نامه خواندنی یک پزشک به ولایتی

روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم دکتر بهروز صادقی خطاب به دکتر ولایتی نوشت:استاد خسته نباشید. چند شب پیش شما را در گفتگوی زنده تلویزیونی دیدم. شاید راجع به دانشگاه آزاد سخن می‌گفتید یا بیداری اسلامی یا جریان سعد حریری و یا جنبش‌های شیعه بعد از قرن چهارم هجری و یا...اجازه بدهید، گمان می‌کنم راجع به ابن سینا بود.

من هم همچون شما متخصص داخلی ام، با این تفاوت که شما قرار بود متخصص داخلی کودکان باشید (که البته هستید ولی خودتان به آن بی‌توجهید) و من متخصص داخلی بزرگسالان. اما چرخ روزگار گشت وگشت و شما را از آمریکا به وزارتخانهِ خوش ساختِ "امور خارجه" فرو فرستاد.

شاید تقصیر شما نبود، یعنی تقصیر هیچ کس نبود. به هر حال انقلاب یعنی همین و معنای آن هم می‌تواند تکیه زدن یک "متخصص اطفال" بر مهمترین جایگاه دیپلماسی یک کشور باشد.

فکر می‌کردیم بعد از جنگ سر جای خودتان بر می‌گردید و کودکان را معالجه می‌کنید و به ما دانشجویان آن زمان هم آموزش می‌دهید اما اینطور نشد چون هم سیاست پیشه کردید و هم مدرّس تاریخ اسلام شدید و هم در عین حال بیمارستان مسیح دانشوری را در دستان قدرتمند خود گرفتید و هم به مجمع تشخیص مصلحت رفتید و هم بیماری‌های عفونی را اداره کردید و....همه اینها فقط بخشی از مسئولیت‌های سنگین و پایان ناپذیر شما بوده و هست.

خدا خواست که امین رهبری باشید و از طرفی در دستگاه مرحوم آیت‌الله هاشمی هم جایگاه داشته باشید و بعد از فوت آیت‌الله سکان بزرگترین نهاد پولی علمی کشور و شاید خاورمیانه (دانشگاه آزاد) در کف باکفایت شما افتاد .

لابد می‌پرسید میان اینهمه آدم بالای هشتاد نود سال چرا به من گیر دادید؟

دلیل دارم استاد! شما آمریکا درس خواندید و دیدید که یک پزشک اگر بخواهد طبابت کند دیگر به "غذا خوردن" هم نمی‌رسد! البته هیچ مانعی ندارد که دستی هم بر آتش ادبیات و تاریخ داشته باشید اما خدا وکیلی من از شمارش این مشاغل (و نه پرداختن و انجام آنها) عاجزم. اینکه شما چطور می‌رسید و یا اصلا می‌دانید اینها ازجمله وظایف شماست یا نه؟ نمی‌دانم.

هر چه بزرگان ما راجع به تخصص و هدفدار بودن کار و حرفه نوشتند، این غربی‌های ناقلا از ما سرقت کردند و رفتند.

"خواجه نظام الملک طوسی" در کتاب مشهور خود گفت"برای هر مردی، کاری، یعنی یک نفر یک کار! یا حداکثر دو کار یا با ارفاق سه کار....نه چهل کار!!

جناب دکتر ولایتی عزیز ! برخی از این وظایف کوچک و بزرگ را به جوانان بسپارید لطفاً

باور کنید اگر سعد حریری به جای شما با یک جوان یا میانسال هم سن و سال خودش مواجه می‌شد چه بسا به عربستان نمی‌گریخت و آن حرف‌ها را نمی‌زد.

اجازه بدهید نخبگان بیکار و آماده فرار این مملکت با انرژی و عشق بسیار، قایق سرگردان سیاست و اقتصاد این مملکت را به ساحل برسانند..اجازه بدهید! شک نکنید اگر واگذاری این کوه مسئولیت‌ها از شما آغاز شود، بتدریج برای دیگران هم الگو خواهد شد...ً

افزودن نظر جدید