روایت صادق زیباکلام از جشن دکتر سلام

آرمان نوشت: چهارشنبه گذشته مراسمی در محل سابق سفارت آمریکا در تهران برگزار شد به نام سالگرد یک برنامه طنز. این برنامه که با حضور شخصیت‌های سیاسی اصولگرا برگزار شده بود، یک مهمان اصلاح‌طلب هم داشت. «دکتر صادق زیباکلام»؛ به همین بهانه با این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران به گفت و گو نشستیم که متن آن در ادامه می‌آید:

آقای دکتر ماجرای حضور شما در برنامه سالگرد «دکتر سلام» چه بود؟

در حقیقت، شاید جالب نباشد به این مسئله اشاره کنم، اما در عمرم برنامه دکتر سلام را ندیدم ونمی‌دانستم دکتر سلام چه برنامه ای است همچنین نمی‌دانستم این مراسم به چه صورت است. علت رفتن من اصرار برخی دانشجویان دانشکده حقوق بود که در بسیج فعال هستند. من معمولا در مواجهه با این اظهارها می‌گویم چشم و بعد شرکت نمی‌کنم! اما مدعوین محترم از روز سه شنبه منظم با من تماس می‌گرفتند که حتما در این برنامه شرکت کنم و گفتند که حداکثر 10 دقیقه از وقت شما را می‌گیریم. ضمنا گفتند در این برنامه بزرگانی مثل آقای مطهری و سرلشکر محسن رضایی و افراد دیگری شرکت خواهند کرد. به هر حال مستاصل شدم و به این مراسم رفتم. وقتی رسیدم دکتر حسن عباسی مشغول سخنرانی بود باز خواستم از در سفارت خارج شوم که مجدد اصرار کردند و از من برای صحبت دعوت کردند. به نوعی در کار انجام شده قرار گرفتم. وقتی برگشتم هنوز صحبت‌های آقای عباسی تمام نشده بود. آن جا آقای صفارهرندی و محسن رضایی و رئیس بسیج دانشجویی و برخی دیگر از آقایان را دیدم. اتفاق جالب این بود که به محض ورود من به سالن اصلی افراد حاضر در آن مکان ایستادند و شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سردادند تا جایی که صحبت دکتر حسن عباسی قطع شد. بعد از 7-8 دقیقه، مجری توانست فضا را آرام کند و دکتر حسن عباسی به صحبت‌های خود ادامه داد. من در ردیف جلو در کنار محسن رضایی و رئیس بسیج دانشجویی نشستم و متوجه شدم به کجا آمده‌ام.

ماجرای باد کنک های بنفش چه بود؟

روی سن یک تعداد بادکنک بنفش و سفید بود. هر از گاهی یکی از بادکنک‌های بنفش می‌ترکید. در این حین، مجری صحبت‌های آقای عباسی را قطع کرد و گفت این بادکنک‌های بنفش می‌ترکند چون پوچ و بی محتوا هستند. من منتظر شدم تا وقتی نوبت به من رسید پاسخ ایشان را بدهم. وقتی برای سخنرانی از من دعوت کردند، دوباره فریاد مرگ بر آمریکا بلند ‌شد. البته آن زمان محسن رضایی گله کردند که عجله دارند و باید بروند که من نوبت خودم را به ایشان دادم. بعد از محسن رضایی یک آقای طنز پرداز یک قطعه شعری خواندند که در هجو آقای روحانی بود و چون با استقبال حضار رو‌به‌رو شدند، شعر دوم در هجو آقای احمدی‌نژاد خواندند. بعد نوبت صحبت من شد که با شعار مرگ بر آمریکای حضار مواجه شدم. وقتی پای میکروفون رفتم این شعار بلندتر شد و مجریان سعی کردند جمع را ساکت کنند.

اگر از این جو اطلاع داشتید باز هم به این سخنرانی می‌رفتید؟

بله! بار اولی نبود که به چنین جایی بدون آنکه از ریز برنامه‌ها خبر داشته باشم، می‌رفتم.

شما در صحبت‌های خود به چه مسائلی اشاره کردید؟

من خواستم دو نکته را مطرح کنم. اول به آن آقای طنز پرداز گفتم چقدر حیف شد در قصیده‌ای که علیه احمدی‌نژاد خواند درباره معجزه هزاره سوم و هاله نور صحبتی نکرد. بعد از اشاره به این نکته بود که تماشاگران اعتراض کردند. دوم اینکه گفتم عجیب است که شما اینقدر انقلابی و شجاع هستید اما از بادکنک بنفش می‌ترسید که این صحبت با واکنش منفی حضار مواجه شد و اعتراض آنها به شکلی بود که دیگر نمی‌شد حرف دیگری بزنم.

سخنران بعدی به صحبت‌های شما واکنشی نشان نداد؟

بعد از من آقای صفارهرندی صحبت کردند که من به خاطر ادب ماندم. آنقدر سر من هوار کشیده بودند که آقای صفار سعی کرد دلجویی کند و گفت در هشت سال آقای خاتمی این رفتار که امروز با دکتر زیباکلام دیدیم بر سر ما آمده بود و بعد از صحبت ایشان من از مراسم خارج شدم.

ممکن است اصولگرایان از این مراسم استفاده کنند و آن را شکست جنابعالی در مناظره قلمداد کنند؟

برنامه روز چهارشنبه نه مناظره بود، نه سخنرانی! جشن تولد یک سالگی یک برنامه بود. بعد هم این‌ط‌ور نبود که من را از مراسم بیرون کنند. من بعد از صحبت آقای صفارهرندی خارج شدم.

اما اگر این مراسم در دانشگاه برگزار شده بود احتمالا طرفداران دولت بیشتر بود؟

آقای صفارهرندی درست می‌گوید. تفکری که چهارشنبه در سفارت سابق آمریکا جمع شده بود، تفکری بود که در دانشگاه حامی ندارد. مثلا در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 4-5 هزار نفر دانشجو داریم، اما فکر نمی‌کنم جمعیت طرفداران این تفکر به 5 درصد هم برسد. شاید تعداد آنها به سی چهل نفر برسد.

افزودن نظر جدید