- کد مطلب : 16127 |
- تاریخ انتشار : 13 آذر, 1396 - 10:43 |
- ارسال با پست الکترونیکی
دهه چهارم انقلاب و چالش هویت تشکلهای دانشجویی
تشکلهای دانشجویی همواره بستری برای فعالیت دانشجویان جهت رشد و تعالی فردی و اجتماعی آنان بوده اند. بررسی تاریخچه پرفراز و نشیب تشکلهای دانشجویی از بدو تاسیس تاکنون، میتواند روند تغییر و تحولات فکری و هویتی را در آنها نشان دهد. وقوع هر حادثه سیاسی - اجتماعی از کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357، هشت سال دفاع مقدس و حتی رویدادهای دوران اصلاحات (1380 - 1376) و انتخابات 22 خرداد سال 1388 هر کدام به نحوی بر فعالیت تشکلها تاثیر گذاشته و موجب تغییرات هویتی و فکری شده است. آنچه مسلم است اینکه ماهیت سیاسی - اجتماعی این تشکلهای دانشجویی همواره موجب شده است خطر ویرانکننده تاثیر رویدادهای سیاسی و اعمال نفوذ قدرتها و نهادهای بیرون از دانشگاه - بهویژه پس از انقلاب اسلامی- در آن وجود داشته باشد. در میان تشکلها برخی هویت مستقل و دانشجویی خود را حفظ کرده و توانستهاند تا سالها در فضایی سالم به فعالیت بپردازند اما عموما تحت تاثیر رویدادهای خارج از دانشگاه دچار دخالتهای از بالا به پایین، اختلافات درونی، انحراف، انشعاب یا توقف فعالیت شدهاند.
شکل و ماهیت فعالیت تشکلهای دانشجویی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا حد زیادی متفاوت است. تشکیل انجمنهای اسلامی در برابر تفکرات چپ و مارکسیستی و رقابت ایدئولوژیک برای جذب دانشجویان یکی از انگیزههای مهم ایجاد تشکلهایی بوده است که نسل امروز میراثدار آنها هستند. از دیگر عوامل مهم در گسترش فعالیت دانشجویان، حضور دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپایی و آمریکا و تشکیل انجمنها و اتحادیههای دانشجویان خارج از کشور بوده است. همچنین با شروع نهضت امام خمینی (ره) و تحرکات انقلابیون، عموم تشکلهای دانشجویی چه در داخل و چه خارج از ایران فعالیتهای خود را در جهت مبارزه با رژیم پهلوی جهتدهی کردهاند و به نوعی حرکت جریانهای دانشجویی در دانشگاهها نیز تحت رهبری واحد اما به شکلهای گوناگون و با هدف سرنگونی نظام شاهنشاهی صورت پذیرفته است.
پس از انقلاب اسلامی و تعطیلی دانشگاهها، دانشجویان مسلمان نقش و اثرگذاری بیشتری نسبت به سایر جریانهای دانشجویی پیدا کردند؛ اگرچه احزاب، گروهها و جریانهای سیاسی که دانشگاه را جولانگاه خود کرده بودند از دانشگاهها خارج شده و دفاترشان تعطیل شد اما پس از آن، تشکلهای دانشجویی نزدیک به جریانهای چپ و مارکسیست امکان فعالیت قانونی در دانشگاهها پیدا نکردند. وقوع جنگ تحمیلی، فضای کشور و به تبع آن فضای دانشگاهها را تحتتاثیر قرار داد و همزمان دو جریان اصلی سیاسی در ایران شکل گرفت: جریان چپ (خط امام) و جریان راست (خط بازار). در این میان و در غیاب جریانهای دانشجویی چپ، انجمنهای اسلامی به نوعی نماینده گرایش اسلامی - انقلابی عدالتخواهانه شدند و در برابر تشکلهای با گرایش به جریان راست (جامعه اسلامی دانشجویان) دست بالاتر را در دانشگاهها داشتند. بسیج دانشجویی نیز در راستای فرمان امام خمینی تشکیل و فعالیتهای خود را بهطور گستردهای در دانشگاههای کشور آغاز کرد.
