نکاتی درباره سخنان اخیر آیت الله مصباح یزدی

دنبال راحتی خیالی نروید. این رفاهی که به شما وعده می دهند دروغ است و به آن نخواهید رسید. اگر هم برسید به چه قیمتی؟ عزت مردم را می فروشید، خون های هزاران شهید را که در طول این سه دهه ریخته شده به باد می دهید تا این که چند روزی چند دلاری را که از پول های خودتان است به شما بازگردانند. زهی خیال باطل!...»

به گزارش امید به نقل از عصر ایران،این عبارات، تازه ترین سخنان آیت الله محمد تقی مصباح یزدی است که ظاهرا در واکنش به سخنان سه شنبه گذشته رییس جمهور روحانی در دانشگاه شهید بهشتی و این گفته ایشان ابراز شده که « منتقدان کم سواد توافق ژنو حرف می زنند اما دانشگاهیان سکوت کرده اند یا به طور خصوصی برای من نامه می نویسند. روحیه سقراط وار داشته باشید.»

آقای مصباح در این سخنرانی اشارات دیگری نیز دارند که نشان می دهد روی سخن ایشان با دولت روحانی است و از جمله این عبارات:

-« پیامبر خدا گفت : کم فروشی نکنید. در پاسخ گفتند این فضولی ها به شما نیامده شما برو نمازت را بخوان.چه کار به این کارها داری؟امروز به روحانیت می گویند تو که تخصص نداری در مسایل اقتصادی و سیاسی چرا حرف می زنی؟ برو دنبال درس حوزه.»

-«یک روز، جهاد نظامی است روز دیگر جهاد اقتصادی. هر روز یک شکل از فتنه و بلا پیش می آید. آنها که دل شان قساوت ندارد، توبه می کنند و به نصیحت انبیا گوش می دهند اما آنها که قسی القلب هستند می گویند شما را چه به این کارها؟ شما را چه به اقتصاد و سیاست؟ بی سوادها!»

اگر چه می توان درباره این عبارات بسیار گفت و نوشت اما چند نکته کفایت می کند:

1- سیاست خارجی نظام تنها حول یک محور «عزت» نمی گرددکه به بهانه مذاکره و توافق از «فروش» آن سخن به میان بیاید. راهبرد نظام در سیاست خارجی محورهای سه گانه «عزت، مصلحت و حکمت» است و پس از انتخاب روحانی راهکار «نرمش قهرمانانه» نیز در کنار آن راهبرد قرار گرفته است.

به فرض که نظام درآینده در میزان نرمش و انعطاف خود تجدید نظر کند، آن سه (عزت،مصلحت و حکمت) اما تغییر پذیر نیستند. ضمن این که اگر این تلاش برای بازپس گرفتن پول خودمان باشد چرا نکوهیدنی است؟ مگر ما شیعه بانویی نیستیم که بی آن که نگران اتهام مطالبه حقوق مادی خود شود از «حق فدک» دفاع کرد؟

2- در نگاه آقای مصباح، تحریم های بی رحمانه اقتصادی باید تحمل می شد چون« بلا»ست و رفع آنها ارزش ندارد چون « برای شکم انقلاب نکردیم» و «چند دلار را می خواهند در قبال خون شهیدان بدهند » اما آیا در قبال «بلا» هم نباید تدبیری اندیشید و باید ذره ذره آب شد؟

پیامبر گرامی اسلام می گوید: «من از فقر امت خود بیمناک نیستم نگران بی تدبیری درمیان امت ام هستم» و آنچه را که اکنون رواج دارد شاید بتوان «جهاد تدبیر» خواند.

چرا که "دولت مورد حمایت و تبلیغ ایشان" بی تدبیری را به جایی رسانده بود که به بهانه دور زدن تحریم ها در اقدامی که در تمام تاریخ ایران بی سابقه بوده بخشی از بودجه مملکت را به حساب یک شخص ریختند که معلوم نیست کیست و از کجا آمده و اگر قرار بر انتخاب یکی از بخش خصوصی برای فریفتن تحریم کنندگان بوده او با کدام معیار انتخاب شده بود؟ اگر جهاد اقتصادی بود چرا کثیری از مردم در رنج و ملال و بی دارویی به سر برند و قلیلی با تحریم، کاسبی و تجارت کنند و روز به روز فربه تر شوند؟!

