البته ناگفته نماند که فوتبال با نتیجهاش سنجیده میشود و بسیاری از مربیان نتیجهگرا هستند. یونان را دیدیم که با یک شیوه دفاعی ویرانکننده قهرمان یورو ۲۰۰۴ شد و این در حالی است که خیلی از کارشناسان اروپایی و سایر کشورها که برای دیدن این مسابقات به پرتغال رفته بودند این تیم را زیر فشار قرار دادند و حتی میتوانیم از لفظ «کوبیدن» استفاده کنیم. ولی «اتو ره هاگل»، سرمربی آلمانی وقت این تیم گفت که بهترین تاکتیک یعنی برد! بنابراین هر مربی یک دکترین و فلسفهای دارد که بر اساس آن عمل میکند. طبیعی است که من دلم میخواهد تیم ملی کشورم ببرد و به هیچ وجه پیرو این نظریه نیستم که زیبا بازی کند ولی ببازد! مسأله دیگر این است که سرمربی تیم ملی را چه دوستش داشته باشیم، چه نداشته باشیم، اوست که مسئولیت همه امور فنی را بر عهده دارد و هیچکس نمیتواند در آن مداخله کند.
این حق طبیعی و صریح اوست که با هر شیوهای بازی کند ولی جامعه کشور بویژه جامعه رسانهای میتواند تیم ملی را نقد کند. این نقد اگر مؤدبانه و منصفانه باشد نوعی حمایت از تیم ملی است ولی اگر نقدی مخرب، بدون آگاهی و مسئولیت باشد، کارایی مفیدی نخواهد داشت. تمام کسانی که به نوعی با فوتبال گره خوردهاند، یا با قلم خود یا دوربینشان یا با حضورشان این حق برایشان محفوظ است که اظهار نظر کنند ولی بعضی افراد این فوتبال را لمس کردهاند. شما باید روی نیمکتهای پر هول و هراس نشسته باشید تا ببینید تصمیمگیری چقدر در آن شرایط بحرانی سخت است. مربیگری کار بسیار دشواری است، مانند خنثی کردن مین میماند و ممکن است خودتان و نیمکتتان به هوا بروید. بنابراین باید با واقعیتهای فوتبال هم آشنا باشیم. این طور نیست که از طریق تئوری، خواندن و کسب اطلاعات بتوانیم به یک نتیجه کامل در فوتبال برسیم و خودمان را محق بدانیم که ما داریم درست میگوییم. نه!
فوتبال بازی عدالت نیست. به دفعات شاهد بودهایم که تیم برتر زمین بازی را باخته، داور به اشتباه علیه عدالت سوت زده، توپ علیه عدالت چرخیده یا وارد دروازهای شده یا نشده. بنابراین سرمربی تیم ملی بودن مسئولیتی فوقالعاده دشوار است. زمانی که شما از تیم مقابل عقب هستید ساعتتان پرواز میکند اما زمانی که پیش افتادهاید انگار زمان متوقف شده است. اینها چیزهایی است که باید باتجربه لمسشان کرد.
کیروش مجموعهای از بازیکنان خوب و توانمند در اختیار دارد اما این که کدام بازیکنان در جام ملتها میدرخشند و پس از آن روزهای روشنی در انتظارشان خواهد بود، قابل پیشبینی نیست. فوتبال قصه بینهایت پیچیدهای دارد و شبیه به داستانهای «آگاتا کریستی» است که نویسنده، آخر داستان قاتل را معرفی میکند. در فوتبال نیز آخر سر میفهمیم که چه شده است. بسیار معماگونه است. به هر حال معتقدم یک تیم فوتبال ستون فقرات دارد. این ستون فقرات یک دروازهبان تراز اول است، یک مدافع میانی است که قدرت رهبری دارد و خط دفاعی را حفظ میکند، یک پلیمیکر (playmaker) یا مهندس یا طراح است که در میانه زمین حضور دارد و البته یک گلزن تمام عیار. در یورو ۲۰۰۸ لوئیس آراگونسِ فقید سرمربی تیم ملی اسپانیا بود که تیمش قهرمان جهان شد. زمانی که از او پرسیدند چگونه قهرمان شدی؟ گفت که ما در انتهای زمین کسی را داشتیم که گل نمیخورد (کاسیاس)، در نوک حمله هم کسی را داشتیم که هر توپی را میگرفت، گل میکرد (فرناندو تورس). بنابراین در یک تیم این ستون فقرات باید خیلی قدرتمندتر از بقیه نفرات باشد. بنجامین فرانکلین گفته بود در دنیا فقط دو چیز قطعیت دارد: مرگ و مالیات. بنابراین شما نمیتوانید در مورد فوتبال با قطعیت صحبت کنید، فوتبال شبیه به زندگی است. هر روز و هر مسابقه آن آبستن حوادث مختلفی است و میتواند همه را غافلگیر کند.
