آیا می توان چهره های سیاسی رابه توبه وادار کرد؟

روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله ای نوشت:آیا می توان چهره های سیاسی رابه توبه وادار کرد؟

توبه از گناه در پیشگاه خداوند مهربان، آموزه‌ای الهی و اسلامی است که در وجوب آن، دست‌کم درباره گناهان کبیره، هیچ تردیدی نیست .نقطه محوری آن نیز به ندامت شخص در پیشگاه خداوند کریم و درخواست بخشش و عزم بر ترک و جبران گناه به فراخور آن می‌باشد، بی‌آنکه نیاز به دستور یا اجازه و واسطه‌گری کسی باشد .
دعوت کلی به توبه از گناه نیز به صورت عمومی، کاری پسندیده و در راستای فراخوان‌های عمومی به آن است که در متون دینی ما آمده است.
2- پیداست فرا خواندن یک فرد یا گروه به توبه، تنها در صورتی مجاز است که آن فرد یا گروه مرتکب گناهی شده باشد یا در حال ارتکاب باشد. از این رو همزمان با تاکید بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر از جمله امر به توبه از گناه، در مواردی که شک در ارتکاب گناه وجود دارد یا کاری است که در نظر اجتهادی یا تقلیدی مرتکب، مخالف شرع به شمار نمی‌رود، نه تنها امر و نهی وی از جمله دعوت به توبه، واجب نمی‌باشد بلکه "جایز" نیست.
3- گاه کسی که در نظر دیگری مرتکب کاری حرام می‌شود یا وظیفه‌ای واجب را ترک می‌کند، اعتقاد دارد که اقدام او جایز است و چه بسا آن را برای خود واجب می‌داند.
4- نکته اصلی در بی‌جا بودن دعوت به توبه در همه این موارد این است که شخص به دلیل ناآگاهی خود که از سر قصور بوده و نه تقصیر، اساساً گناهی مرتکب نشده که بتوان وی را امر به توبه کرد و اگر اعتناء نکرد بتوان او را نکوهش کرد! ملاک صدق ارتکاب معصیت تنها نظر کسی یا دستگاهی نیست که می‌خواهد دیگران را از گناه باز دارد یا به توبه وا دارد. بنابراین چنین نیست که هر کس، همواره بتواند تنها بر پایه نظر یا تشخیص خود از درستی و نادرستی اقدامات دیگران امر و نهی کند و یا آنان را دعوت به توبه از کاری کند که آن را از نظر "موضوعی" یا "حکمی"، نادرست یا حرام نمی‌دانند یا چه بسا آن را وظیفه شرعی و الهی خود می‌دانند.
5- آنچه وظیفه دستگاه‌های مدیریت کشور است اجرای قانون است و نه شناخت و معرفی اینکه چه کسی باید توبه کند و چه کسی نیاز به آن ندارد!
وقتی کسی معتقد به شرعی و قانونی بودن کار خود است و چه بسا آن را وظیفه شرعی و قانونی خود دانسته و می‌داند، چگونه می‌توان او را امر به توبه کرد یا حتی کاری و خواسته‌ای از سوی وی یا دیگران را مشروط به آن کرد؟ آنچه در این صورت به وظیفه ذاتی قوه قضاییه مربوط می‌شود، این است که با پای‌بندی کامل به قانون و با حفظ استقلال خود، مجری قانون باشد و حتی در احکام اختلافی فقهی، اجمالاً می‌تواند تابع نظر خود یعنی قانون باشد و نظر اجتهادی یا تقلیدی دیگران، از جمله متهم یا شاکی و متشاکی را ملاک عمل خود نداند، اما درخواست توبه از کسی یا جریانی که در موضوع مورد اتهام، حتی خود را "خطاکار" نیز نمی‌داند چه رسد به "گناه‌کار" بودن، پیداست که خواسته‌ای بی‌مورد و بی‌سرانجام است.
