ببینید، سیاستهای تجاری در اصل برگرفته از دو سیاست دیگر هستند؛ سیاست ارزی و سیاست صنعتی. در اصل این دو اتفاق باید متناسب با موضوع سیاستهای تجاری رخ دهد و ما براساس آن بتوانیم سیاستهای تجاری را محقق کنیم و بهره کافی را ببریم. زمانی که ما صحبت از بحث صادرات به معنای عام میکنیم و اینکه میگوییم صادرات باید انجام شود، سوال اول این است که آیا اساسا محصول رقابتپذیر در کشور داریم یا خیر؟ این نکته کلیدی در تجارت خارجی حرف اول را میزند که سیاستهای صنعتی آن را تعیین میکند. در اصل وقتی که صحبت از مزیت نسبی میکنید و بعد میگویید باید از ظرفیت صادراتی استفاده کنیم، ما باید این نکته را پاسخ دهیم که صادرات کدام قلم کالاها را مورد هدف قرار دادهایم و چه برنامهای داریم؟
من اگر بخواهم به گذشته برگردم که تصویر درستتری داشته باشیم، باید بگویم قبل از انقلاب کل صادرات غیرنفتیمان نیم میلیارد دلار بوده، اما امروز بعد از گذشت ۴۰ سال به ۵۰ میلیارد دلار رسیده و به عبارتی، ۱۰ هزار درصد رشد را در صادرات تجربه کردیم. در طول این مدت اتفاقات زیادی افتاد که هم میتوانست در توسعه تجارت کشور موثر و هم اینکه مخل باشد.
بعد از جنگ تحمیلی، ما رویکرد خودکفایی و جایگزینی واردات را هدف قرار دادیم که باعث شد واحدهای صنعتی زیادی را در سطح کشور ایجاد کنیم که بیشتر مقیاس محلی، استانی و یا ملی داشتند. کمتر مجموعهای در آن سالها در داخل کشور شکل گرفت که مقیاس صادراتی داشته باشد و در عرصه بینالمللی بتواند محصولاتی را تولید کند که رقابتپذیر باشد. بر این اساس، امروز بعد از گذشت ۳۰ سال، وقتی بررسی میکنیم که آیا میتوانیم این ظرفیتها را صادراتی کنیم، میبینیم اصلا زیرساخت آنها صادراتی نیست و برای منطقه، محل و شهر کوچک خودشان طراحی شده بودند. به این ترتیب، با وجود اینکه در حال حاضر نزدیک به ۴۰ هزار واحد صنعتی در شهرکهای صنعتی داریم، جدای از آن تعدادی که بهصورت پراکنده در استانها و شهرستانها ایجاد شدند، اما حجم صادرات این ۴۰ هزار واحد صنعتی تقریبا نزدیک به ۲ میلیارد دلار است. بنابراین هیچکدام از واحدهای صنعتی اساسا زیرساخت صادراتی ندارند.
* یعنی در سیاستهای صنعتی، هدفگذاریها صادراتمحور نبوده است.
بله، در طول ۶۰ سال گذشته حدود ۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی از طریق صادرات نفت و فروش پتروشیمی، کالا و خدمات داشتیم. ما اگر ۱۰ درصد از این ۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد دلار را صرف ایجاد شرکتهای صادراتی و محصولات صادراتی میکردیم، براساس اینکه میگویند به ازای هر ۱.۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری، یک میلیارد دلار صادرات پایدار ایجاد میشود، باید امروز بیش از ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات میداشتیم، اما این نشان میدهد که با وجود این همه درآمد، اما اصلا در این بخش سرمایهگذاری نشده است.
جالب است که بدانید ۸۵ درصد درآمد ۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد دلاری، مربوط به بعد از انقلاب بوده و تقریبا ۶۵ درصد این درآمد نیز به ۱۵ سال اخیر برمیگردد. یعنی اگر میخواستند، این پول به شدت در اختیار دولت بوده تا بتواند سرمایهگذاری داشته باشد و راهبردهای صنعتی و صادراتی خود را ترویج دهد.
اگر ما امروز ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات نداریم، دلیل اصلی این است که در این بخش سرمایهگذاری دقیقی صورت نگرفته و جالبتر اینکه بدانید ما در همین مدت نزدیک به یکهزار و ۴۰۰ میلیارد دلار را صرف واردات کردیم. یعنی اتفاقا درآمد ارزی بیشتر در خدمت واردات بوده که در قالب کالاها و مواد اولیه واسطهای، ماشینآلات و کالاهای ضروری وارد کشور شده است.
واقعیت این است که ما نتوانستیم زیرساختهای اقتصادی کشور را بهگونهای طراحی و مدیریت کنیم که یک کشور صادراتی باشیم؛ گرچه ما صنعتیترین کشور منطقه هستیم که صادراتی است. یعنی در منطقه خودمان که کشورهای نفتی پیرامون ما هستند، صنعتیترین کشور نفتی منطقه هستیم که امتیاز بزرگی محسوب میشود.
