت عمده به انتخاب فرد برگزیده اقدام کردهاند. سلامت نفس، اخلاق و روحیه جوانمردی، اهمیت منافع جمعی و به رسمیت شناختن فضای گفت و گو و رقابت (اهمیت دادن به رقیب) و در نهایت بها دادن به منافع ملی،اصلیترین صفاتی بوده است که گروههای اجتماعی متعدد خارج از حوزه رسمی به عنوان معیارهای اصلی داوری و تقدیر و تشکر از افراد مورد نظر داشته اند. اگر کسی در فرایند کنش و واکنش اجتماعی و فرهنگی اش با توجه به حقوق جمعی و منافع دیگران به ترسیم منافع خود اقدام کرد و در تحقق ان نیز پافشاری کرد، زمینه استقرار قانون و عقلانیت اجتماعی را فراهم ساخته که در نهایت، دیگران را در به رسمیت شناختن او وا داشته است. ما در تاریخ ایران به طور رسمی بسیاری از چهره ها و افراد و منابع و کالاهای فرهنگی و مادی را بدون اینکه حوزه رسمی مورد توجه قرار داده باشد، می شناسیم که از طرف گروههای اجتماعی ضمن اینکه به رسمیت شناخته شده است مورد تقدیر و تشکر قرار داده اند. با توجه به این فرایند است که جریان غیر رسمی که زاد و بوم اجتماعی و فرهنگی دارد کمتر دنبال تولید کلیشه در تولید فرد و چهره و عنصر نمادین بوده است. عنصر نمادین طی حوادث و در موقعیت های خاص ظهور کرده و به لحاظ نحوه و میزان بازیگری اش اثر گذار می شود.
علم، هنر، و سیاست سه حوزه ای هستند که تا کنون بیشترین ورود و خروج چهره و شخصیت (اعم از بدلی و واقعی) را داشته است. دو تلاش تعارضی و بعضا همراه در این دو حوزه جاری بوده است. از یک طرف در حوزه رسمی تلاش برنامه ریزی شده، دنبال شده است. از طرف دیگر در حوزه غیر رسمی معمولا رسیدن به چهره و شخصیت مرکزی و مهم و اثرگذارش بر اساس الگو دنبال نشده است هر چند که صاحبان رسمی این سه حوزه بیشترین تلاششان را در چهره سازی مصروف کرده اند. در این سه حوزه است که هر سال و هر ماه و هر روز مراسم تجلیل وجود دارد. به نظر می اید اصرار در فراوانی انتخاب چهره و کالای برتر در این سه حوزه از ارزش تولید اثرات فاخر و ماندگار کم نکرده است. به همین دلیل است که ایران معاصر در طب کمبود سیاستمدار می سوزد در حالی که همه مردم ایران اهل نظر و داوری سیاسی هستند. بسیاری اعم از مردم عادی، مدیر و مجری برنامه، نماینده مجلس شورای اسلامی ، عضو شورای شهر، کارمند مطبوعات و رسانه های جمعی تصور می کنند که سیاستمدار هستند و کارشنان در سطح و شان سیاستمدار حرفه ای است. این افراد پای خود را جای پای کنشگران اصلی حوزه سیاست گذاشته و داوری های سیاسی می کنند در حالی که انها بیشتر دچار توهم سیاست مدار بودن هستند. در بیشتر مقاطع و شرایط دولتها در ایران محل تولید و ساختن نیرو و کالاهای بدلی تحت عنوان سیاستمدار می باشند. در این صورت بازار سیاستمدار توهمی و تقلبی در ایران بسیار است. ولی در اصل ما همچنان در مقاطع اصلی تصمیم سازی و تصمیم گیری کمبود سیاستمدار ورزیده و اصیل را احساس کرده ایم. خوشبختانه در حوزه غیر رسمی شرایط ایران به گونه ای بوده است که در اثر تراکم انرزی و استعدادها، زمینه ظهور سیاستمداران اصیل فراهم بوده است؛ هر چند که در بعضی از شرایط به دلیل غلبه سیاستبازان و سیاستمداران تقلبی و توهمی امکان معرفی سیاستمدار اصیل از دست رفته و حاشیه نشینی اصلی ها و مرکزی شدن بدلی ها اتفاق افتاده است. این وضعیت را من وضعیت غیر شفاف و غیر قانون مند نامیده ام. در حالی که در شرایط شفاف و قانونمند و اماده عمل وفاقی، شرایط ظهور و معرفی شخصیت اصیل فراهم شده است. تجربه ما در شرایط انقلاب اسلامی، جنگ عراق علیه ایران، شرایط ظهور جنبش های اجتماعی، و چرخش دولتها که همراه با میل و عمل به شرایط دموکراسی خواهی به دلیل اهمیت نهاد انتخابات و مشارکت حداکثری مردم توام بوده است، چهره ها و شخصیت های محوری و اصیل فراهم شده است.