پایان جنگ و ثبات نظام سیاسی- اجتماعی ایران فضای متفاوتی را در برابر جریانهای دانشجویی ایجاد کرد. دانشجویان مسلمان فرصت یافتند در فضایی آرام فعالیتهای خود را سامان دهند، تشکلها و اتحادیههای دانشجویی شکل گرفتند و فرصت بحث و گفتوگو میان آنها ایجاد شد؛ اما بخشی از بدنه دانشجویی که تا قبل از انقلاب فرهنگی امکان فعالیت قانونی سیاسی در دانشگاهها را داشتند امکان حضور و فعالیت پیدا نکردند. دفتر تحکیم وحدت بهعنوان بزرگترین اتحادیه دانشجویی وارد بازیهای سیاسی شد تا حدی که به عضویت جبهه دوم خرداد درآمد و برای انتخابات کاندیدا معرفی کرد. وارد شدن بزرگترین اتحادیه دانشجویی کشور به رقابتهای سیاسی نتیجهای جز انشعاب و افتراق نداشت. آنان که به قدرت نزدیکتر بودند در امان ماندند اما آنهایی که اندکی از قدرت فاصله گرفتند با برخوردهای امنیتی و قضایی مواجه شدند. دهه 80 دوران افول جنبش دانشجویی مستقل در ایران بود بهطوری که در اوایل دهه 90 عموم تشکلهای دانشجویی مستقل در ایران تعطیل یا تعلیق شدند.
آنچه شرح داده شد به وضوح نشان میدهد سایه سنگین جریانهای سیاسی و احزاب روی فعالیت دانشجویان عموما تشکلهای دانشجویی را با بنبست روبهرو کرده است. گره خوردن سرنوشت جریان دانشجویی به یک حکومت، حزب یا جریان سیاسی موجب میشود فراز و نشیب جریانهای سیاسی که عموما مبنای رسیدن به قدرت دارد، وضعیت جریانهای دانشجویی را نیز تحتتاثیر خود قرار دهد. پس از انتخابات سال 1392، تشکلهای دانشجویی تعطیل یا تعلیق شده مجددا تاسیس یا بازگشایی شدند و طیف جدیدی از دانشجویان که عموما متولدین پس از دوره جنگ تحمیلی، دولت سازندگی یا دوران اصلاحات هستند پا به عرصه فعالیت دانشجویی گذاشتند.
بهطور طبیعی مهمترین و اولویتدارترین مساله این دانشجویان باید بازتعریف هویت دانشجویی و بررسی گذشته این جنبش در کشور بود تا بتوانند با تحلیل گذشته و استفاده از تجربیات نسلها، جنبش دانشجویی را از تکرار اشتباهاتی که نسلهای گذشته با آن مواجه بودند نجات دهند و نقاط قوت فعالیت گذشتگان را چراغ راه آینده خود قرار دهند. اما در عمل این اتفاق تاکنون رخ نداده است و اکثریت قریب به اتفاق تشکلهای دانشجویی مسیری کاریکاتورگونه از همان راه گذشتگان را طی میکنند. از فراکسیونبندیهای داخل تشکلها بهمنظور رسیدن به قدرت بیشتر، استفاده از پتانسیل دانشجویان برای احزاب و جریانهای بیرون دانشگاه، پهن کردن فرش قرمز برای سیاسیونی که تشنه داشتن تریبون در دانشگاه هستند و تنزل دادن مطالبهگری دانشجویی به چند مراسم هیجانی و پر از کف و سوت سیاسی و همچنین تلاش برای راهاندازی اتحادیههایی که آینده آنها بهشدت به وقایع و رویدادهای سیاسی کشور گره خورده است همه و همه مسائلی هستند که نسلهای گذشته با آنها روبهرو بودهاند و به دلیل عدم برخورد درست به ورطه اختلاف و انشعاب و تعطیلی کشانده شدهاند.
تشکلهای دانشجویی باید به جای اینکه سودای اثرگذاری فوری و مقطعی را بر مسائل کلان سیاسی کشور داشته باشند، رویکرد بلندمدتی اتخاذ کنند تا آرام آرام و با پرهیز از گره زدن سرنوشت تشکلها به سرنوشت جریانها و رویدادهای سیاسی، هویت از دست رفته خود را بازیابند و رشد اخلاقی، فکری، اجتماعی و علمی خود را در دانشگاهها دنبال کنند. همچنین با انتقال تجربیات از نسلی به نسل دیگر در یک فرآیند بلند مدت، جنبش دانشجویی را از چنگال بازیهای سیاسی نجات دهند تا فارغ از اینکه چه دولتی بر سر کار میآید بتوانند رسالت دانشجویی خود را انجام دهند. دانشجو بیش از هر چیز به رشد محتوایی و فکری و رسیدن به پختگی نیازمند است تا بتواند فارغ از هیاهوی سیاست فکر کند، تحلیل کند و تصمیم بگیرد نه اینکه خود هیزمی برای آتش سیاسیون شود. جنبش دانشجویی نمیتواند و نباید خلأ احزاب را در کشور پر کند. جنبش دانشجویی باید ایدهساز باشد و با نقد رویههای غلط راهحلهای معرفتی ارائه دهد و تا میتواند فضای گفتوگو را گسترش دهد.
افزودن نظر جدید