- کد مطلب : 11960 |
- تاریخ انتشار : 10 مهر, 1395 - 10:15 |
- ارسال با پست الکترونیکی
چالشهای پیش روی اصولگرایان در انتخابات
به گزارش امیدنامه به نقل از فراروناصرایمانی، فعال سیاسی اصولگرا در همین باره میگوید: «مهمترین چالش اصولگرایان در انتخابات 96 میزان توجه آنها به متن جامعه خواهد بود.» این فعال سیاسی در ادامه افزود: «اصولگرایان در انتخابات پیشرو باید به متن جامعه توجه نشان دهند و از آرمانگراییهای صرف دست بردارند و این جریان نباید صرفا بر چیزی متمرکز شود که خود آن را مطلوب میداند بلکه باید همواره نگاهی هم بر چیزی که مقبول است داشته باشد.»
وی معتقد است اصولگرایان باید نقطه متعادل، میان آرمانگرایی و عملگرایی قرار بگیرند و بدون آنکه دچار عملگرایی صرف یا از دست دادن وجهه خود شوند، بتوانند به آن چیزی که مقبول متن جامعه هست دست پیدا کنند.
با این حال، همه آنچه که ناصر ایمانی میگوید از خلال پیروزی در انتخابات برای اصولگرایان میسر خواهد شد. انتخاباتی که برای این جریان ساده نخواهد بود و چالشهای متعددی پیشروی آنها خواهد گذاشت.
فقدان استراتژی مشخص
قطار جبهه اصولگرایان در حالیکه کمتر از هفت ماه به انتخابات ریاست جمهوری فرصت باقی مانده، هنوز در همان ایستگاه اول بیحرکت ایستاده است. این جبهه هنوز به استراتژی واحدی برای ورود به عرصه انتخابات دست پیدا نکرده است؛ به طوریکه برخی از احزاب و چهرههای سرشناس از ورود با یک نامزد واحد سخن میگویند و برخی دیگران از کاندیداهای متعدد در انتخابات پیش رو حرف میزنند.
این بلاتکلیفی تا حدی در جبهه اصولگرایان زیاد است که استراتژی حزبی مانند موتلفه اسلامی را هم معطل خود کرده است. به طوریکه در تازهترین اظهار نظر محمدنبی حبیبی، دبیر کل موتلفه اسلامی میگوید: « اگر ائتلاف اصولگرایان شکل گرفت، موتلفه نامزد خود را به این ائتلاف معرفی میکند و در نهایت تسلیم عقل جمعی خواهد بود. اگر ائتلافی هم شکل نگرفت، موتلفه نامزد خود را خواهد داشت.»
گفتمان و شعار نامشخص اصولگرایان برای ورود به انتخابات
اختلاف نظرها در جبهه اصولگرایان تنها به تعداد کاندیداها محدود نمیشود بلکه هنوز شعار انتخاباتی اصولگرایان نیز در هالهای از ابهام قرار دارد و معلوم نیست اصولگرایان میخواهند با چه شعاری وارد معرکه رقابت شوند؛ گویا اصولگرایان هنوز تصمیم نگرفتهاند که محور برنامههای خود را در انتخابات پیشرو بر روی معیشت مردم قرار دهند یا همانند دوره گذشته بر مسائل هستهای و سیاست خارجی مانور دهند یا حتی مطالبات جدیدی را به عنوان مسئله اصلی خود مطرح کنند.
محمدنبی حبیبی معتقد است همین موضوع موجب نتیجه ضعیف این جریان در انتخابات مجلس شد. وی در همین باره میگوید: تکلیف «محوریت ائتلاف اصولگرایان» خیلی دیر اعلام شد. گفتمان ما هم که اقتصادی بود دیر به مردم معرفی شد.
اما این جریان همچنان گفتمان و شعار خود را برای انتخابات ریاست جمهوری معین نکرده است؛ شاید به همین دلیل است که تنها هر از گاهی چند اسم به میان میآید بدون آنکه بتوان درباره نسبت آن با شعارهای انتخاباتی این جریان به قضاوت نشست.
نبود چهره جدی برای انتخابات ریاست جمهوری
در همین رابطه ناصر ایمانی، از یک اصل سخن میگوید؛ اصلی که هر جریان سیاسی فارغ از سلیقههای متفاوتی باید به آن عمل کند. وی در همین رابطه میگوید: «اولین حرکت برای هر جریان سیاسی مشخص کردن سیاستهای کلی در انتخابات است؛ پس از مشخص شدن سیاستهای کلی است که باید کاندیداهای توانمند در اجرای سیاستها انتخاب شود.»
