در همه انتخابات اخیر نه مصباح و پایداریها از معیارهای خود برای انتخابات اصلح کوتاه آمدهاند نه اصولگرایان توانستهاند خود را در چارچوب قاعدههای اصلحگونه آیتالله قرار دهند.
جمله پرهزینه مصباح برای اصولگرایان
«باید بنای ما بر این باشد که افراد اصلح را بشناسیم و انتخاب کنیم»؛ این جمله آیتالله مصباح برای آنها که حتی رهگذرگونه هم از کنار اتفاقات اصولگرایانه سیاست ایران عبور کرده باشند، خاصه در چند انتخابات اخیر، گفتهای جدید نیست. آیتالله سالهاست این جمله را در اشکال و قوارههای مختلف و در هر بزنگاه انتخاباتی بیان می کند، جملهای پرهزینه که اصولگرایان را تا پای شکست هم برده است. اصرار او بر انتخاب اصلح حتی تا آنجا پیش رفته که تاکید کرده «فرض کنید حتی در بین اصلاحطلبان فردی بود که من دانستم که او اصلح از کاندیدای اصولگرا است؛ چه حجتی دارم که به او رأی ندهم؟! من باید به اصلح رأی بدهم.»
مصباح یزدی در این دیدار بعد از انتخاب اصلح گریزی به سهم خواهیها هم زده است. او از سهم خواهی گلایه کرده و گفته؛«سهمخواهی یعنی دنیاطلبی؛ سهمخواهی چیست؟! یعنی اگر من میدانم فردی از یک گروه دیگر اصلح است، به او رأی ندهم بلکه به همگروهی خود رأی بدهم. اما چرا او را انتخاب نکنم؟! فردا که خودم بخواهم رأی بدهم اگر به او رأی ندهم چه حجتی پیش خدا دارم؟!»
آیت الله در دست فرمان انتخاباتی خود به فرزندان سیاسیاش گرچه سهم خواهی را رد کرده و از انتخاب اصلح سخن گفته است اما تنها مروری گذرا بر عهدشکنی ها و ان قلت آوردنهای جبهه پایداری حکایت از آن دارد که اساسا نام پایداری ها با «سهم خواهی» پیوند نزدیک و جدایی ناپذیر دارد. آنها بارها و بارها با تکیه بر همین استراتژی «تکلیف مدارانه» و «اصلحگرایانه» آتش اختلاف را در جریان اصولگرا روشن و شعله ور کردهاند و ابایی نداشتهاند اگر در سایه همین استراتژی به سهم خود نرسیدند بنای وحدت شکنی بگذارند.
سهم میگیرند به هر قیمتی
پایداری ها هرجا که دور میز مذاکرات انتخاباتی نشسته اند پیش از بلند شدن از روی صندلی سهم خود را گرفته و برخواسته اند، فرقی نداشته این سهم مبنایش تخصص کاندیدایشان بوده یا تهدید به وحدت شکنی. آنها در گرفتن سهم نه مدارا می کنند نه سکوت آنقدر که بزرگان این جریان را از ترس شکست خوردن جریان اصولگرا به سمت سکوت و انزوا بکشانند و خود میدان دار شوند. مانند آنچه در انتخابات مجلس دهم افتاد و لیست اصولگرایان با وزنه سنگین پایداری ها بسته شد.همان روزها گفته می شد نشستن پایداری ها دور میز وحدت تنها بخاطر گرفتن سهم بوده است نه همراهی با راست گرایان قدیمی تر.
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم تکه ای دیگر از پازل رفتارهای سهم خواهانه پایداریچی های سیاست بود، آنجا که با پافشاری بر کاندیدای مورد حمایت شان سعید جلیلی بازهم اثبات کردند سیاسیونی وحدت گرا و تشکیلاتی نیستند. کاندیدایی که نه فقط برای آنها خوش یمن نبود که باعث شکسته شدن آرای اصولگرایان هم شد.
پالس هایی که این روزها از درون این جبهه به بیرون فرستاده می شود حکایت از آن دارد که قرار پایداری ها بر حرکت در همان مسیر است. می گویند اهل وحدتند، میگویند لیست جدا نمی دهند، می گویند دور میزهای تصمیم سازی جریان راست می نشینند و به دنبال تکلیف و انتخاب اصلح هستند اما از همان اول ان قلت آخر را اعلام می کنند«امر به تکلیفی جدا از تکلیف اصولگرایان شود راهشان را جدا خواهند کرد.»
ائتلاف پایداریها با اصولگرایان؛ احتمالی ضعیف و کمرنگ
اما اوج اظهارات جدید آیت الله مصباح در توصیههای ائتلافی او نهفته شده است. آنجا که گفته است«اصل بر این است که با رعایت ادب و احترام، بدون تهمت زدن و بدون شایعه سازی، به صورت دوستانه سعی کنیم با گروههای دیگر بنشینیم و تک تک بررسی کنیم که واقعا در میان مجموع این مثلا ۱۰۰ نفر از گروههای مختلف، چه کسانی بهترند؟ یکی یکی آنها را با هم مقایسه کنیم هرکدام بهترند را همه قبول کنیم. اگر این است معنای ائتلاف اهلاً و سهلاً خیلی خوب!»
او حتی این را همه گفته«اگر در برخی موارد و بعد از این بررسیها به نتیجه نرسیدیم و به ناچار رسیدیم که باید اکثریت را پذیرفت باز هم قبول میکنیم، به خاطر مصالحی که در سایر موارد هست. اما اگر بنا شد که قولی بدهند اما بعد بزنند زیرش! دیگر برای چه اعتماد کنیم؟!»
گرچه جملات مصباح می توانند نقطه امیدی در دل اصولگرایان روشن کند اما کیست که نداند ائتلاف واژه غریبی در مشی سیاسی آیت الله و مریدانش است. او در روزهایی که چپ و راست و میانه گاه و بیگاه بهم نزدیک می شوند و مناسبتی ائتلاف می کنند از ائتلافی حرف زده است که بنا به گفته اش اخرش کسی زیر قولش نزند و از دل آن ائتلاف، اصلح ها انتخاب شوند.
اما آیا پایداری ها تن به «ائتلاف انتخاباتی» خواهند داد؟ اصولگرایان در چند انتخابات اخیر بارها تلاش کرده اند که مصباح و مریدانش را وارد سازوکار ائتلافی خود کنند اما مصباح هیچگاه راضی به تن دادن به تصمیمات ائتلافی آنها نشده است آنچنان که در سال ۹۲ به سراغ لنکرانی و بعد از او جلیلی رفت و ائتلاف ان روزهای اصولگرایان را تایید نکرد.
پایداری ها هم سالهاست که مرام و قرار سیاسی شان در حرف همراهی با ائتلاف بوده و در عمل واگرایی. آنها تا آخرین لحظات هم زیر سقف مذاکرات وحدت گرایانه می نشینند اما گویی زیر میز زدن مرام شان شده است و سهم خواهی رویه شان. شاید بخاطر همین تجربه های ذهنی از رفتارهای پایداری هاست که تن دادن آنها به ائتلاف را امری غریب و دور از ذهن میکند. خاصه آنکه ان قلت آخر را مصباح یزدی همان ابتدا آورده است آنجا که می گوید« اگر بنا شد که قولی بدهند اما بعد بزنند زیرش! دیگر برای چه اعتماد کنیم؟!»
گویی پایداری ها قرار است همچنان زخم کهنه جریان اصولگرا باقی بمانند.
افزودن نظر جدید