- کد مطلب : 22564 |
- تاریخ انتشار : 6 اردیبهشت, 1399 - 00:20 |
- ارسال با پست الکترونیکی
ناگفتههایی درباره «مرگ عزیزان» در دوران کرونا
به گزارش امیدنامه ، اینها را خانم جوانی تعریف میکند که پدرش را اواخر سال گذشته بر اثر ابتلا به بیماری کرونا از دست داده و با اینکه روزها از فوت پدرش میگذرد اما هنوز نتوانسته رفتن او را باور کند. هنوز غمگین است و مضطربانه از سوگی حرف میزند که به طور کامل آن را طی نکرده است.
بسیاری از کسانی که این روزها عزیزانشان را بر اثر ابتلا به کرونا از دست میدهند، در چنین شرایطیاند. آنان نمیتوانند مراسم خاکسپاری برگزار کنند و حتی نمیتوانند در آغوش کسی گریه کنند. این اتفاق تا مدتها آنان را درگیر میکند و باعث میشود روند سوگواری در آنان با چالشهای زیادی مواجه شود.
مرضیه حسنپور که دارای دکترای تخصصی پرستاری است، درباره چالشهای سوگ در پاندمی ویروس کرونا میگوید: «کووید۱۹ تاکنون افراد زیادی را در جهان گرفتار کرده است و مرگ و میر ناشی از آن هم قابل توجه است. در ایران تاکنون بیش از پنج هزار نفر جان خود را از دست دادهاند. فکر ما اکنون درگیر بسیاری از خانوادههایی است که عزیزان خود را در پاندمی کرونا از دست دادهاند. حتی اگر شما به طور مستقیم تحت تاثیر کووید۱۹ قرار نگرفتید، شکی نیست که این موضوع بر سلامت روان بسیاری از ما تاثیر گذاشته است.»
او ادامه میدهد: «در بحران پاندمی کرونا وقتی در شرایط سوگواری قرار میگیریم، وضعیت روحی و عاطفی ما از قبل درگیر و خسته شده است. حالا اضافهشدن داغ یک عزیز سبب تشدید استرس و بیثباتی بیشتری میشود که میتواند مقابله با آن را نسبت به شرایط حتی سختتر کند. از اضطراب خود بیماری گرفته تا نگرانیها در مورد انزوای اجتماعی و اطمینانبخشیدن به کودکان. ما در ایران با تحریم و کرونا درگیریم و حالا شما داغ عزیزی را هم بر آن اضافه کنید که میشود بحران در بحران در بحران!»
خانم حسنپور توضیح میدهد: «مراقبت از سلامت روان در طول پاندمی کروناویروس از اهمیت ویژهای برخوردار است. مهمترین و مهمترین چیز در این شرایط این است که به خودتان اجازه دهید تا آنچه را که برای شما اتفاق میافتد تصدیق و احساس کنید و آن را با سیستم حمایتی و حامیان خود در میان بگذارید. خوب فکر کنید که چه کسی ممکن است بهترین کسی باشد که برای پشتیبانی از شما در هرآنچه که تجربه میکنید، یاریگرتان باشد. شما در واقع به کسی احتیاج دارید که با او صحبت کنید و افکار، احساسات و نگرانیهای خود را با او در میان بگذارید.»
او بخش دیگری از صحبتهای خود را به آداب خاکسپاری در اسلام اختصاص میدهد و درباره چالشهای افرادی که عزیزانشان را در این پاندمی از دست دادهاند، میگوید: «سوگواری در تنهایی، چالش اداری در تحویل جسد، رعایت اصول قرنطینه، سوگ بیآغوش و سوگ ناشی از چند مرگ در یک خانواده از جمله چالشهایی است که سوگواران متوفیان کرونایی با آن مواجهند و حتی دیده شده که شخصی در یک خانواده بر اثر ابتلا به کووید۱۹ از دنیا رفته و یکی دیگر از اعضای خانواده از این داغ خودکشی کرده است که این خودش میشود داغ بر داغ!»
دکتر حسنپور معتقد است: «همه ما در زندگی به نوعی سوگ را تجربه میکنیم. هر آدمی در این پروسه منحصر به فرد است و سوگ خودش را دارد. سوگ، فرایندی دردناک اما طبیعی در واکنش به فقدان است. اما آدمها باید یاد بگیرند که با آن کنار بیایند و زندگی کنند.»
او اما راهکارهایی برای کمکردن چالشهای این سوگ ارائه میدهد: «قرار دادن دفترچه خاطرات در منزل فرد متوفی، روشنکردن شمع و قرائت فاتحه با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، صحبتکردن فرد سوگوار با سوگیاران حرفهای یا فردی قابل اعتماد، ترتیبدادن سوگواریهای مجازی و ... راهکارهایی است که چالش سوگ را کمتر میکند. از طرفی آموزش پرسنل بیمارستان برای چگونگی اعلام خبر بد به خانوادهها، تسهیل سیستمی امور اداری ترخیص و تحویل جسد به بستگان و تاکید بر حضور روحانیون در بیمارستان و آرامستان برای مراسم خاکسپاری اهمیت دارد.»