آیا این همان «عدل و انصاف » است که « اگر رعایت نشود هر کس به دیگری نگاه می کند و جنس خود را گران می کند و گرانی و تورم ایجاد می کند و دودش به چشم مردم ضعیف می رود مخصوصا کسانی که حقوق ثابت دارند»؟ و راهکار ایشان توصیه به رعایت «عدل و انصاف» است. هجوم برای دریافت سبد کالایی رایگان نشان داد آن همه ادعای عدالت محوری چه به بار آورد و کار از توصیه هایی از این دست گذشته است.

3- از لحن و واژگان آیت الله مصباح یزدی پیداست که از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ناراضی است. نه تنها از نتیجه انتخابات که از روند و اتفاقات قبل از آن و هنگامی که این شایعه در گرفت که صلاحیت نامزد مورد حمایت ایشان- دکتر کامران باقری لنکرانی- تایید نشده و انصراف داد و در پی آن آیت الله و جبهه پایداری از آقای سعید جلیلی حمایت کردند. اما تشکیل جبهه پایداری و ورود به یک مسابقه عرفی به منزله قبول ساز وکارهای سیاست ورزی مدرن است و از آن پس باید نقش اپوزسیون قانونی را ایفا کنند نه این که مدعی انحصاری انقلاب و نظام و عزت کشور شوند.
آیا سخنان ایشان به این معنی است که تنها نامزدهای مورد حمایت ایشان، عزت مدار ند و دیگران عزت فروش؟

به این بهانه سه یادآوری مناسبت دارد:

-  نخست این که جناب مصباح چنان به نمایندگی از «روحانیت» سخن می گویند که انگار تنها خودشان«روحانی» اند و رییس جمهور غیر روحانی است. حال آن که به تعبیر آقای حداد عادل در مناظره های انتخاباتی تلویزیونی، حسن روحانی هم در اسم «روحانی» است هم در رسم و همچنان عضو جامعه روحانیت مبارز و مورد حمایت مجمع روحانیون مبارز و عضو مجلس خبرگان رهبری که شرط اول آن اجتهاد است و عملا همه روحانی اند.

آیا حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و اعضای میانه رو جامعه روحانیت و اعضای مجمع روحانیون و یادگار امام و آیت الله واعظ طبسی و مراجعِ خرسند از انتخاب رییس جمهور اعتدال گرا، روحانی نیستند و تنها رهبر معنوی و اعضای جبهه پایداری چنین اند؟ پس یادآوری نخست این است که حسن روحانی هم روحانی است. هم در اسم هم در رسم.

- یاد آوری دوم این است که آقای مصباح برای معرفی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری از یک پزشک جوان، با سابقه چهار سال وزارت در دولت احمدی نژاد حمایت کردند و درباره او گفتند:«من در پیشگاه الهی شهادت می دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامزد شده اند جناب آقای دکتر لنکرانی اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت، برگ زرینی در نامه 80 ساله من باشد. من به برخی از افرادی که نامزد شده اند ارادت دارم و آنها نور چشم من محسوب می شوند. اما برای این کار مناسب نیستند. آقایان روی فردی توافق کرده اند که بنده از هفت سال پیش او را در نظر گرفته بودم ولی به کسی نگفته بودم. بینی و بین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی شناسم.»

با این نگاه طبیعی است که حتی اگر سعید جلیلی هم – که نور چشم ایشان بود - رییس جمهور می شد باز «برای این کار مناسب نبود.»