در این مدت هر از گاهی نام چهرهای اصولگرا به عنوان نامزد احتمالی این جریان بر زبانها میآمد؛ یک بار از سعید جلیلی سخن گفته میشود و روز دیگر از محمدرضا باهنر یا حتی عزت الله ضرغامی و پرویز فتاح.
افرادی که وقتی نامشان را کنار هم قرار میدهی مشخص نیست اصولگرایان برای چهار سال آینده کشور چه برنامهای در سر دارند و مثلا میخواهند با رئیس جمهوری کردن سعید جلیلی ریل حرکت قطار دیپلماسی و هستهای کشور را تغییر دهند و یا به معرفی محمدرضا باهنر اقتصاد کشور را با رویکرد دیگری سامان دهند!؟
یک روز یکی از جدی بودن گزینه سعید جلیلی حرف میزنند و روز دیگر صادق محصولی خبر میدهد که سعید جلیلی از معادلات کنار گذاشته شده است.
انگار این جریان به دنبال آن است تا واکنش جامعه را رصد کنند و هرکسی احتمال رای آوری بیشتری داشت شعارهای خودشان را بر او سوار کنند نه اینکه بر مبنای شعار شخصی واجد صلاحیت را انتخاب و به جامعه معرفی کنند.
این حرف را به بیانی دیگر محمدرضا باهنر بیان کرده و گفته است: «یک آدم ممکن است بسیار خوب باشد اما احتمال رای آوری ندارد در نتیجه احتمال رای آوری مهم است . تعدادی از چهره های شناخته شده اصولگرایی که در دوره قبلی خود را آزموده اند بازسازی شان سخت است.»
اما این موارد تنها یک اختلاف نظر ساده نیست؛ صادق محصولی در همین رابطه گفته است: «اصلحی را که یقین داریم رایآور نیست، معرفی نخواهیم کرد.» این در حالی است که آیتالله مصباح پیشتر دارد: «گاهی باید فرد اصلح - ولو رایآوری نداشته باشد - مطرح شود تا حداقل مشخص شود هنوز بین مردم اعتقاد و ایمان به اسلام و انقلاب اسلامی وجود دارد.»
اما ناصر ایمانی در گفتگو با فرارو، حرکت جناحها از سمت کاندیدا و نامزد به سوی تعیین سیاستهای کلی انتخابات را شکست خورده دانست و گفت: «اگر جناحی از کاندیدا شروع کند و به سمت سیاست برود شکست خواهد خورد.»
وی در همین رابطه افزود: «اصولگرایان هنوز به وحدت و تمرکزی که در سال 94 رسیده بودند نرسیدهاند. آنها در گام اول بایستی وحدت جریانهای داخلی را بدست بیاورند و سپس راهبردها را معین کنند و بعد به سمت تعیین نامزدها بروند از این حیث این روزها، آرامآرام زمان برای اصولگرایان تنگ میشود.»
تاثیر عملکرد احمدینژاد بر آینده اصولگرایان
محمد نبی حبیبی اصولگرای با سابقه معتقد است عملکرد احمدینژاد از جمله علل شکست اصولگرایان در مجلس بوده است. وی در همین رابطه میگوید: «دیگر مسائلی مثل اختلاسها، اصولگرایان را زیر سوال برد در حالی که پاسخگوی این مسائل دولت وقت بود اما رقیب این موضوع را مستقیماً به اصولگرایان مرتبط کرد در حالیکه اصولگرایان با دولت دهم هماهنگ نبودند و رئیس جمهور وقت و اطرافیانش دائماً ابراز میکردند که مدیون کسی نیستند و ارتباطی با اصولگرایان ندارند.»
اما با گذشت زمان، نه تنها مسائلی نظیر اختلاس 3هزار میلیاردی از کارنامه اصولگرایان پاک نشد بلکه مواردی دیگری از فساد مالی، اختلاس، املاک نجومی و اذعان چهرهای نظیر مرتضوی به خطاهایش نیز بر موارد پیشین اضافه شد و کارنامه آنها به طور جدیتری در معرض نقد قرار گرفت.
ناصر ایمانی اما معتقد است در این مسئله هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان در دوران احمدینژاد در برابر اشتباهات او سکوت کردند. وی در همین رابطه گفت: «اینکه اشتباهات احمدینژاد به حساب اصولگرایان نوشته شد، به خاطر خطاهای خود اصولگرایان در دور اول احمدینژاد بود.»
وی در پاسخ به این سوال که آیا عملکرد احمدینژاد همچنان برای اصولگرایان در انتخابات 96 چالش ایجاد خواهد کرد یا خیر گفت: «حالا که آقای احمدینژاد در انتخابات شرکت نمیکند اصلاحطلبان نمیتوانند از این روش استفاده کنند؛ جریان اصلاحات در طول شش ماه گذشته نیز به دنبال همین مسئله بود که با کنارهگیری آقای احمدینژاد بینتیجه باقی ماند.»
بحران ریش سفیدی
بارها گفته شده است بحران ریش سفیدی بعد از فوت آقایان مهدی کنی و عسگراولادی در اصولگرایان روز به روز جدیتر میشود. اصولگرایان دیگر کسی را در میان تشکیلات خود ندارند تا از او حرف شنوی داشته باشند. حتی صدای کسانی مانند آیت الله یزدی و موحدی کرمانی هم به گوش نمیرسد و برخی از اصولگرایان ساز خودشان را میزنند.
اما ناصر ایمانی نقطه نظری متفاوتی به این مسئله دارد. وی در همین رابطه به فرارو گفت: «در درجه اول باید پذیرفت، جایگاه آیت الله مهدوی کنی توسط هیچ کس پرشدنی نیست. ولی برخلاف باور بسیاری من معتقدم مشکل جریان اصولگرا ریش سفیدی نیست. چرا که اصولگرایان در انتخابات 92 در حضور ریش سفیدان توانستند به اجماع کامل دست پیدا کنند.»
وی سپس تاکید کرد: «به نظر من هیچکدام از جناحین نباید به سمت شیخوخیت بروند؛ بزرگان یک جناح باید طرف مشورت باشند و از نظرات آنها استفاده شود و نه اینکه حرفهای آنان دستور تلقی گردد. حرکت یک جناح صرفا بر اساس شیخوخیت مضر است.»
با این وجود به نظر میرسد همین بحران ریش سفیدی سبب شده است به جای آنکه مانند گذشته اختلافات درون تشکیلاتی با ریش سفیدی حل و فصل شوند و موجب وفاق شوند همان مسائل امروز تبدیل به رقابت درون جناحی و درون حزبی شدهاند.
رقابتهای فرسایشی درون جناحی و درون حزبی
آن عده از اصولگرایان مانند موتلفه یا محمدرضا باهنر که بیشتر از سایر جریانهای این اردوگاه با رسانهای در ارتباط هستند بارها از محوریت جامعه روحانیت سخن گفتهاند اما هربار وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرند که دیدگاه مجمع مدرسین و آیت الله مصباح یزدی در اینباره چیست، پاسخ روشنی نمیدهند.
برای مثال وقتی دبیر کل حزب موتلفه در برابر چنین سوالی قرار میگیرد، اینگونه پاسخ میدهد که: « هیچ اطلاعی از آمدن آیتالله مصباح یزدی به عرصه انتخابات نداریم. ملاقاتی با ایشان نداشتهایم و نمیدانیم چه اتفاقی درآینده میافتد. حضور جامعه مدرسین در انتخابات هم به تصمیم خود آنها بستگی دارد.» وی در همین رابطه ادامه میدهد: « ما اطلاعی نداریم که آیتالله مصباح یزدی قصد حضور در انتخابات را دارند یا خیر اما اعتقاد سنتی ما بر محور قرار گرفتن روحانیت است.»
رقابتهای درون جریان اصولگرا در حدی است که برخی از تشکلهای نوپا مترصد آن هستند که ریش سفیدان را کنار بگذارند و در روند تصمیمگیریها وارد شوند. این وضعیت را میتوان از اظهار نظر مصباحی مقدم فهمید. وی در یکی از سخنان خود میگوید: «اگر كسي قصد داشته باشد جريان اصولگرايي را «سه ضلعي» كند با ناكامي مواجه خواهد شد. جريان اصولگرايي تنها دو ضلع براي تصميمگيري دارد. اين دو ضلع نيز «جامعه روحانيت مبارز» و «جامعه مدرسين» است و هيچ ضلع سوم ديگري وجود ندارد.»
از سویی دیگر برخی رقابتها و اختلافات درونی حزبی نیز به چالشهای این جریان دامن میزند مانند اختلاف نظر مصباحی مقدم با موحدی کرمانی که در برههای منجر به انتشار اخباری و مواضعی متفاوت از این دو عضو حزب جامعه روحانیت مبارز میگشت.
در روزهای اخیر نیز صادق محصولی از زبان جبهه پایداری گفته است چنانچه ضوابطشان از سوی اصولگرایان پذیرفته نشود با آنها همراه نخواهند شد. وی در همین رابطه ادامه میدهد: « «اگر عدهای بدون هماهنگی با دیگران خود را محور قرار داده و ادعای دعوت از دیگران برای کار مشترک داشته باشند، مسلما وحدتی شکل نمیگیرد.»
افزودن نظر جدید