درباره این که آیا میتوانیم به قهرمانی امیدوار باشیم یا خیر هم اصلاً قطعیتی وجود ندارد. انسان در بدترین شرایط زندگی هم همیشه کورسوی امیدی دارد. فوتبال و زندگی به عنوان معلمان من به من آموختهاند که نه، آن طوری که تو فکر میکنی نیست و نمیشود. این که برخی پیشبینی میکنند که مثلاً ما ۸۰درصد فلان مسابقه را میبریم برایم بسیار عجیب است و نمیدانم این درصدها از کجا میآید و پیمانه آن چیست؟ و چگونه ما میتوانیم به یک درصدی برسیم که قاطعانه روی آن مکث و اظهار نظر کنیم. با این حال من به تیم ملی کشورم امیدوارم و در آرشیو ذهنی خود هم که جستوجو میکنم میبینم ما قدرتمند هستیم و میتوانیم به مراحل پایانی برسیم. فعلاً باید گام به گام و مسابقه به مسابقه جلو برویم و ببینیم چه چیزهایی میتواند امید ما را بیشتر کند. اتفاقاتی هست که به عنوان حوادث بیرونی به درون زمین سرایت میکند. یک پنالتی مشکوک، یک اخراج زودهنگام و یک خطای داوری میتواند استراتژی یک مربی بسیار خوب جهانی را هم خدشهدار کند. به هر حال جام ملتهای آسیا یک ضیافت است. پس از جام جهانی که یک ضیافت جهانی بود، جام ملتها یک ضیافت قارهای است که خوشبختانه ما هم در آن حضور داریم. نگاهم به تیم ملی خوشبینانه است. ۱۱ کشور عربی در این جام حضور دارند، ۷ کشور از شرق دور، ۳ کشور از آسیای میانه و ۳ کشور ایران، استرالیا و هند هم از جغرافیای خاص خودشان. با این شرایط میتوانم بگویم که جبهههایی علیه تیم ما هست؛ جبهههایی که از بیرون میآیند ریشه در تاریخ دارند، ریشه در محاسبات اجتماعی با کشورهایی خاص دارند و این مسألهای است که میتواند برای ما مشکل زا باشد. در مجموع کار ما آنچنان هم که جامعه به آن فکر میکند ساده نیست، بلکه دشوار هم هست. نه باید برای فرار به جلو حریفان را خیلی بزرگ کنیم و نه برای این که برخی چیزها را دوست نداریم واقعیتها را کتمان کنیم. واقعیت این است که هر تیمی میآید، مبارزه میکند، انگیزه خودش را دارد و ما هم طبیعتاً ایران هستیم و انگیزههای خود را داریم. ما که انگیزه بسیار بالایی داریم و این انگیزهها از دل جامعه ما بر میآید؛ انگیزههایی که تنها برگرفته از ورزش هم نیست و امیدوارم آن انگیزهها به ما کمک کند و به نتیجه ای که درخور و شأنمان است، برسیم.
در نهایت امیدوارم که با یک ناکامی همه به جان یکدیگر نیفتیم و با یک پیروزی ابرها را سیر نکنیم. گام به گام جلو برویم. برای تیم ملی کشورم آرزوی موفقیت میکنم. با وجود این که در شرایط فعلی خیلی چیزها را دوست ندارم اما آن نیروی غریزی که در وجودم به عنوان یک ایرانی است، از همه چیز قویتر بوده و تیم ملی را دوست دارم.»
افزودن نظر جدید