در شرایط تحریم که اساسا با بحران جنگ اقتصادی روبهرو هستیم، پیوستگی و ارتباط موثر با اقتصاد جهانی با همین واحدهای کوچک و متوسطی که ایجاد شده، یک عامل مثبت تلقی میشود تا بتوانیم ضربات و تبعات تحریم را به حداقل برسانیم.
* در حال حاضر به نظر شما کدامیک از متغیرهای اقتصادی مانع توسعه صادرات است؟
یکی از مهمترین مسایل، عدم پیوستگی ما به بازارهای جهانی و عدم اتصال به زنجیرههای ارزش تولید جهانی است. ما به صورت مستقل در داخل کشور تولید و صادر میکنیم. در واقع عضوی از زنجیره تولید جهانی نیستیم که هر چه کشورهای دیگر رشد کردند، ما هم به تبع آنها رشد کنیم و پیوندهای اقتصادی باعث شود که خیلی از تبعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نظیر تحریم را بتوانیم مدیریت کنیم.
نکته دیگری که در بحث تجارت بینالملل مهم است، این است که ما به خودباوری و اعتماد به نفس لازم نرسیدیم که میتوانیم عضو موثر از باشگاه جهانی تجارت باشیم. ما هنوز در برابر عضویت در WTO با احتیاط حرف میزنیم و با دغدغه صحبت میکنیم. در صورتی که ۱۶۴ کشور دنیا عضو باشگاه جهانی تجارت هستند و تقریبا هیچ کدام از این کشورها در این خصوص اعلام نارضایتی نکردند و اینکه متاسف باشند از اینکه عضو WTO شدهاند. در عین حال، من فکر میکنم اگر ما عضو WTO شویم، با توجه به پتانسیل بالایی که کشور دارد، خیلی راحت میتواند سرمایه و سرمایهگذار جذب کند و امروز تبعات تحریمی که میتواند به اقتصاد کشور آسیب برساند را به حداقل برسانیم.
* متغیر ارز و نوسانات ارزی یکسال گذشته چقدر در روند صادرات اختلال ایجاد کرده است؟
ارز یک بحث جانبی است. وقتی که اقتصاد پیوستهای با دنیا نداشته باشیم و روابط ارگانیکی وجود نداشته باشد، به راحتی تنشها تبدیل به آسیبی مثل ارز میشود که یکدفعه نرخ ارز دچار نوسان میشود.
درست است که امروز ارز مشکل اساسی کشور ما است، اما سوال اینجاست که اگر تصور کنیم روابط بانکی با دنیا برقرار و نرخ ارز اصلاح شد، آیا میتوانیم حجم صادرات را از ۵۰ به ۱۰۰ میلیارد دلار با وضعیت موجود برسانیم؟ خیر، اساسا در کشور ما ساختارها، زیرساختها و ابزار لازم برای تبدیل شدن به یک کشور ۱۰۰ میلیارد دلاری وجود ندارد. نکته مهم، همان سیاستهای صنعتی است که باید روی محصولات صادراتی سرمایهگذاری کنیم. دوم اینکه باید رابطه پایداری به لحاظ ارتباط سیاسی با دنیا داشته باشیم و تنشزدایی در دستور کار قرار گیرد تا کشوری مثل آمریکاییها نیایند فضا را اینقدر متشنج کنند که کشورهای دیگر برای تجارت با ایران احتیاط کنند.
* این در حالی است که وقتی بحث درباره الحاق به بسیاری از پیمانهای بینالمللی که میشود، گروهی دلواپس در کشور مخالفت میکنند. شما به WTO اشاره کردید، اما این موضوع را مواردی چون FATF هم میبینیم.
ببینید، ما در مطالعاتی که داشتیم، دیدیم در ۷۰ درصد تجارت جهانی با وجود اینکه کشورها عضو سازمان جهانی تجارت بودند، اما بیشتر پیمانهای منطقهای ملاک بوده است. یعنی بیشتر کشورها ترجیح میدهند پیمانهای منطقهای خود را تقویت کنند. در ایران اما این سهم ۳ درصد است.
* به چه دلیل؟
چون اساسا وقتی وارد پیمان منطقهای هم میخواهیم بشویم، اینقدر زیرساختها و ساختار فکری و پارادایم ذهنی ما نسبت به موضوع تجارت بینالملل و پیمانهای تجاری متفاوت از دنیا است که نمیتوانیم از ظرفیتها به خوبی استفاده کنیم و هر بار با یک چالش مواجه هستیم. از سوی دیگر، در برابر واردات به شدت مقاومت میکنیم، اما میخواهیم همه بسترها برای صادرات فراهم شود. این خوشایند هیچ کشوری نیست و کشورها هم ترجیح میدهند که پیمانها را عمیق نکنند، بنابراین ما از بزرگترین فرصتی که در اختیارمان بود که پیمانهای بینالمللی و منطقهای است، نتوانستیم استفاده کنیم.
