نقد یا تخطئه؛ مخالفان بیانیه لوزان چه می خواهند؟

جلال برزگر- همزمان با حمایت های وسیع مردمی و کارشناسی از مفاد بیانیه سوییس که حاصل زحمات کارشناسی و سیاسی ومقاومت مدبرانه ایرانیان بوده است، نقدهای زیادی نیز صورت گرفته است. بخشی از این نقدها مخالفت هایی است که با ادعا و تظاهر به قصد تقویت توافق نهایی، اصل و اصول چارچوب مشترک لوزان رازیر سوال برده و چشم بر بزرگترین دستاوردهای آن می بندند. جان مایه و چکیده این دست نقدها در 7 بند یا محور کلی و مهم قابل دسته بندی است:
جان مایه و چکیده این دست نقدها در 7 بند یا محور کلی و مهم قابل دسته بندی است:
 
1. ایران محدودیت هایی را پذیرفته اما تحریم ها برداشته نخواهد شد، چون آمریکا و غرب بد عهد بوده و خلف وعده خواهند کرد و زیرساخت تحریم ها همچنان برقرار و ایران ذیل بند 7 منشور سازمان ملل باقی می ماند.
2. چون اجرای تعهدات ایران باید به تایید آژانس بین المللی انرژی اتمی برسد و آژانس بخشی از نظام  سلطه است، اقدامات نقدی ایران در گرو یا گروگان آژانس باقی خواهد ماند و تحریم ها سال های سال باقی مانده و نقد داده و نسیه دریافت کرده ایم.
3. نظام بازرسی ها منافع و حاکمیت ملی ایران را خدشه دار می کند.
4. قلب راکتور اراک تخریب شده و روند کمک های بین المللی به ایران برای باز طراحی راکتور به اصطلاح سرکاری خواهد بود.
5. در فردو دچار زیان شده و تفاهم لوزان به دور از نیازهای عملی کشور است.
6. تحقیق و توسعه هسته ای ایران دچار محدودیت خواهد شد و از این رو علم هسته ای در ایران محدود می شود.
7. غرب نمی گذارد غروب هسته ای ایران طلوعی داشته باشد.
 
همه این موارد دارای پاسخ های روشنی است که در نقدهای آغشته به سفسطه به آنها کم توجهی می شود و از این رو نیازمند توضیح بیشتر از طرف مسئولین و کارشناسان است؛ تا بیش از این از سوی برخی با انگیزه های سیاسی و جناحی قلب واقعیت نشده و خاک بر واقعیت و مبانی تفاهم سوییس پاشیده نشود. در این مجال به پاسخ هایی مجمل و تک به تک برای هرکدام از محورهای بالا می پردازیم:
 
1. در پاسخ به محور اصلی یا شاه بیت انتقادات صورت گرفته باید گفت: فرض کنیم که آمریکا بدعهدی و خلف وعده کند؛ در این صورت مطابق مفاد بیانیه سوییس این کشور رو در روی قطعنامه سازمان ملل قرار خواهد گرفت و تحریم ایران دیگر به سادگی قبل و با اجماع همه کشورها و شرکت های بین المللی نخواهد بود. توجه به این مهم ضروری است که آمریکایی ها بعد از صدور 6 قطعنامه تحریمی شورای امنیت و قرار دادن ایران ذیل بند 7 منشور و معرفی ایران به عنوان تهدید برای امنیت بین المللی توانستند تحریم های ایران را تشدید و جهانی سازند، به طوری که کشورها و شرکت های حتی دوست و نزدیک از داد و ستد مالی با ایران باز ماندند.
 
اگر این قطعنامه ها با قطعنامه خود سازمان ملل ذیل بند 7 لغو شوند، آیا وضع چنین خواهد بود؟ در ثانی به تصریح همه کارشناسان اقدامات ایران نیز برگشت پذیر است، اما این به آن معنا نیست که به دلخواه  برخی سیاسیون جناحی، هنگام بدعهدی طرف مقابل ایران حتما اقداماتی انجام خواهد داد که دوباره اجماع جهانی علیه خود را ایجاد کند، بلکه اقدامات ایران نیز مرحله ای و با تدبیر و درایت خواهد بود.
نمونه های این مساله در موارد زیادی چه هسته ای و چه غیر هسته ای پیش تر نیز در دیپلماسی ایران دیده شده است، برای مثال مگر آن هنگام که طالبان دیپلمات های ایرانی را به شهادت رساند، ایران با طالبان وارد جنگ مستقیم شد؟ و دهها مثال دیگر که در این باب می توان آورد. قضاوت این که ایران از ذیل بند 7 خارج می شود یا خیر هم به عهده عقل سلیم است نه ادعای این و آن، وقتی قطعنامه لغو تحریم ها صادر شود، یعنی ایران از نظر شورای امنیت خطر بین المللی نیست. حالا سناتور یا دولتمرد آمریکایی هرچه می خواهد بگوید.
 