-  مردم اما چه باید می کردند؟ صالح ترین در روی زمین و آسمان که انصراف داد یا وادار یا توصیه به انصراف شد،  دیگران هم که « برای این کار مناسب نبودند.» هر چند که ایشان آقای سعید جلیلی را به جای کامران خان باقری لنکرانی معرفی کردند و مردم او را برنگزیدند و اتفاقا انتخابات دو قطبی و تبدیل به همه پرسی شد.
اگر قرار است هزینه یک تصمیم را مردم بپردازند انتخاب هم باید با خودشان باشد. این فرصت یگانه ای بود که در یکی از بزنگاه های تاریخی با مهارت تمام  و اعتماد شخص رهبری نظام  به مردم در اختیار همه قرار گرفت و مردم امکان اظهار نظر درباره شیوه حل و فصل پرونده هسته ای را یافتند و نتیجه  همانا اعتماد به شیوه حسن روحانی بود.

با توجه به ائتلاف قبلی محمد باقر قالیباف با دکتر ولایتی حتی می توان آرای این دو را نیز به منزله انتخاب روش کنونی دانست . به عبارت دیگر دست کم 28 میلیون ایرانی واجد شرایط رای دادن شیوه کنونی را برگزیدند و  چون هزینه هر رویکردی را خود مردم می پردازند طبعا و اخلاقا و شرعا نمی توان گفت تصمیم از ما، اما هزینه های این تصمیم با شما.

- یادآوری سوم: نقل خاطره مشهور آقای مصباح درباره آقای احمدی نژاد نیز خالی از لطف نیست:« دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه ای نقل کرد قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات (درسال 84) به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت: نگران نباشید. احمدی نژاد رییس جمهور می شود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست و سوم ماه رمضان در حال احیا پیش از نیمه شب به خواب می رود. در خواب به او ندا می شود که بلند شو برای احمدی نژاد دعا کن. وجود مقدس ولی عصر ( عج) دارند برای احمدی نژاد دعا می کنند. می گوید من حتی اسم احمدی نژاد را نشنیده بودم و اصلا او را نمی شناختم. خود ایشان نیز در تاریخ 10 دی 83 قاطعانه گفته بود من رییس جمهور خواهم شد. کسانی با او شوخی می کردند که این چه حرفی است می زنی؟ چه کسی به تو رای می دهد؟ چه کسی تو را می شناسد؟ گفته است این قول یادتان باشد امروز 10 دی 83 است. من رییس جمهور خواهم شد. حالا خواب دیده یا کسی به او گفته است من نمی دانم.»-[ گفتمان مصباح- رضا صنعتی – مرکز اسناد انقلاب اسلامی- صفحه 883]
     
-  نویسنده این سطور اطلاق صفت «کم سواد» را به هیچ منتقدی نمی پسندد اما چرا آن زمان که به دکتر سریع القلم مشاور دانشگاهی و  مودب رییس جمهور گفتند «کم سواد» اعتراض نکردند؟  ضمن این که مخاطب روحانی نیز دانشگاهیان بودند و از سکوت آنان انتقاد می کرد و همه منتقدان را کم سواد نخواند اما آیا واقعا آن نماینده که پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای یا «ان.پی.تی» را به صورت مکتوب و در یک طرح رسمی که در زمره اسناد مجلس محسوب است  دو بار به صورت « ام.پی .تی» می نویسد که نشان می دهد اطلاعات او در این مقوله در حد صفر است دست کم در این زمینه خاص «کم سواد» نیست و حداقل این توصیف درباره او و البته درباره اطلاعات هسته ای او نمی برازد؟
معلوم است که چهره ای با سابقه و صبغه آقای مصباح طبعا باید از حق اظهار نظر در امور مختلف و از جمله برنامه اقدام مشترک یا همان توافق ژنو برخوردار باشند اما :

- اولا: دیگران نیز این حق را داشته باشند. نمی توان روزنامه خودشان به سریع القلم بگوید کم سواد و هنگامی که این اتهام به خودشان متوجه شود «داد و فریاد برآرند که مسلمانی نیست».