6- به فرض اگر دعوت به توبه، در شمار وظایف ثانوی یا حتی ذاتی قوه قضاییه نیز باشد  این امر نه وظیفه‌ای اختصاصی برای این قوه است و نه در فرض‌هایی که اشاره کردیم، می‌توان دیگران را حتی اگر از نظر این قوه متهم یا مجرم باشند، امر به توبه کرد. خطاکار شمردن دیگران بر پایه نظر یا تشخیص خود، امری عادی است اما نمی‌توان تنها بر پایه ملاکی که هر فرد، با تفسیری که از شرع یا قانون دارد یا بر پایه تشخیص موضوع توسط خود، دیگران را "گنه‌کار" بشمارد و آثار شرعی آن مانند "وجوب توبه" و "سقوط از عدالت" را بار کند .
7- به عنوان نمونه، حالا دیگر بسیاری از کسانی هم که به عملکرد افرادی که در هشت سال گذشته بخشی از سرنوشت کشور را به دست گرفته بودند، خوش‌گمان بودند، آن نظر را ندارند و کسی نمی‌تواند انکار کند که بسیاری از اقدامات در آن دوره هشت ساله که می‌توان از آن به دوره "محنت" یاد کرد، نادرست و حتی بر پایه نظر دست‌کم برخی افراد به ویژه نخبگان کشور، خلاف شرع بود و طبعا حمایت از آن نیز در واقع حمایت مستقیم و غیر مستقیم از اقدامات ناصواب و خلاف شرع بود. کسانی که امروز به جای جبران گذشته و دست‌کم به جای اجرای قانون در رسیدگی به اتهامی که بارها مطرح کرده و می‌کنند، دیگران را گنه‌کار و موظف به توبه می‌شمارند، آیا می‌پذیرند که "بانیان" و "حامیان" و "مباشران" عملکردهای ناصواب و گاه مخالف شرع در آن دوره و دست‌کم دوره چهارساله اخیر، که صدای اعتراض بخشی از طرفداران و حامیان را نیز بلند کرده بود، باید "توبه" و دست‌کم اقرار به اشتباه کنند؟ اگر "توبه‌فرمایان" این را بپذیرند که در این صورت بخش عمده‌ای از مشکلات حل خواهد شد و آن وقت باید "نهضت توبه" برپا شود! اما می‌دانیم که آن عملکردها و حمایت‌ها را نوعاً مطابق وظیفه‌شناسی آنان و طبعا دعوت به توبه آنان را بی‌موضوع خواهند شمرد.
8- ما عذر "وظیفه‌شناسی" در پاسخ یادشده را درباره همه بانیان و حامیان و حتی مباشران سیاست‌ها و عملکردهای غلط مورد اشاره نفی نمی‌کنیم و قبول داریم بخش زیادی از اشخاص در این سال‌ها تنها به قصد خیر و به گمان وظیفه‌شناسی، عمل کرده‌اند یا همراه شده‌اند، اما پرسش این است که پس چرا در یک سو، به رغم آن همه زیان مادی و معنوی مستقیم و غیر مستقیم که به کشور و جامعه و نظام وارد کرده، "محمل وظیفه‌شناسی" دیده و نمایانده و حتی ترویج می‌شود و در سوی دیگر، افزون بر آنچه شرع و قانون اجازه می‌دهد، حکم به ارتکاب "معصیت" و لزوم "توبه" می‌شود؟
9- به عنوان نمونه کسی که در مناظره‌معروف انتخابات سال 88 در برابر میلیون‌ها بیننده، آن گونه پای بی‌گناهان را به میان کشید و پرده‌دری کرد و تهمت‌ها روا داشت و در پی آن دست‌کم پنجاه نفر از مجتهدان شناخته‌شده و عالمان محترم حوزه علمیه قم، طی بیانیه‌ای آن اقدام را حرام و "خلاف شرع مبین" معرفی کرده و مراتب اعتراض خود را نشان دادند، آیا آن زمان یا پس از آن، وی "مأمور" یا دست‌کم "دعوت" به توبه شد یا همچنان او و همفکرانِ همراهش فرصت دوباره یافتند که به برخی اقدامات زیان‌بار برای کشور و گاه کارهای زننده‌ای مانند آنچه به عنوان افشاگری و به قصد رسوا‌سازی دیگران در مجلس مرتکب شدند، ادامه دهند؟ آیا کسی نشانه‌های توبه را درباره اینان که همچنان کم و بیش "معزّز" هستند، می‌تواند نشان دهد؟

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید