چندی است که مدیران پرسپولیس و استقلال بهدنبال عقد قرارداد با یک شرکت تولید مواد خوراکی هستند تا بلکه بتوانند برخی محصولات این برند را با لوگوی سرخابیها منتشر کنند و در درآمد ناشی از فروش آنها سهیم شوند. این مساله بار اول از سوی مدیران استقلال مطرح شد اما در فضای هیجانی فوتبال ایران ترجیح داده شد به جای تعمق در این موضوع، از کلیدواژه «پفک آبی» برای شوخی و کریخوانی استفاده شود؛ جوری که انگار رو آوردن به این روش، نماد فقر و فلاکت و موجب سرشکستگی است. حالا هم از مهدی رسولپناه، سرپرست باشگاه پرسپولیس نقل میکنند که گفته است: «خدا را شکر هنوز کار ما به چیپس و پفک نکشیده!» این در حالی است که نامبرده همزمان در حال رایزنی با مسئولان یک کارخانه قدیمی تولید مواد خوراکی است اما باز از طعنههای هواداری غافل نمیشود!
رسمی رایج در جهان
بر خلاف آن چه گروهی گمان میکنند و البته سرپرست باشگاه پرسپولیس هم ناخواسته به این دیدگاه اصالت میدهد، مشارکت باشگاهها در چنین پروژههایی اصلا عجیب و غریب نیست و مدتهاست که در دنیای حرفهای فوتبال تبدیل به یک روال عادی شده است. هزینهها در فوتبال مدرن بسیار بالاست و باشگاهها باید به هر طریقی که میتوانند تراز مالیشان را مثبت نگه دارند تا از قافله رقابت جا نمانند. در این میان عقد قرارداد با برندهای مختلف برای تولید محصولات با نشان تیمهای فوتبال هم یک رویکرد منطقی برای کسب ثروت است. طبیعتا بسیاری از هواداران فوتبال ترجیح میدهند در شرایط مساوی، از محصولاتی استفاده کنند که لوگوی باشگاه محبوبشان روی آنها حک شده و میدانند با خرید این کالاها، به تیم مورد علاقهشان سود میرسانند. در تمام دنیا هم این یک مساله رایج است. در اسپانیا همین چیپس و پفک که سوژه شوخیهای دوستان شده، با لوگوی بارسلونا و رئال مادرید تولید میشود و خریداران خاص خودش را دارد. بقیه جاهای دنیا هم همین است. از فلاسک چای تا تلویزیون و مبل و میز و یخچال، با برند باشگاههای مطرح فوتبال به بازار میرود و هواداران با تهیه آنها ضمن به رخ کشیدن عشق و علاقهشان به تیم، به اقتصاد باشگاه هم یاری میرسانند. مثلا هوادارانی داریم که کلکسیونر لوازم خانگی با نشان بایرنمونیخ هستند؛ آیا این خندهدار است یا خجالت دارد؟
واجبتر از همه جا برای ایران
مساله استقبال از شیوههای جدید درآمدزایی مخصوصا برای فوتبال ایران که گرفتار انواع مشکلات مالی است، اهمیت بیشتری هم دارد. نیازی به تکرار نیست که باشگاههای ایرانی با وجود مخارج کمرشکن همچنان از شیوههای سنتی و معمول درآمدزایی بینصیب هستند. آنها بهرهای از حق پخش تلویزیونی نمیبرند، به دلیل در اختیار نداشتن ورزشگاه اختصاصی، درآمد کافی از بلیتفروشی ندارند و نقص در قوانین کپیرایت، آنها را از عرضه محصولات ویژه خودشان هم بینصیب میگذارد. بنابراین چارهای جز تغییر رویکرد در حوزه اقتصادی نیست و مخصوصا مدیران دو باشگاه باید به جای «تقبیح» این مساله، به ترغیب هواداران بپردازند. این چیپس و پفک نیست که خجالت دارد، بلکه عقب افتادن دستمزد بازیکنان و مربیان و شکایات متعدد داخلی و خارجی است که باید باعث شرم شود.»
افزودن نظر جدید