- ثانیا: نمی توان از واریز پول نفت به حساب یک نفر دفاع کرد یا در قبال این انحراف آشکار اقتصادی و مدیریتی سکوت اختیارکرد و از مردم گرفتار شده در رنج های معیشتی بخواهیم تحمل کنند.
معلوم است جایی که پای آیین و خاک و وطن و ناموس درمیان باشد محاسبه سود و زیان نباید به میان آید و تا پای جان باید ایستاد اما قانع سازی 6 کشور( و در اصطلاح غربی ها جامعه جهانی) در این زمره نیست.

ضمن این که مقوله ای تا این اندازه از اهمیت بدون نظر رهبری قابلیت پی گیری و اجرا نمی یابد. تدبیر نظام در رویکرد 92 این است به خود و به رقیب فرصت دیگری دهد. اگر نتیجه داد «فبها المراد» و اگر نداد در این صورت هم اتمام حجت شده و افسوس بر جای نمی ماند که راه های نرفته را نپیمودیم.
آیا همین که نفسی تازه کرده ایم اشکالی دارد؟ این کجا عزت فروشی است؟ این که پول خودمان ا پس بگیریم و به کارخانه ها تزریق کنیم تا کارگران در معرض بیکاری قرار نگیرند و شرمنده خانواده هایشان نشوند ، عزت مدارانه نیست؟

در همان قم ، آقای مصباح آیا با انبوه تقاضای توصیه به استخدام یا ابراز رنج بیکاری رو به رو نیستند؟ پول نفت ما به خزانه واریز شود عزت مدارانه است یا بابک زنجانی واسطه آن شود؟

اگر سوابق ابراز ارادت آقای مصباح به رهبری نبود این سوء تفاهم پدید می آمد که نکند ایشان راهبرد کلی را زیر سوال می برند؟ حال آن که هم خط قرمز  مشخص شده و هم میدان مانور و هنر ظریفِ ظریف و همکاران او استفاده حداکثری از این میدان و نگاه واقعی به مقوله سیاست خارجی است.گیریم که چند سال در هدفی تاخیر افتد. اگر دانش آن موجود باشد- که هست - هر گاه اراده شود قابل از سر گیری است. در سطح منطقه و اقتدار منطقه ای نیز خوب است ایشان بگویند آیا همان راه سابق را باید ادامه می دادیم و منطقه را به رقیب – عربستان سعودی - می سپردیم یا از ابزار های موجود برای تقویت دولت شیعی عراق و جذب افغانستان بهره بریم؟

- ثالثا حکومت مسوول معاش مردم نیز هست. جناب مصباح بهتر می دانند که اگر معاش تامین نشود چه بسا باور به معاد نیز تهدید شود. آری انقلاب برای یک مشت دلار نبود. اما آیا بهتر نیست موسسات غیر اقتصادی برخوردار از بودجه های دولتی که هزینه های آنها از محل همین دلارها تامین می شود - و از جمله موسسه متبوع ایشان-  به صورت داوطلبانه از دریافت این بودجه - یا همان یک مشت دلار بی ارزش- انصراف دهند تا وجه آن به تامین سبد کالایی رایگان اختصاص یابد؟ محاسبه این که با 11 ملییارد و 500 میلیون تومان بودجه ای که برای موسسه ایشان در نظر گرفته شده، چند سبد تامین می شود کار دشواری نیست... چه اشکال دارد که در این جهاد ، ایشان هم از این بودجه به نفع مردمی که انقلاب کردند بگذرند؟

بعد از تحریر:
سرود اول جمهوری اسلامی که به خاطر طولانی تر بودن از حد رایج تغییر یافت با این بیت شروع می شد:

«شد جمهوری اسلامی به پا - که هم دین دهد هم دنیا به ما»
بر این اساس نباید جای خرده گیری باشد که چرا رییس جمهور منتخب مردم هم در اندیشه دین مردم است – که موریانه ریا و دروغ و بحران ایمان به جان آن افتاده بود- و هم به فکر دنیا و قضیه هم محدود به چند دلار نیست و 100 میلیارد دلار است که بلوکه شده. این حکایت البته ادامه دارد... .

افزودن نظر جدید