مظلومیت سه گانه ۲۹ اسفند

با این که هر سال از 29 اسفند به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت ایران یاد می شود اما حق این روز به قدر مناسبت های تاریخی دیگر ادا نمی شود و عملا تحت الشعاع عید نوروز قرار می گیرد. خاصه اگر مانند امسال ، موعد تحویل سال در همین روز باشد که عملا عمر 29 اسفند را از 24 ساعت کمتر می کند.

به گزارش امید به نقل از عصر ایران ،هر شبانه روز 24 ساعت است اما هنگامی که در شامگاه و نه پایان 29 اسفند امشب آغاز سال 1393 هجری خورشیدی را اعلام می کنیم به این معنی است که 29 اسفند به ظاهرو روی کاغذ تا ساعت 24 می پاید حال آن که عمر آن سه ساعت و 40 دقیقه قبل تر به پایان می رسد. (رسیده است)

حتی هر 4 سال یک بار که اسقند 30 روزه می شود و اصطلاحا سال «کبیسه» است و تحویل قطعا در روز 29اتفاق نمی افتد نیز باز 29 اسفند مظلوم است . چرا که 30اسفند هم عملا تعطیل می شود و چندان از روز ملی شدن نفت یادی نمی شود که موثر و پر رنگ باشد. زیرا رسانه های مکتوب تعطیل اند و رادیو و تلویزیون و فضای عمومی جامعه همه تحت تاثیر آمدن نوروز قرار دارند و دیگر تنها این آوای خوش شنیده می شود که «نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار».

اما مگر روزگار ما ایرانیان در یکصد و چند سال اخیر و خصوصا از سال1329 به این سو که به همت دکتر محمد مصدق و حمایت مردم و یاری های اولیه شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی و مذهبی و فرهنگی، نفت ایران ملی شد تحت تاثیر همین نفت نبوده است؟

29 اسفند روز مظلومی است چون در تلقی عمومی نه به سبب ماهیت خود که عملا به مثابه پیشواز عید نوروز تعطیل است و یادمان می رود که مناسبتی ملی در واپسین روز سال کهنه است نه پیش درآمد سال نو.

نوروز چنان عظیم و پربسامد است که هر مناسبت دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد و حتی در سه دهه اخیر سالروز تاسیس جمهوری اسلامی در 12 فروردین نیز تقریبا بدون هیچ برنامه خاص رسمی برگزار می شود و تنها تعطیل است.

با این که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در مناسبت های سیاسی تنها 4 روز در زمره تعطیلات رسمی سیاسی تازه قرار گرفتند و 12 فروردین هم یکی از این 4 روز است (در کنار 22 بهمن و 14 و 15 خرداد) اما سایه نوروز حتی بر 12 فروردین هم گسترده است چه رسد به 29 اسفند که همسایه دیوار به دیوار عید است و خود نیز رنگ ملی دارد.

مظلومیت 29 اسفند اما دو وجه دیگر دیگر هم دارد: یکی ادعای سال های اخیر است که این پروژه بعدتر شکست خورد چون پس از چند سال خارجی ها با قرار دادهای پرو پیمان بازگشتند و دومی باز ادعایی دیگر با ظاهری فریبنده تر : «نفت ملی نشد نه دولتی».

در حالی که مراد از اصطلاح «ملی شدن» در واقع «خلع ید» است نه ملی به مثابه مفهومی مقابل و وارونه دولتی.

هر چند که انکار نمی توان کرد این ذهنیت ناشی از این واقعیت هم هست که در این سال ها بارها دو اصطلاح «ملی» « دولتی» به یک معنی به کار رفته اند و مثال بارزتر از همه نیز همین رسانه ملی است - که اتفاقا دولتی هم نیست که اگر بود با دولت روحانی این همه نامهربان نبود-  یا به جای «مصادره ای» گفته اند «ملی» و اگر واژه ملی از اعتبار اولیه فاصله گرفته به این سبب هم بوده است.

ملی شدن صنعت نفت اما اصطلاح غامض و پیچیده ای نیست که بر سر آن اختلاف درگیرد. به زبان ساده و روشن  یعنی «خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و واگذاری امور نفت ایران به شرکت ملی نفت ایران». اتفاقی که همه بر سر آن اذعان دارند و اسناد و شواهد تاریخی هم از آن حکایت می کند.

پس تاکید باید بر «خلع ید» باشد و بحث های «ملی یا دولتی» یا قرار دادهای بعدی هیچ یک نمی تواند اصل ملی شدن صنعت نفت به معنی خلع ید را نفی کند.

درست است. همین حالا هم استخراج نفت و گاز ما چه بسا بی یاری شرکت های خارجی به تمامی میسر نباشد و در قالب قراردادهای بیع متقابل سهم و نصیب می برند اما مراد از ملی شدن قطع همکاری و بی نیازی از سرمایه گذاری و فناوری های غربی نبود.

درست است.  پول نفت احساس بی نیازی از مردم را در دولت های مختلف ایجاد می کند و از موانع دموکراسی نیز شمرده شده اما هیچ یک نافی واقعیت تاریخی 29 اسفند 1329 نیست اگر چه شاید بهتر آن باشد که به جای «ملی شدن» از اصطلاح «خلع ید» استفاده کنیم که بار حقوقی متناسب تری هم دارد.

هر یک از این ها هم که باشد باز باید یادمان باشد که در میان مناسبت های رسمی تقویمی و انواع تعطیلات اعم از مذهبی یا انقلابی و سیاسی و باستانی (مثل همین نوروز و 13 فروردین) هیچ یک شاید به اندازه 29 اسفند صبغه صرفا ملی ندارد و روا نیست تا این اندازه مظلوم باشد.

مظلومیتی سه گانه: هم تحت الشعاع نوروز ، هم در مظان اتهام شکست در سال های بعد و هم این که دولتی شد ونه  ملی .و این آخری یعنی به زبان بی زبانی انگار دروغی بوده ملی شدن ،وقتی که در واقع دولتی شد و نه ملی.

راست و زیبا می گوید فریدون مشیری که نرم نرمک می رسد اینک بهار. خوش به حال روزگار.

اما این هم راست است که اگر نفت نداشتیم احتمال افغانستان و بنگلادش شدن روزگارمان بیشتر بود تا ترکیه بدون نفت و این آخری باید بین خودمان باشد!

افزودن نظر جدید