اما دکتر مرتضی کریمی جامعهشناس و انسانشناس درباره مفهوم مرگ، مردن و عوامل موثر بر آن معتقد است: «جامعه ایرانی قرنهاست که عادت به برگزاری مراسم سوگواری برای درگذشتگان دارد. در چنین شرایطی از دست دادن عزیزان در ایران و کشورهایی که شرایط فرهنگی مشابه ایران را دارند، دشوارتر است چون خیلی از جوامع روی مناسک اجتماعی حساب زیادی باز کردهاند. معنا داشتن احساس یک واقعیت است یعنی من احساس کنم واقعیت پایداری در این جهان وجود دارد اما چیزهایی هستند که در فرآیند معناسازی اختلال ایجاد میکنند. من وقتی شب میخوابم باید اطمینان داشته باشم صبح که بیدار میشوم، شهر سر جایش باشد، زندگی روال عادی خود را طی کند و همه چیز نظم و ترتیب خودش را داشته باشد.»
این جامعهشناس ادامه میدهد: «ما در طول زندگی میلیونها فکر میکنیم تا زندگی را برای خودمان معنادار کنیم. مرگ، قطعیترین اتفاق در زندگی هر انسانی است و ما از آن آگاهیم. نقش مرگ آنقدر در زندگی انسانها مهم است که پزشکی مدرن به کمک ما آمده تا بتواند عمر را طولانیتر کند. مرگ در جامعه مدرن مهمترین تابوی اجتماعی است.»
آقای کریمی درباره چارهاندیشی جامعه در زمان مرگ توضیح میدهد: «مرحله سوگ در زمان فوت کسی اصلا فردی نیست. هر انسانی با از دست دادن کسی که دوستش دارد، متاثر میشود. مناسک اجتماعی هم مجموعهای از فعالیتهای نمادین است که برای بازسازی واقعیت برگزار میشوند. در واقع وقتی عزیزی را از دست میدهیم انگار در آستانه وارد شدن به دنیای جدیدی هستیم. عزیزان ما هر روز نمیمیرند و هر روز متولد نمیشوند. برای همین این تجربیات برای ما ناآشنایند. مناسک اجتماعی همیشه به کمک ما میآیند برای اهلیکردن ناگواریها.»
او همچنین میگوید: «برگزاری مناسک ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن فیزیکی است که همان انتقال بدن شخص از دست رفته به جای دیگری است که به آن خاکسپاری میگوییم. در فرآیند خاکسپاری ما به لحاظ فیزیکی از عزیزمان جدا میشویم. بعد دیگر آن نیز روانی است که مرگ را برای ما باورپذیر میکند. جدایی بسیار سخت است و برگزاری مراسم به ما کمک میکند که باور کنیم عزیز ما واقعا از این دنیا رفته و میپذیریم این اتفاق یک بار برای همیشه است. وداع با جسد به باور کردن موضوع بسیار کمک میکند.»
به گفته دکتر کریمی برگزاری مناسک اجتماعی پروسه سوگواری را برای بازماندگان راحتتر میکند اما این در حالی است که افرادی که عزیزانشان را در این دوران از دست دادهاند این دوره باورپذیری را طی نمیکنند و حتی نمیتوانند برای آخرین بار چهره فرد متوفی را نگاه کنند: «اتفاق خوبی که وجود دارد آخرین وداع با فرد متوفی است به طوری که قبل از ریختن خاک روی جسد در قبر، یک بار روی صورت میت را باز میکنند تا بازماندگان برای آخرین بار او را نگاه کنند. این کار باعث میشود آخرین تصویری که در ذهن اطرافیان از آن شخص ثبت میشود یک صورت رنگپریده، سرد و بدون جریان خون باشد که این تصویر در واقع پلی بین زندگی و مرگ یک آدم است. دیدن این تصویر، مرگ عزیز را باورپذیر میکند.»
دکتر آزاده ملکیان روانپزشک نیز درباره نقشی که میتوانیم در این دوران برای یک فرد سوگوار داشته باشیم، توضیح میدهد: «بیشترین نقشی که میتوان در این روزها برای فرد سوگوار داشت، گوشکردن است. ما باید گوش باز برای شنیدن حرفهای فرد سوگوار داشته باشیم و این کار بسیار ارزشمندی است. این روزها با فقدانهای تروماتیک مواجهیم. تروما یعنی آسیبی که به روان وارد میشود و از ظرفیتهای معمول روان سهمگینتر است.»
این روانپزشک میگوید: «امکان ندارد هیچ یک از ما سوگ را تجربه نکرده باشیم. سوگ، موج است. یعنی مثل موج بلند میشود و فروکش میکند. موجهای بلند سوگ به ترتیب کوتاه و کوتاهتر میشوند. برگزاری مراسم عزاداری به شما کمک میکند همه عواملی که ممکن است سوگ بر سر شما آوار کند، یکجا ببینید. با برگزاری مراسم، سوگ فشردهتر، کوتاهتر و غمناکتر طی میشود. البته هر فردی سوگ را یکطور تجربه میکند.»
خانم ملکیان تاکید میکند: «مواظب باشیم وقتی با سوگوارها صحبت میکنیم در نقش یک درمانگر فرو نرویم و صرفا حامی باشیم. یعنی به فرد سوگوار اطمینان دهیم که میدانیم شرایطش سخت است و او را درک میکنیم. ممکن است فرد سوگوار از احساساتش به شما بگوید مثل اینکه قلبم دارد میایستد یا نفسم بالا نمیآید. به او اطمینان دهید که این طور نیست و مواظب باشید به خودش صدمه نزند.»
افزودن نظر جدید