این که در نظر آنها زیر ساخت تحریم باقی هست یا نیست هم بازی با الفاظ است، چون تحریم های مالی، انرژی و اشخاص و شرکت ها بنابر بیانیه لوزان قرار است یکباره کنار زده شوند، باقی قضایا دیگر حرف است و حدیث و تفسیر و بهانه گیری. نص بیانیه لوزان در صورت نهایی شدن ایران را از تهدید امنیتی به ناحق معرفی شده خارج می کند. بعد از آن هرکس خواست می تواند مقابل قطعنامه سازمان ملل بایستد، و اگر می تواند هزینه بپردازد، چنانچه ایران نیز مقابل قطعنامه ظالمانه قبلی ایستاد، با افتخار هزینه داد و سرنوشت آنها را دگرگون کرد.
 
2. این درست است که اقدامات ایران بنابر توافق ژنو باید به تایید آژانس برسد، تا شورای امنیت بتواند قطعنامه جدید صادر و تحریم ها کنار زده شوند.
اما این روزها نوجوانان مدرسه ای ایرانی هم از زبان وزیر امور خارجه و دیگران شنیده و می دانند که اجرای توافق دارای جدول زمانی معین خواهد بود، یعنی در سه ماه آینده برای نزدیک شدن زمان اقدامات متقابل طرفین به یکدیگر، بنابر ملاحضات فنی زمان بندی صورت خواهد گرفت. آیا تیم مورد تایید و حمایت مقام معظم رهبری و فرزندان این انقلاب کودک و ساده لوح هستند که نقد داده و نسیه بستانند؟ پس تکلیف یک دهه تجربه مذاکرات و توافقات هسته ای با طرف غربی چه می شود؟ اتفاقا دیپلمات ها و کارشناسان ما به خوبی می دانند که با نمایندگان استکبار و سلطه جهانی در حال مراوده و چانه زنی هستند و هنر آن ها بیرون کشیدن حق این ملت از حلقوم نظام سلطه است. مذاکره با کشورهای دوست و برادر و اخذ امتیاز از آن ها که نیاز به این همه کار، وقت و انرژی ندارد. این که آژانس در بحث (PMD) و مباحث امنیتی و دفاعی رضایت نخواهد داد و تاکید بر آن، تیغ دادن بر کف زنگی مست است، نباید چنین کرد، چرا که اساسا (PMD) جدای از این موارد قرار دارد. یعنی اقداماتی که آژانس باید انجام دهد و زمان بندی آن روشن خواهد بود و وارد کردن مباحث دفاعی در حیطه وظایف آژانس از طرف هرکس خصوصا داخلی ها ناشایست و بلکه زشت و ضد منافع ملی است.
 
3. پذیرش نظام بازرسی وسیع مهم ترین تضمین به لحاظ بین المللی است که برنامه هسته ای ایران هرگز به سمت مقاصد غیر صلح آمیز سوق نخواهد یافت. این برد طرف غربی است که ایران با اعتماد به نفس و برای اثبات قائل بودن عملی خویش به فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرمت تولید و نگهداری سلاح هسته ای به جهانیان عرضه خواهد کرد.
ایران همواره اعلام کرده بود که با اجرای پروتکل الحاقی یا حتی همکاری بیشتر و تصویب پروتکل در مجلس مشکل نخوهد داشت (چرا که اصلا در دوره ای پروتکل را اجرا هم کرده است) ولی ما به ازای آن باید معلوم باشد.
آیا امروز ما به ازای آن معلوم نشده است؟ ضمن این که بازرسی حتی در بالاترین حدود خود قاعده مند است. برای مثال هم اکنون برخی دوربین های آژانس در مراکز هسته ای ایران برای حفظ جان متخصصان و کارشناسان و حتی محفوظ ماندن برند تجهیزات با شرایط و ضوابط کار می کنند، پروتکل یا هر برنامه بین المللی دیگر در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر که در حال اجرا هستند، طبعاً با قاعده و ضوابط خاص اجرا خواهند شد.
 
