- کد مطلب : 6670 |
- تاریخ انتشار : 23 دی, 1393 - 11:09 |
- ارسال با پست الکترونیکی
پروژه «خوب- بد»سازي اصلاحطلبان
يكم؛
اصولگرايان خيال آسوده با تكثر نامزد رياستجمهوري پا به زمين انتخابات رياستجمهوري گذاشتند چرا كه دليل پريشان خاطري شان (هاشميرفسنجاني) مجوزبازي نگرفته بود. حسن روحاني هم كه شانسي نداشت و عارف هم كه خطري اما ورق به ناگهان برگشت و نقشه اصولگرايان براي حل بحران جانشيني محمود احمدينژاد، نقش برآب شد. ائتلاف تاريخي و كنارهگيري تشكيلاتي محمدرضا عارف، فرمان ماشين دولت را به دستان حسن روحاني سپرد. از فرداي برآمدن روحاني زمزمه «چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما»ي اصولگرايان خطاب به يكديگر شنيده ميشد. «چه شد و چه كنيم» بيت الغزل دل نگرانيهاي اينان بود. چند روزي گذشت تا گويي نسخه شفابخشي به دستشان رسيد و شاهراه چاره را يافتند. همين بود كه بلافاصله دست از كشف قاصران و مقصران شكست در بازي بزرگ انتخابات رياستجمهوري برداشتند و طرحي نو در انداختند و انفعالشان در قبال رقيب (اصلاحطلبان) را شكستند.
دوم؛
سرمشق اولشان، اصولگرا خواندن حسن روحاني بود اما اصلاحطلبانه سخن گفتن شيخ ديپلمات به انضمام رونمايي از تركيب كابينه اصولگرايان را مجاب كرد تا دست از اين سرمشق بردارند. سرمشق دوم، محمدرضا عارف را نشانه گرفته بود. بايد القا ميكردند كه عارف از اصلاحطلبان و سيد محمد خاتمي دلخور است. سر خط خبري رسانههايشان شد؛ طلاق عارف از اصلاحات. روزي نبود كه اينان بر صور دلخوري و جدايي عارف از دولت و اصلاحات ندمند. دست از اين دست فرمان شان برنداشتند تا آنكه صداي سياستمدار اخلاقگراي يزدي درآمدوبا گفتن اين جملات كه؛ «جرياني خاص در پي اختلاف افكني بين اصلاحطلبان و دولت تدبير و اميد است.» آب پاكي را بر دستان اينان ريخت و خط قرمز بر سرمشق دوم شان. سياستمداران راست گرا از اين پس نگاهشان از بيرون اردوگاه اصولگرايي به درون اردوگاه چرخيد و همايشهاي «همگرايي»شان به اسم وحدت و در راه فرار از «واگرايي»هاي بنيان برافكن شروع شد. ساعات اصولگرايان در اين روزها به هم نشيني با يكديگر سپري شد. سلام و صلوات و دمزدن از روزهاي خوب وحدت اصولگرايي، مخرج مشترك اعلام مواضع چهرههاي سياسي اصولگرا شد و كمتر جهدي از سوي اينان و رسانههايشان براي اختلافافكني و انشقاقسازي ميان سازمان سياسي و كنشگران اصلاحطلب ديده شد.
