کوچک زاده: نتیجه انتخابات را پیش بینی کرده بودم

نماینده اصولگرای مجلس با اشاره به اینکه تشکل‌های فعلی فقط اسم‌شان اصولگرا است ولی در روش‌ها و مبانی اختلاف زیادی دارند، نسبت به جمع شدن اصولگرایان‌ زیر یک پرچم واحد ناامید است.

به گزارش امید به نقل از خانه ملت، مهدی کوچک‌زاده می‌گوید که از 10 روز مانده به برگزاری انتخابات، پیروزی حسن روحانی را پیش‌بینی کرده است اما به عنوان یک اصولگرا این تحلیل را قبول ندارد که "اصولگرایان ترجیح می‌دادند اگر نامزدشان پیروز نشد، کسی از جبهه مقابل رئیس جمهور شود."

عضو سابق جبهه پایداری، اظهار می‌کند برایش مهم نیست در دور بعدی مجلس رای بیاورد یا نیاورد. حتی مهم نیست که اصولگرایان مجلس را بگیرند یا نگیرند و پیش‌بینی می‌کند "شیوه رفتاری طیفی که در انتخابات 92 پیروز شده، نشان می‌دهد می‌خواهند چه کودتایی داشته باشند."

گزیده این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
من از 10 روز مانده به برگزاری انتخابات، نتیجه حاصل شده را پیش‌بینی کرده بودم. اتفاقا روی یک دیوار هم این را نوشتم و با یکی از دوستانم در این مورد قرار گذاشتیم (با شوخی) اگر این‌طور که من می‌گویم، شد، او همه را شام مهمان کند.
8 سال دروغگویی و تهمت‌زدن و ... زمینه ساز این نتیجه بود. در 8 سال قبل، کسی که موفق شده بود در انتخاباتی با مشارکت 83 درصدی، 24 میلیون رای مردم را به دست آورد، آماج انواع تهمت‌ها، فحاشی‌ها و دروغ بستن‌ها شده بود. کوه هم باشد در مقابل این هجمه شدید، خدشه‌دار می‌شود. بنابراین، به احمدی‌نژاد خدشه وارد شد و این کار به نوعی به پای جریان اصولگرایی نیز گذاشته شد. در نتیجه طبیعی بود کسی که جدای از این اردوگاه معرفی و تبلیغ می شد، مورد اقبال واقع شود.
بله؛ امثال آقایان توکلی و مطهری و دیگران خوب خدمتی به آقای هاشمی کردند اصلا هشت سال پیش که کسی آقای هاشمی را غیراصولگرا نمی دانست و او هم از همان زمان شروع کرد و این ماجراها را تا امروز حمایت و مدیریت کرد. کم کم فضا را تغییر داد و عده زیادی از کسانی که خود را اصولگرا می دانند وارد مسابقه تهمت زدن و فحاشی به رییس جمهور شدند و هنوز هم رها نمی کنند هنوز هم یکی از افتخارات بزرگ احمدی نژاد را که پیگیری این فرمایش امام بود که " اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود" را به عنوان یک ضعف و خطای دولت قبل معرفی می کنند. اینها مدام با تحریف سخن احمدی نژاد سعی می کنند آن مخالفتی را که در قلبشان نسبت به امام و این جمله که "اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود" هست را نشان دهند . این جمله امام است و سوالهای احمدی نژاد در مورد هولوکاست در جهت محقق ساختن آن به شیوه ای کاملا دموکراتیک از طریق شفاف سازی حقیقت و فلسفه وجودی اسرائیل است و متاسفانه برخی دست اندرکاران سیاست خارجی کشور زیر سوال بردن این اقدام ارزشمند را برای خود افتخار می دانند.
من در هیچیک از تشکل‌های شناخته شده زیرمجموعه اصولگرایی در زمان انتخابات، عضویت موثری نداشتم و بیشتر از یک سال قبل از آن، از جبهه پایداری خارج شده بودم و از طرف هیچیک از آنها نمی‌توانم سخن بگویم اما من شخصا در انتخابات 92 قائل به این ضرب‌المثل نبودم که می گوید "دیگی که برای ما نمی‌جوشد،......." و فکر نمی‌کنم کسی چنین بی‌عقل بوده و دنبال چنین چیزی رفته باشد. یعنی استنباط غلطی است که گفته شود ما ترجیح دادیم اگر نامزدمان پیروز نشود، کسی رئیس جمهور شود که از جبهه اصولگرایی نباشد، خیر. من شخصا ترجیح می‌دادم اگرآقای جلیلی رییس جمهور نشد، قالیباف بشود.
یک ذهن باید بیمار باشد که شقوق مختلفی را که ایجاد نفاق و تفرقه می‌کند، بررسی کرده باشد و این گزینه را مطرح کند که "گرچه اصلاح طلبان پیروز نشدند ولی قطعا اصولگرایان شکست خوردند" آقای روحانی 50.7 درصد رأی آورده و منتخب رأی‌دهندگان شده و رئیس جمهور قانونی کشور است. اصولگرا یا اصلاح‌طلب باید به او کمک کنند تا برنامه‌هایش برای رفع مشکلات پیش برود. مطرح کردن این حرف‌ها بعد از چند ماه از انتخابات  به نفع کشور نیست. به اعتقاد من، اگر کسی نخواهد خودش را گول بزند، تحلیل این موضوع واضح و روشن است. آقای روحانی حدود 50 درصد رأی مردم را به دست آورد، که ترکیبی از علما و مراجع و آدم‌های نماز‌ شب‌خوان است تا کسانی که می‌گفتند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران».
در عالم سیاست تغییر مواضع نسبت به افراد از بدیهیات است چرا که ممکن است برخی از افراد در طول زمان نسبت به سیاست های خود تغییر مواضع بدهند کما اینکه برخی از اصولگرایان که در انتخابات 84 از حامیان آقای احمدی‌نژاد بودند در سال‌های آخر ریاست جمهوری تبدیل به منتقدان سرسخت او شدند.
در انتخابات 84 هیچ تشکل سیاسی اصولگرایی مایل به ریاست احمدی‌نژاد نبود. اگر چنین بود، (یعنی آنها ریاست احمدی نژاد را طالب بودند) پس آقای لاریجانی نامزد چه کسی بود؟ آقای ولایتی نامزد چه کسی بود؟ قالیباف و رضایی هم کاندیدا شدند. پس، اصولگرایان از ابتدا دنبال احمدی‌نژاد نیامدند و اصولا انسجام و وحدت خاصی از همان زمان بین این تشکلها وجود نداشت. احمدی نژاد با پشتوانه اجتماعی که  فراهم شده بود، رأی آورد و در دور دوم اینها دیدند باید بیایند و به او رأی دهند. البته چون رای ها مخفی است معلوم نیست همه اینها هم به احمدی نژاد رای داده باشند.
در سال 92 هم اگر جلیلی  یا قالیباف یا هر نامزد دیگر اصولگرا رأی می‌آورد واضح بود که هیچ گروهی نمی‌توانست ادعایی داشته باشد. اگر قالیباف رأی می‌آورد، من می‌گفتم جریان‌های اصولگرایی نقشی در این ماجرا نداشتند چراکه مثلا تشکلهایی که تحت مدیریت دوستان ایشان هم اداره می شوند مانند رهپویان زاکانی، ایثارگران فدایی و توکلی و دیگران هیچکدام حاضر به اعلام حمایت رسمی از قالیباف نشدند! در حقیقت این حنای احزاب و تشکل‌های سیاسی است که  در ایران رنگ باخته است.
لازمه جمع شدن زیر یک پرچم، اعتقاد و باور به برخی مبانی، اصول و روش‌های مشترک است. تشکل‌های فعلی، اسم‌شان اصولگرا است ولی در روش‌ها و مبانی اصولی اختلاف زیادی دارند. لذا من امیدی به جمع شدن این تشکل‌ها زیر یک پرچم واحد ندارم؛ گرچه دوست دارم وحدت ایجاد بشود. من اصولا یکی شدن را بیشتر از تفرقه و جدا شدن می‌پسندم ولی با وضع موجود تشکل ها نشدنی است.
اصلا برای من مهم نیست که در مجلس بیایم یا نیایم. ما سعی خود را می‌کنیم این تفکر و گفتمان را بین مردم رواج دهیم ولی خودشان اختیاردارند.
شیوه کسانی که در انتخابات برنده شدند، نشان می دهد که می خواهند چه کودتایی داشته باشند!! یکی از حرفهای آقای روحانی که هنوز نیامده، خلاف آن را شاهد هستیم، قصه کلید و داس است. مثلا من یکی از کسانی بودم که هیچ وقت درباره دانشجو به عنوان ریاست دانشگاه آزاد حرف نزدم و معتقد بودم او یکی از هماهنگ ترین آدم ها با هاشمی رفسنجانی است و برخی حرفها و رفتارها مبنی بر اینکه نمی خواهند او رییس شود، بازی با افکار عمومی است. می گفتم آخرش دانشجو رییس می شود و شد. تغییر او نشان می دهد هاشمی حتی این هماهنگ ترین آدم با خودش را تحمل نکرد و ترجیح داد کسی ریاست دانشگاه را بر عهده بگیرد که همه دستورات او را بی چون و چرا اطاعت کند.
برخی تشکل‌هایی که به اسم اصولگرایی فعالیت دارند متاسفانه برخلاف مبانی و اصول اصولگرایی دست به برخی رفتارها و هدفگذاری ها می زنند که هر چقدر بیشتر ادامه پیدا کند موجب اضمحلال بیشتر آنها می‌شود کمااینکه در اصلاح‌طلبی هم همینطور است. ما شاهدیم که هواداران بزرگ اصلاح‌طلبان یا در بی‌بی‌سی یا در لندن و واشنگتن مثل اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و آن خانم جایزه‌بگیر، پناهنده شده‌اند. ریشه همه اینها "من" است. هوای نفس است. منافع شخصی! همه‌اش همین است.
بالاخره ما برای تهران یک شهردار می‌خواستیم و دو نامزد داریم؛ سراغ کدام‌یک برویم؟ آیا برویم سراغ کسی که رأی‌نیاورده، مملکت را تیول خود و خانواده‌اش می‌داند؟ معلوم است که نباید این کار را بکنیم البته برخی انتقادات به قالیباف وجود داشت و اشکالی هم ندارد.
جبهه پایداری سعی می‌کند مطیع آیت‌الله مصباح باشد. دبیر او آقاتهرانی است و زارعی مسئول امور استان‌ها است. تا جایی که من می دانم آنها نگفته اند "قالیباف ساکت فتنه است".
اگر اعتدال، اعتدال باشد با اصلاح‌طلب‌هایی که من می‌شناسم، نمی‌تواند کنار بیاید. معتدل کسی است که پیرو دو ثقل اکبر است: «کتاب الله» و «عترتی» . نماینده و سخنگوی آن دو ثقل نیز در غیبت امام معصوم، ولی فقیه است و امروز مصداق آن امام سید علی خامنه‌ای است. اگر کسی مطیع او بود معتدل است. چنین معتدلی را اصلاح‌طلب‌هایی که من می‌شناسم، برنمی‌تابند.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید