کج‌سلیقگی مردم تنها دلیل ندیدن «تختی» نیست

خبرآنلاین نوشت: فیلم «غلامرضا تختی» نفروخته و این روزها تقریبا همه بسیج شده‌اند برای نکوهش مردمی که طنزهای سخیف را می‌بینند اما همچنان این پروژه پرزحمت و اثر سینمایی فاخر برای‌شان ترغیب‌کننده نیست و برای دیدنش سالن‌های سینما پر نمی‌شود.

 

«غلامرضا تختی» فیلمی که در چند روز ابتدایی جشنواره سی‌وهفتم در صف برترین‌های مردمی این رویداد بود و از سوی خیلی از منتقدان حسابی تحویل گرفته شد، در بازار مکاره اکران نوروز یک شکست‌خورده بزرگ لقب گرفته است و حتی نتوانسته رقم فروشش را به میلیارد برساند.

اما چرا فیلمی که اینقدر از نظر تکنیک‌های سینمایی، پیشرفته است، فیلمی که کارگردانش سال قبل با «تنگه ابوقریب» بارها تحسین شد و با فیلمی جنگی توانست فروش خوبی در گیشه داشته باشد، دیده نمی‌شود و همین کارگردان وقتی به سراغ افسانه معاصر ورزش ایران، جهان پهلوان یک ملت رفته، پرده از راز مرگش برداشته و تصاویر مستندش از داستان‌های حماسی تختی را به زیبایی رو کرده نتوانسته در گیشه توفیقی کسب کند؟ 

پاسخ را البته حتما سازندگان فیلم و سرمایه‌گذارانش بهتر از دیگران می‌دانند ولی به نظر می‌رسد آنها در استراتژی تبلیغاتی هم بدترین مسیر را در پیش گرفته‌اند.تقریبا هر روز یکی از چهره‌های ورزشی درباره فیلم چیزی می‌گوید یا می‌نویسد و نقل قول از او تمام سایت‌ها و خبرگزاری‌ها را پر می‌کند و از سوی دیگر اکثر منتقدان سینمایی نهیبی به مردم می‌زنند که چرا تختی را نمی‌بینید و می‌روید طنز سخیف می‌بینید! احتمالا منظورشان هم «رحمان ۱۴۰۰»، «ژن خوک» یا «چهار انگشت» و کارهایی از این دست است. 

ولی هیچ نمی‌گویند که چرا تختی به رغم باز کردن راز فراموش شده قصه مشکوک مرگ جهان‌ پهلوان، باز هم برای کشاندن مردم به سینما ناتوان است؟

داستان زندگی تختی را سی سال قبل، اولین بار بزرگی چون علی حاتمی قصد ساختنش را داشت و مرگ امانش نداد؛ کار نیمه علی حاتمی در قاب بهروز افخمی هم چندان درخشان نشد و این بار هم کار بهرام توکلی عامه‌پسند نشده است. با اینکه آنهایی که فیلم را به تماشا نشسته‌اند از نماهای زیبای فیلم بسیار می‌گویند. از سکانس فوق‌العاده و کم‌نظیر فینال ملبورن تا صحنه‌های تهران قدیم عصر کودکی و آن شروع درگیرکننده فیلم.

اشکال کار اما کجاست که این فیلم با سوژه و ساخت خوبش عامه‌پسند نشده است؟ فیلمی که سازندگانش می‌گویند برای خاطر همه مردم به سراغش رفته‌اند و حالا از این شکست در گیشه و عدم استقبال مردم متحیر هستند و با شماتت افکار عمومی برآنند که مردم و کج‌سلیقگی‌شان را دلیل عدم فروش فیلم عنوان کنند، فارغ از اینکه زمان ساختن فیلم دو اصل یک قصه قهرمان محور را از یاد برده‌اند؛ یکی ستاره بازی و دیگری وجهه های دراماتیک فیلم.

این گذر تیتر وار قصه از زندگی جهان پهلوان از یک سو و کاراکتر منفعل نابازیگران نقش تختی که از او تنها کاریکاتوری از تختی واقعی ساخته‌اند، فرد منفعلی که قدرت تکلم ندارد و مثل یک ماشین پخش پول است و کاراکتر میانسالی تختی که در نماهای پایانی قهرمان قصه به هر چیز می ماند غیر از تختی از سوی دیگر، دست در دست هم داده‌اند تا «تختی» یک بخش عمده از مخاطبان که به توصیه دوستان اهل سینمایشان و با تبلیغات فرد به فرد به سینما می‌آیند را از دست بدهد.

فارغ از اینکه داشتن ستاره‌ای چون امیر جدیدی چقدر می‌توانست به فیلم کمک کند، این انتخاب قهرمان اصلی فیلم با تختی رویایی باورهای مردم تفاوت بسیاری داشت.

حال به این موارد فصل نامناسب اکران را هم بیفزایید. آنچه بسیاری از اهالی رسانه سینمایی به آن معتقدند این است که اگر «تختی» در فصل دیگری غیر از ایام عید اکران می‌شد و اگر در رقابت با این طنزهای پرشمار نمی‌افتاد قطعا توفیق بیشتری کسب می‌کرد و البته استراتژی غلط تبلیغاتی و استفاده از حربه سخیف نامیدن سلیقه مردم برای اینکه آنها را برای تکذیب این مورد به سینما بکشانند موردی است که احتمالا برای بیشتر مخاطب عام سینما برخورنده است تا ترغیب کننده و می‌توان تمام اینها را در کنار هم به عنوان دلایل شکست این فیلم نام برد، هر چند نمی‌توان از این نکته هم گذشت که سال‌هاست فیلم‌های طنز در سینمای ایران اقبال بیشتری دارند و از «من سالوادور نیستم» تا گشت ارشادها و نهنگ عنبرها و این اواخر «رحمان۱۴۰۰» یکه‌تاز گیشه سینما می‌شوند اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که در همین سینما فروش «فروشنده» و «ابد و یک روز» و این اواخر «متری شیش‌ونیم» هم می‌تواند رقم ده میلیارد را رد کند و حتی برایش صف ببندند و گاهی بلیت‌هایشان سر از بازار سیاه هم دربیاورد!

 

 

افزودن نظر جدید