4. باز طراحی راکتور اراک ارتقا آن و کاهش میزان پلوتونیم پیشنهاد و طراحی خود متخصصان ایرانی بوده است. جلب مشارکت بین المللی در این روند سند محکم دیگری در به کرسی نشاندن، رسمیت دادن بیشتر و طبیعی نشان دادن فعالیت های صلح آمیز هسته ای کشور است؛ اما به فرض این که کمک خارجی صورت نگیرد، آیا این متخصصان که شگفتی جهانیان را برانگیخته اند خود نمی توانند کار را به اتمام برسانند؟ پس تکلیف شعار ما می توانیم و اعتقاد به مدیریت جهادی و بسیجی متخصصان ایرانی چه می شود؟
 
5. آیا تبدیل فردو به مرکز پیشرفته تحقیقاتی و آماده بودن هزار دستگاه سانتریفیوژ در آن و حفظ فردو که در نوک آماج عناد و حملات غربی ها بود دستاورد نیست؟ البته برای فردو راهکار پیدا شده است و مثل خیلی از پرانتزها و موارد اختلافی بر آن پل زده شده چرا که دو طرف اراده رسیدن به تفاهم را یافته اند. این که نیازهای عملی کشور چیست؟ و ظرفیت 190 هزار سو غنی سازی برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر در چند سال و چگونه باید تامین شود، بحثی فنی و خارج از ظرفیت این نوشته است. اما نیازهای عملی کشور را مسئولین فنی و سران نظام تعیین می کنند و نه سردمداران جناح های سیاسی.
 
6. شماری از منتقدان پیش از این می گفتند غنی سازیِ محدود شده، غنی سازی نیست و فریب و خدغه است، با همین رویکرد مذاکرات دوستانشان با طرف های غربی هم به نتیجه نمی رسید، چون دنبال بازی برد - برد نبودند و شکست طرف مقابل در مذاکره را تعقیب می کردند. از آن ادعاها و پرچم های سیاه مدتی گذشته است و حال ایران برای ده سال 6 هزار سانتریفیوژ که 5 هزار تای آن ها فعال است و بعد بیش از آن را خواهد داشت و غنی سازی ایران در دنیا رسمی و ایران جزو باشگاه هسته ای شده است. حال این دوستان تمرکز خود را به روی تحقیق و توسعه قرار داده اند. این درست است که بحث تحقیق و توسعه از موارد اختلافی مذاکرات اخیر لوزان بوده و ساعات زیادی به خود اختصاص داده است؛ اما اراده رسیدن به تفاهم اینجا نیز غالب شده و به تصریح بیانیه لوزان اصل تحقیق و توسعه هسته ای ایران به رسمیت شناخته شده و به روشنی صحبت از تحقیق و توسعه ایران صورت گرفته است. البته در مذاکرات هنوز درباره نحوه و چگونگی آن بحث خواهد بود. تا همین جای کار ایران مجوز رسمی تحقیق و توسعه حتی سانتریفیوژهای IR8 را دارد. که تحقیق و آماده سازی آن ها با مشکلی مواجه نخواهد بود. اما در مدت اجرای توافق احتمالا توسعه این ماشین ها و گازدهی به آن ها دارای محدودیت است، برخی این را نشانه تعطیلی علم، مهار دانش و حتی دفن آن معرفی می کنند. اگر ژست های روشنفکری و بیان پر طمطراق و فضاسازی های رسانه ای و ظواهر کار را کنار بگذاریم، این گونه صدور حکم مرگ دانش در کشور مانند همان صدور حکم مرگ غنی سازی در ایران است و در آینده نزدیک باعث خنده و انبساط خاطر شنوندگان خواهد بود.
 
7. اگر به ادعای چند مقام و نویسنده غربی بپذیریم که خورشید هسته ای در ایران غروب کرده است، سوال اینجاست که چرا نتانیاهو این قدر عصبی و ناراحت است؟ چرا دو متحد استراتژیک یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی در این موضوع تا این حد رودررو شده اند؟ باشد اصلا چنانچه برخی می گویند همه این ها جنگ زرگری برای کلاه گذاشتن سرملت ایران است، اما حسن نصرالله چرا خوشحال است؟ واقعا کسی باور دارد که ایران دچار غروب هسته ای شده باشد؟ 
 

افزودن نظر جدید