سوم؛
اصلاحطلبان با رويت تزلزل پايههاي خيمه گاه گفتمان اصولگرايي، درك موقعيت گفتمان اصلاحات در ميان تودههاي اجتماعي و ضرورت آمدني منسجم و متحد در انتخابات مجلس دهم بيش از پيش بر ضرورت كاركرد شوراي مشورتي و شوراي هماهنگي اصلاحات تاكيد كردند. راهاندازي كميته انتخابات در اردوگاه اصلاحطلبان به همراه بالارفتن ضريب اميد و پيروزي، راستنشينان سياسي را از هر روز ديگري مضطربتر ساخت. تب اصولگرايان زماني بيشتر شد كه حزب اعتماد ملي تهران، همايشي برگزار كرد و استقبال عمومي را از آن به چشم ديد. رخ نمايي اعتماد مليها در حالي بود كه دو سازمان سياسي ديگر اصلاحطلب چند سالي است كه براي فعاليت سياسي با چراغ قرمزي طولاني مواجهند. اما اين همه دل نگرانيهاي اصولگرايان نبود. صداي نسل دوم اصلاحات با «ندا» درآمد و صادق خرازي ميداندار ماجرا شد. آنها با آگاهي مطلق از تحديدها و تحذيرهاي مقابل اصلاحطلبان نسل اول، ماموريت خود را بازگشت اصلاحات به اصلاحات و سياست اعلام كردند. «ندا» كه آمد با نقد درون گفتماني مواجه شد. همين نقدها كافي بود تا اصولگرايان پروژه اصلاحطلب خوب-اصلاحطلب بد را كليد بزنند. رسانههايشان بر اساس مطالبه رهبران سياسي شان مدام تيتر «نداي اصلاحات؛ نداي واحد يا نداي تفرقه»، «ندا به دنبال چيست؟»، «چرا ندا اصلاحطلبان را به وحشت انداخت؟» و... را منتشر و منعكس كردند تا به خيال خود، ناكامي شان در جدايي عارف از اصلاحطلبان و دولت را اينچنين تلافي و جبران كنند. اصولگرايان اينبار با تشديد در حمايتهاي جهتدار و شبههبرانگيز از «ندا»، سعي كردند تا آنان را مصداق اصلاحطلب خوب (درون نظام) و منتقدان ندا را اصلاحطلب بد (بيرون نظام) معرفي كنند.
تله جديد اصولگرايان براي انقسام و انشقاق اصلاحطلبان همين جا، جاگذاري شده بود. اصولگرايان از منتهي اليه راست سنتي تا منتهي اليه راست گلخانهيي بلافاصله پس از جمعآوري تعدادي از گلايهها و انتقادات برخي اصلاحطلبان به ندا آمدند و بر طبل «اختلاف درون اصلاحطلبان» كوبيدند تا كه شايد بتوانند گرهي بر كلاف باز اصلاحطلبان بزنند كه باز كردنش برايشان دردسر ساز باشد. در ميان پروژه «خوب-بد»سازي اصلاحطلبان از سوي اصولگرايان، خبر تاسيس حزب اتحاد ملت ايران كه جمع ديگري از جوانان اصلاحطلب بودند، دست اصولگرايان را براي تكرار سرمشق سوم، خط زد. آنان اما دست از راهبردشان برنداشتند و با گفتن اينكه «ندا روش اصلاحطلبان را نميپسندد» نشان دادند كه راه نجات گفتمان خويش را در اختلاف و انشقاق ميان اصلاحطلبان يافتهاند. آنان با راهبرد «اصلاحطلب خوب- اصلاحطلب بد» و حمايتهاي عامدانه و آگاهانه از برخي اصلاحطلبان گمان ميكنند، ميتوانند پيكر اصلاحطلبي را دو شقه كنند و در اين ميان پيكره اصلاحطلبي مقبول اصولگرايي را، خود بتراشند. همين است كه از خيز اصلاحطلبان براي اخراج صادق خرازي ميگويند و از اينكه وزارت كشور مراقب احياي فعاليت احزاب از منظر اينان منحله باشد.
سرمشق سوم اصولگرايان چيزي نيست جز بازدارندگي با تزريق تخاصم و تنازع ميان اصلاحطلبان. شايد حرف و حديثهايي درباره دو سازمان سياسي «ندا» و «اتحاد ملت ايران» بوده باشد اما اينها چيزي نيست جز اختلاف سليقه، اختلافاتي تاكتيكي و نه استراتژيك. گفتمان اصلاحات همچون رنگين كمان، هفت رنگ دارد و اصولگرايان نميتوانند يك رنگ اين رنگين كمان را جدا كنند و بهتر است اينان مشقهاي خط خورده و ديكتههاي پر غلط خود را بازخواني كنند كه استمرار راهبرد اصلاحطلب خوب- اصلاحطلب بد، متاعي برايشان نخواهد داشت جز شكست دوم.
افزودن نظر جدید