در آخرین باری که ما با جنگ اشکار و پنهان بین شخصیتهای کلیشه ای و ساختگی با شخصت های اصیل بودیم، دوره چرخش دولت اصولگرای افراطی به دولت اعتدالگرا میباشد. در این دوره، جامعه ایرانی بر اساس محوریت یافتن اخلاق انتخابات و گذشت به نفع رقیب درون گروهی در مقابله با رقیب برون گروهی، شاهد افول شخصیت های ساختگی و بدلی و ظهور شخصیت های اصیل بودیم. بعضی از کسانی که خودشان را در طول دو دهه گذشته به عنوان چهره های موثر و نجاتبخش جلوه می دادند در اثر بی توجهی به اخلاق دینی و مدنی و اصالت بخشیدن به منافع فردی و تعارض با منافع جمعی دچار فروپاشی اخلاقی و اجتماعی و در نهایت فروپاشی اجتماعی شدند. مشروعیت اجتماعی ساخته شده شان را از دست دادند. در مقابل کسانی که به اخلاق دینی و مدنی پایبند ماندند و ضمن شناخت منافع فردی، به منافع جمعی، در دراز مدت فکر کردند، به عنوان شخصیت های ممتاز ظهور کرده و محل ارجاع جامعه و بسیاری از گروههای اجتماعی گردیدند.
با این توضیح است که دکتر عارف، و فعل و منش او، نماد شفاف سیاستمداری حرفه ای است هر چند که مانند بسیاری درس سیاست به معنی مدرسه ای اش را نخوانده است. او دکتر در رشته سیاست نیست هر چند که در رشته خودش استاد است که این ریشه در درس خواندن با اشتیاق و علاقه در نزد استادان معتبر جهانی در دانشگاهی معتبر دارد. بدین لحاظ درست است که او درس سیاست به معنی مصطلح آن را نخوانده است ولی اهل معرفت و دانش و تخصص است . او کسی است که در اولین گام در حوزه علم و دانشگاه به کنشگری قاعده مند اقدام کرده و بر اساس علایق سیاسی و دینی اش وارد حوزه سیاسی شده است. در نتیجه او به عنوان فردی امین در حوزه مدیریت کلان، مقام برجسته ای چون معاون اولی ریاست جمهوری دوره اقای خاتمی را کسب کرد. او این موقعیت را بعد از مدیریت گروه، و ریاست دانشگاه و وزارت به دست اورد. او یکباره از مدیر کلی به ریاست کشور نرسید هر چند که اگر شایستگی این پرش را داشته باشد عیب که نیست که حسن است. او در این موقعیت به کنشگری فعال و معطوف به موقعیت تبدیل شد و مانند بسیاری نبود که بی دلیل به نقد یا تایید کسی یا جریانی بپردازد. تامل و دقت و اخلاق مداری اش همراه با ذهن علمی و تخصصی است از او شاکله ای ساخت که توانست در مراحل رشد آسیب ساز نشود. او در نهایت با مراقبت از خود و توجه به افت و خیزهای اجتماعی و سیاسی ایران معاصر به کنشگری خلاق و اخلاق مدار و قانونگرا و ارزشی و اصلاح طلب تبدیل شد. بسیاری به یاد دارند زمانی که او مدعی اصلاح گرایی و اصلاح طلبی داشت ولی او را به عنوان بوروکراتی مهم قلمداد می کردند و به ظرفیتی که او در دوران کنشگری اش کسب کرده بود بی اعتنا بودند. البته بسیاری بر اساس کلیشه های جاری در ایران در این که چه کسی اصلاح طلب و اصلاح طلب نیست به داوری در مورد افراد و جریانها پرداختهاند و همین نوع کلیشه بازی هم اساس بدفهمی نسبت به ادمها و جریانها و وقایع و حوادث است.
دکتر عارف در مسیر جابجایی موقعیتی و در نهایت جابجایی نقشی به طور طبیعی و خلاق تا ساختگی قرار گرفت و در این زمینه نقش آفرینی کرد. او این مسیر را نه از روی اضطرار و اجبار که بعضی ها عنوان کرده اند، بلکه به دلیل اختیار که ریشه در اگاهی و توانایی و درکی که از موقعیت پیش امد، کسب کرد. البته در ظهور این چنین وضعیتی، شرایط و عوامل پیرامونی نیز موثر بودند. اهمیت و توجه محوری به شرایط دارم با این قصد و نیت نقد شخصیت گرایانی که اساس ظهور استبداد فردی و در نهایت استبداد جمعی است. دکتر عارف همه اقدامها را معطوف به مجموعه شرایط انجام داده است. این شرایط ترکیبی از مجموع عوامل است که اشاره به هر یک جای بحث تفصیلی دارد. از میان همه بعضی ها بسیار با اهمیت تر شکل گیری شرایط رقابتی دوره انتخابات 92 است. این شرایط مدیون ظهور اراده ای بود که برای شفافیت عمل سیاسی در این دوره جاری شده بود. اراده ای که به حمایت از ظهور شخصیت های اصیل و فروغ بدلکاران تعبیر شد. انتظاری که رهبری معظم انقلاب از مشارکت حداکثری ایجاد کرده بودند و خود الزامهای حقوقی و اجرایی در پی داشت در این زمینه بسیار مهم بود. در کنار این عنصر، ضرورت تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی مهم می باشد. به لحاظ فرهنگی همه افراد و گروههای درگیر در پی گمشده ای به نام اخلاق بودند. جامعه اخلاقی ایرانی که از بداخلاقی های اخیر دچار آسیب شده بود، پی گمشده اش (اخلاق) با تعابیر و مصادیق جدید مطرح شد. حتی اگر کسی در ادامه بی اخلاقیهای گذشته بی اخلاقی می کرد باز هم سخن از اخلاق داشت و رقیب را بی اخلاق می نامید. بدین لحاظ همه مردم و گروههای اجتماعی گوش به زنگ بودند تا ندای مدعیان اخلاق و مدارا را دنبال کنند. در این میان است که دکتر عارف با تعبیری که در عمل از اخلاق انتخاباتی کرد، مهم شناخته شد. او با این جهت گیری بود که زمینه تبدیل شدنش از کنشگری در نظام دانشگاهی و در نهایت حتی کنشگری سیاسی که تکرار هر دو در شرایط جدید امری قطعی و طبیعی بود، به کنشگری چند لایه تبدیل شد. او می توانست با کمی معامله گری حداقل در حد معاون اولی ریاست جمهوری دوره بعد (پیروز اصلاحاتی و اعتدالی انتخابات 92) باقی مانده و در کنار کنشگری علمی، کنشگری سیاسی در سایه باقی بماند. او با تن دادن به اصول حاکم بر رقابتی مدرن به طور کلی و اخلاق انتخاباتی درون گروهی به طور خاص خالق شخصیت جدید چند لایه و چندبعدی از خود شد. این شخصیت یک سویش به خود او برمی گردد که باید برای بقایش تلاش کند و از سوی دیگر به جامعه بر می گردد که باید مورد دستبرد قرار نگیرد. این شخصیت، هم علمی است و هم سیاسی و هم میاندار و نجات بخش. بدین لحاظ به جای هر نوع تعبیری که در مورد او صادق است اعم از عارف اصلاح طلب جدید، عارف اخلاقی، عارف اهل مدارا و ... تعبیری چون "عارف دانشمند سیاست ورز اخلاق مدار" یاد کرد. بازیگری او که اساسا در حوزه سیاسی بود بر اساس اصول و موازین اخلاقی سر و سامان یافت. کنشگری او در معطوف به رعایت اخلاق درون گروهی و نقد برون گروهی است که در فضای انتخابات 1392 به واسطه کنشگران اصلی او تولید شده بود.
دکتر عارف از فرصتی که برای اهمیت دادن به اخلاق دینی و مدنی در زمانه ای که بی اخلاقی سیاست شده بود، توانست ظرفیت عمل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران را بالا برده و خودش را در پله ای بالاتر از انچه که بود قرار دهد. این اتفاق بی ارتباط با اخلاقیات دکتر عارف نیست.
دکتر عارف انسانی فرهیخته، اهل مدارا، اخلاقی، دانشمند و سیاست شناس و وفادار به عمل قانونی بوده و هست و امید است که باقی بماند. مجموعه این صفات است که ظرفیت گذشت به نفع رقیب درون گروهی و استمرار نقد رقیب برون گروهی را برای او فراهم کرده و هم اکنون به یکی از پناههای عمده جریان اصلاح طلبی جدید ایرانی تبدیل شده است. دکتر عارف با ادامه راهی که اغاز کرده است منشا خدمات مهم سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به جامعه جامعه ایرانی و نظام جمهوری اسلامی خواهد بود و علاقه مندانش از این سیاستمداری اخلاق مدار محل امنی در تامل بیشتر و بهتر برای زیست ایرانی خواهند یافت. خداوند به او امکان عمل میاندارانه و پیوندزننده انسانی وفر هنگی را داده است. امید است که او موقعیت و منزلت کسب شده را پاس داشته و دیگران نیز در این مسیر گام برداشته تا بنیانهای نظام سیاسی ایرانی قدرت ماندگاری بیشتری بیابد.
عمرش دراز، پیروانش افزون و عاقبتش بخیر و خوبی.
****
درباره رفتارهای «نامتعارف» سیاسی
*دکتر ناصر فکوهی
*جامعه شناس
«قدرت»، در معنای عام آن و «سیاست» در معنای خاص آن، یکی از چند حوزه ای است که در تمام جوامع و پهنه های تمدنی و پسش تمدنی انسانها از قدیمی ترین ایام تا امروز مشاهده شده است. مهم نیست آیا ما در یک دسته ابتدایی در دور افتاده ترین جزایر اقیانوسیه باشیم یا در مرکز قدرت یک امپراتوری مدرن مثل ایالات متحد، قدرت همیشه وجود دارد، و به همراه آن سلسله مراتب، ابزارها، وفاداری ها و خیانت ها، جسارت ها، رقابت ها، مجازات ها و پاداش ها، دسیسه ها و همدستی ها و ... مطالعات انسان شناسی سیاسی و یافته های باستان شناسی و مردم نگاری که در طول چند دهه اخیر به دست ما رسیده اند به خوبی این را نشان می دهند. آلن تستار (Alain Testart) که در همین اواخر درگذشته است، در آخرین کتاب خود « خدمتگزاری خود خواسته» (La Servitude Volontaire, 2004, Errance) به ویژه نشان می دهد که بر خلاف بسیاری از نظریه های منشاء دولت، روابط فردی و وفاداری ها و وابستگی های انسان ها به یکدیگر، پیمان های شخصی و در یک کلام دوستی و هم گامی و در خدمت قرار گرفتن یک یا گروهی از افراد برای منافع یک فرد یا گروه دیگر، از مهم ترین دلایل شکل گیری دولت و توسعه آن تا امروز بوده اند. موضوعی که کمتر تا به حال به آن پرداخته شده است. تزی که به صورت گسترده ای بر داده های تاریخی، باستان شناسی و مردم نگاری استوار است و ممکن است در سال های آینده به مباحث گسترده ای در مورد روابط میان قدرت و اخلاق دامن بزند.
آنچه این تز را بیش از پیش برای ما گویا می کند،برخی از رفتارهایی هستند که در سیاست های ملی و بین المللی در دوران معاصر می توان شاهدش بود: اینکه لزوما نمی توان به قدرت و سیاست، با نگاهی کلیشه ای و بر اساس فرمول هایی که ماکیاولی روی الگوی دربارهای اروپایی یا شرقی (و بهتر است بگوئیم، آنچه از آنها شناخته می شد) مطرح کرد، قضاوت و مطالعه را پیش برد؛ ایده هایی که در گفتگوهای روزمره در نزد ما و دیگر فرهنگ ها به زبانزدهایی بسیار رایج و باورهایی قطعی بدل شده اند. برای نمونه اینکه: «سیاست، پدر و مادر نمی شناسد» ، «قدرت، لزوما فساد می آورد»، « هر کس در قدرت قرار بگیرد، دیگر مایل نیست آن را رها کند» و ... البته، شکی نیست که بسیاری از این باورها ریشه در واقعیت هایی انکار ناپذیر دارند. اما همواره می توان این پرسش را پیش کشید که شاید، این «واقعیت» لایه ای باشد که در پس آن، لایه های بسیار زیاد دیگری نهفته باشند که بر اساس سازوکارهای بسیار پیچیده عمل می کنند. تداخل «امر خصوصی» در «امر عمومی» از این جمله است. سیاست شناسان و متخصصان علوم قدرت، بسیار تلاش کرده اند که یا در پی شخص زدایی از امر سیاسی باشند و یا برعکس، با نگاهی ساختارگرایانه، مفهوم «شخص» را در مفهوم «شخصیت» ببینند و کاریزما را روی الگوی وبری تحلیل تاریخی – جامعه شناسی سیاسی یا الگوی پلخانفی «نقش شخصیت در تاریخ» پیش بکشند. و اگر روان شناسان نیز، بر عکس خواسته اند به مفهوم «شخص» در موجودیت روانی اش و رابطه مستقیمش به قدرت بپردازند، خود آگاهانه یا ناخود آگاهانه، ساختارها و نهادها و سازوکارهای جهان واقعی را که بیرون از شخصیت ها قرار دارند، نادیده گرفته اند.
اینجاست که برخی از رفتارهای سیاسی «کلان» یا «خرد» می توانند برای ما گویا باشند. البته کلان یا خرد دیدن این رفتارها، قضاوتی ارزشی نیست، بلکه به مقیاس و تاثیر آنها بر می گردد. در اینجا برای مثال می توان به یک رفتار «کلان» به رویکرد نلسون ماندلا، پس از سقوط آپارتاید در افریقای جنوبی و سپس کناره گیری اش از دولت، در اوج کاریزمای سیاسی، اشاره کرد. زمانی که همه انتطار داشتند پس از سقوط نژادپرستان، ماندلا دست به حداقلی از انتقام جویی( و به قول آنها مجازات گناهکاران) بزند، او با کنار گذاشتن سیستماتیک چنین رفتاری این کشور را از یک جهنم واقعی نجات داد و زمانی که او می توانست، با باقی ماندن در قدرت تا آخر عمر درازش که به سادگی امکان پذیر بود، الگویی از شکل گیری یک دیکتاتوری، آن را ترک کرد تا دموکراسی را برای این کشور به مثابه میراثی شاید پایدار بر جای گذارد.
در همین زمینه، رفتار دکتر عارف در انتخابات اخیر را، البته با تمام ابهام ها پرسش ها و عدم دقت ها و فرض هایی که می تواند استدلال ما را به دلیل عدم شفافیت امر سیاسی در کشورمان به زیر سئوال ببرد، نیز ما با نوعی رفتار «غیر متعارف» خرد، اما بسیار پر اهمیت در صحنه سیاسی ایران روبرو بوده ایم. تا حدی که بسیاری معتقدند این رفتار دلیل اصلی پیروزی حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری در دور اول بود. به باور ما، البته باید در انتظار داده های بیشتر تاریخی بود تا دست به تحلیلی گسترده و عمیق از این رفتار زد. اما رفتار حتی در بعد نمادین آن، دارای تاثیری اجتماعی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. در شرایط انتخابات اخیر، دیدیم، که اصولا گرایان، به رغم تمام مشکلاتی که می دانستند ممکن است با آن روبرو شوند، حاضر به ائتلاف با یکدیگر نشدند و این رفتاری کمابیش «متعارف» بود: اینکه همه شانس خود را تا آخرین لحظه حفظ کنند. در این میان رفتار دکتر عارف، هر چند خود تشویق و پشتیبانی گروه بزرگی از روشنفکران، دانشگاهیان و بزرگان سیاسی و تبعا دارای تجربه ای طولانی از سیستم را در پیش زمینه خود داشت، گویای نوعی خرد فردی نیز بود که می تواند الگویی برای همه باشد. الگویی بر ای آنکه هر چه بیشتر از مثال و ایده رادیکال، جا افتاده و اسطوره ای ِ «یا هیچ، یا همه چیز» که در طول تاریخ معاصرایران، ما را بارها تا مرزهای نابودی پیش برده و امروز نیز یکی از مهم ترین دلایل موقعیت بحرانی مان است، فاصله بگیریم. از این بابت باید از این رفتار قدردانی کرد و به مثابه نوعی خرد سیاسی دگردوستانه که می تواند پی آمدهایی بسیار کلان و پر اهمیتی برای همه ما در بر داشته باشد، یاد کرد.
****
الهه کولایی:اقدامی در جهت تامین منافع مردم
یک استاد دانشگاه معتقد است انصراف عارف از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نشان دهنده نگاه وسیع و همه جانبه او به ضرورتهای تامین منافع مردم بود.
الهه کولایی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری- تحلیلی امید، گفت: حرکتی که دکتر عارف در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 انجام دادند بیتردید در نتایج آن بسیار تاثیرگذاربود.
وی ادامه داد: در واقع ایشان بر پایه منافع عمومی و مردم، علایق و ملاحضات خود را، که متاسفانه در بسیاری از موارد مبنا و اساس فعالیت قرار میگیرد، کنار گذاشت و بر پایه ضرورت تامین منافع مردم و برای دستیابی به قدرت توسط نیروهای تحول خواه و مجموعه کسانی که به ضرورتها و نیازهای جامعه کنونی و شرایط بین المللی توجه دارند با این رفتار خود زمینه پیروزی این گروه را فراهم ساخت.
کولایی یادآور شد: تجربههای گذشته به خوبی نشان داده اگر سیاستمدارن کشور ما رفتار خود را بر این پایه تنظیم میکردند شاید در بسیاری از موارد هزینههای گزاف بر مردم و کشور جامه ما تحمیل نمیشد.
این استاد علو سیاسی دانشگاه تهران تاکید کرد :رفتار دکتر عارف نشان دهنده هوشیاری، درایت و نگاه وسیع و همه جانبه ایشان به ضرورتهای تامین منافع مردم و پیشبرد اهداف و ضرورتهای متعالی کشور بوده است که بدون تردید به عنوان یک رفتار تاثیرگذار در تاریخ تحولات سیاسی کشور ما ماندگار خواهد بود.
*****
مجتبی میرطهماسب :عارف و نجات ایران
یک تهیه کننده و کارگردان سینما اقدام دکتر عارف در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را باعث نجات ایران دانست.
مجتبی میرطهماسب در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید،گفت:وقتی اتفاقات یکسال گذشته و زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را مرور می کنم یاد یک حکایت قدیمی می افتم که منسوب به امام علی(ع) است.
وی در بیان این روایت گفت:در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکى دعوا مىکردند و هر کدام او را فرزند خود مى دانست، دعوا را نزد عمر بردند، عمر نتوانست مشکلشان را حل کند از این رو از امام علی (ع) خواست این مشکل را حل کند .علی(ع) دستور داد ارهاى بیاورند، در این موقع آن دو زن به امام علی گفتند "مى خواهى با این اره چکار کنى "؟امام علی(ع) گفت: «مىخواهم فرزند را دو نصف کنم که براى هر کدامتان یک نصف بدهم.» از شنیدن این سخن یکى از آن دو زن ساکت ماند، ولى دیگر گفت "اگر حکم کودک این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضى نمىشوم عزیزم کشته شود".در واقع مادر واقعی برای آنکه کودکش را نجات دهد از حق خود گذشت.
این هنرمند کشورمان در ادامه خاطرنشان کرد: آن روز که دکتر عارف از انتخابات انصراف داد این حکایت را به ایشان یادآور شدم. حس من این بود که اگر این کودک را ایران فرض کنیم و الان زمان نجات ایران باشد فکر می کنم دکتر عارف کار عادلانهای کرد، او به نفع ایران و مردم ایران کنار کشید تا اتفاق درستتری را ایجاد کند.
وی ادامه داد:داعیه دلسوز کشور و نظام بودن ادعایی است که از زبان سیاستمدارن زیاد میشنویم، اما این حس راستین در هر کسی دیده نمیشود،اما باید دید آنکه کشور را نجات می دهد کیست؟
میرطهماسب گفت:در مثل مناقشه نیست و این حکایت را میتوان برای هر کسی فرض کرد اما در آن زمان که ایشان انصراف دادند من به یاد این حکایت افتادم.
***
عبدالله ناصری : کاش اصلاح طلبان در سال 84 به مانند عارف عمل میکردند
عضو بنیاد باران معتقد است اگر محمدرضا عارف با از خودگذشتگی از انتخابات ریاست جمهوری کناره گیری نمیکرد مشخص نبود الان کشور در چه وضعیتی قرار داشت.
عبدالله ناصری که در آستانه سالگرد انصراف دکتر محمدرضا عارف و پیروزی دولت تدبیر و امید با خبرنگار پایگاه خبری-تحلیلی امید گفت وگو کرد، اظهار داشت: کنارهگیری دکتر عارف از عرصه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 براساس یک جمعبندی که حاصل برنامهریزی و تلاش یک خرد جمعی صورت گرفت و این سیاستمدار اخلاق مدار برای احترام به خرد جمعی و به خاطر مصلحت کشور این تصمیم را پذیرفت.
این استاد دانشگاه تاکید کرد:اگر آقای عارف آن کار اخلاقی را انجام نمیداد نتیجه انتخابات و سرنوشت امروز کشور چیز دیگری بود.از این بابت اصلاحطلبان باید سپاسگذار و قدردان ایشان باشند.
ناصری تاکید کرد: اگر تصمیمی که سال 92 گرفته شد در سال 84 گرفته شده بود، قطعا ما شاهد حضور 8 ساله یک جریان با آن آثار مخرب و غلط در کشور نبودیم.
وی همگرایی اصلاح طلبان در سال 92 را ناشی از رشد سیاسی و فکری در جبهه اصلاحات دانست و گفت:اصلاحطلبان در سال 84 به چنین رشدی نرسیده بودند، یکی از مسائلی که تصمیم جمعی 92 را شکل داد آثار مدیریت غلط و واقعیت 8 سالهای بود که جامعه اصلاح طلب آن را از نزدیک لمس کرد .
***
فاطمه راکعی: انتخابات سال 92 باعث انسجام نیروهای اصلاح طلب شد
دبیرکل مجمع زنان مسلمان نواندیش گفت:عارف با کنارکشیدن از انتخابات از تکرار تجربه تلخ سال 84 جلوگیری کرد.
فاطمه راکعی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری- تحلیلی امید، گفت: انصراف آقای عارف در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 کار مهمی بود که تنها از مردان سیاسی بزرگ سر میزند.
این نماینده سابق مجلس ادامه داد: این حرکت که در تاریخ سیاسی ایران ثبت میشود به خوبی نشان میدهد که چگونه شخصیتهای سیاسی بزرگ به خاطر منافع و مصالح کشور خود را ندیده میگیرند.
وی تصریح کرد: این یک انتظار ملی از همه کسانی است که در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند، شخصیتهای بزرگ و مردمی تنها چیزی که میبینند مصلحت جمعی است نه مصلحت فردی و شخصی خودشان.
راکعی گفت:عارف با کنار کشیدن از انتخابات به نفع آقای روحانی در واقع این عمل بزرگ تاریخی را انجام دادند و ما شاهد نتیجه مثبت کار ایشان یعنی انسجام نیروهای اصلاح طلب و ریخته شدن رای مردم به سبد آقای روحانی بودیم.
این فعال سیاسی ادامه داد: انصراف عارف پیروزی روحانی را تضمین کرد، ما در انتخابات قبلی خاطره بدی از تعدد نامزدهای اصلاح طلبان داشتیم، متاسفانه سال 84 تعدد کاندیدای اصلاحطلبان باعث تقسیم آراء شد در نتیجه کاندیدای اصولگرایان سرکار آمد این تجربه باعث شد سال 92 اجازه تکرار این خاطره تلخ را ندهیم، در واقع تلاش و خرد جمعی را به کار گرفته شت تا بهترین تصمیم را گرفته شود.
وی گفت: عارف با پذیرش نظر آقای خاتمی و با کنار رفتنش از رقابت کار بزرگی انجام داد که در تاریخ سیاسی ایران ثبت خواهد شد.
****
علی تاجرنیا:تاثیرگذارترین کناره گیری در طول تاریخ انتخاباتهای ایران
یک فعال سیاسی اصلاحطلب انصراف عارف از انتخابات را تاثیرگذارترین کناره گیری در طول تاریخ انتخاباتهای ایران دانست.
علی تاجرنیا در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری- تحلیلی امید، انصراف عارف از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را در جهت منافع ملی کشور و همچنین در نظر گرفتن مصالح جریان اصلاح طلبی ارزیابی کرد و گفت: احساس عارف این بود که کناره گیری ایشان از انتخابات به سود آینده کشور و جریان اصلاح طلبی است.
این فعال سیاسی تاکید کرد: بدون شک پیروزی روحانی در انتخابات بدون کنارهگیری عارف از انتخابات قابل تصور نبود چون با انصراف ایشان آرای طرفدارانش به سبد روحانی ریخته شده و به جز آن بسیاری از اقشاری که ممکن بود به خاطر تشتت در اصلاح طلبان، انگیزهای برای شرکت در انتخابات نداشتند با این ائتلاف نظرشان عوض شد و این به مجموع آراء آقای روحانی افزود.
وی اظهار کرد: اگر در گذشته اشخاصی به نفع یکدیگر از انتخابات کناره گیری کردند بیشتر به صورت نمادین و یا فرمایشی بوده است اما انصراف عارف از انتخابات تاثیرگزارترین کناره گیری در طول تاریح انتخاباتهای ایران بوده است.
دیدگاهها
بقول قدیمی ها عارف مردی شش
افزودن نظر جدید