* در سال گذشته که نرخ ارز افزایش پیدا کرد، از یک طرف توازن تجاری را بر هم زد و از طرف دیگر، زمینه برای رانت و فساد ایجاد شد. اما نکتهای که اهمیت دارد، اینکه همیشه به ما میگفتند اگر قیمت ارز بالا رود، صادرکنندگان وضعشان خوب میشود. اول سال هم میگفتند تنها کاری که الان با این نرخ ارز سود دارد، صادرات است. اما این اتفاق نیفتاد.
من فکر میکنم این اتفاق افتاد. شما از این منظر نگاه میکنید که با افزایش نرخ ارز، قاعدتا باید حجم صادرات افزایش یابد. اما این موضوع را باید مورد توجه قرار دهید که بزرگترین تحریم تاریخ را در سال ۱۳۹۷ تجربه کردیم. همه پیشبینیها حاکی از آن بود که در سال ۱۳۹۷ به شدت تجارت خارجی ایران افت میکند، اما همین که قیمت ارز تغییر کرد، جذابیت کالای ایرانی افزایش یافت و همین جذابیت باعث شد که اساسا نتوانند در برابر تجارت با ایران مقاومت کنند، بنابراین دیدیم که نسبت به سال ۱۳۹۶ با وجود همه تحریمها و تهدیدها و محدودیتهای بانکی و تجاری، اما ما باز هم تقریبا معادل سال ۱۳۹۶ توانستیم صادرات داشته باشیم.
از سوی دیگر، تجارت و صادرات یک عامل تک متغیره نیست و مثل یک خط تولید نیست که با کم و زیاد کردن سرعت خط تولید، تعداد محصول را افزایش دهید. اساس تجارت مبتنی بر اعتماد متقابل است. در تجارت نمیتوانید بگویید برای مثال به دلیل اینکه کالا را ارزان میدهم، بنابراین صادراتم باید دو برابر شود. نکته اینجاست که آیا به اندازه دو برابر، کالا برای صادرات دارید. چون ما دیدیم که تا یک مقداری پیاز و خرما صادر میشد، در داخل کشور با تورم قیمتها مواجه میشدیم. این نشان میدهد که ما محصول صادراتی کم داریم. از طرف دیگر، دنیا میگوید که ما به ارزانی قیمت کالا توجه نمیکنیم و میپرسد شما میتوانید بعد یک سال به ما کالا بدهید یا اینکه میتوانیم اعتماد کنیم که پول جابهجا شود و یا اینکه کالای شما فردا دچار محدودیت و ممنوعیت نمیشوید؟ بر این اساس، نمیتوانیم بگوییم صرفا با درست شدن یک عامل، باید صادرات شدت بگیرد. دقیقا اثر دارد، ولی متغیرهای دیگری هم وجود دارند که روی تجارت خارجی تاثیر میگذارند و حتما هم ما باید متناسب با آنها، خود را به روز کنیم.
* شما به پیاز و خرما اشاره کردید و دلیل کمبود بازار داخلی، قاچاق این محصولات اعلام میشد. ما همواره با پدیده قاچاق روبهرو بودیم و قاچاق همیشه در حوزه واردات بوده است، اما در حال حاضر شرایط تغییر کرده و ما با قاچاقچی صادرکننده روبهرو هستیم. دلیل این موضوع را چه میدانید؟
در واردات میدیدید که وقتی قیمت ارز به گونهای بود که یارانه به واردات می داد، واردات توجیه بالایی داشت و در نتیجه با پدیده قاچاق واردات مواجه بودید. اما امروز که قیمت ارز تغییر پیدا کرده و یارانه به برخی از اقلام وارداتی برای سفرههای مردم و به ویژه دهکهای پایین داده میشود، خیلی از کسانی که تا دیروز در عرصه قاچاق واردات دخیل بودند، مکانیزمشان را عوض میکنند و قاچاق صادرات انجام میدهند، زیرا مرزهای ما اینقدر محکم نیستند که از ورود و خروج کالا جلوگیری کنند و برهمین اساس است که میبینیم میلیونها لیتر بنزین از کشور خارج میشود.
به نظر میرسد که اگر مکانیزم سیاستهای ارزی اصلاح نشود و قیمت ارز را واقعی کنیم، همواره این تهدید و خطر وجود دارد که صادرات قاچاق همچنان ادامه پیدا کند و کارتهای جدیدالورود برای دور زدن تعهدات ارزی افزایش پیدا کند، کمااینکه پارسال این اتفاق افتاد و امسال هم این داستان متاسفانه ادامه دارد. این موضوع صادرکنندگان خوشنام را به حاشیه میرساند و به کیفیت محصولات آسیب میزند و در نهایت سود لازم را نمیبریم و نیز ارزی هم که باید براساس نظر بانک مرکزی باید به چرخه اقتصاد کشور بازمیگشت، شاید به آن شیوهای که مطلوب نظر است، برنگشت.
* در حال حاضر آماری از قاچاق صادرات وجود دارد؟
درباره قاچاق صادرات نمیشود به صورت جدی بحث را مطرح کرد، اما شما نگاه کنید روزانه چند هزار نفر به صورت وارد یا خارج از کشور میشوند و هر کدام از اینها برای مثال، شکر خارج کنند، چه میشود.
افزودن نظر جدید