انتقاد «جام جم» از ریحانه پارسا، شادمهر عقیلی و ...

«مهاجرت چهره‌های مشهور و هنرمندان شکل جدیدی به خود گرفته است. حالا آنها توسط بنگاه‌های شرط‌بندی شکار می‌شوند.»
 

به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم در مطلبی با عنوان «باخت هنر در قمار مهاجرت» نوشت: «تا یک دهه پیش تکلیف‌مان با مهاجرت برخی چهره‌های شناخته‌شده عرصه فیلم و موسیقی روشن بود. آنها یا به دلایل حرفه‌ای تصمیم می‌گرفتند با سبک زندگی دیگری از نوع غربی در عرصه هنر شناخته شوند یا به دلیل حواشی زندگی شخصی‌شان، فضای کاری را تنگ‌تر از آن می‌دیدند که بتوانند در داخل کشور به کار ادامه دهند. اما این روزها برخی نام‌های پرتکرار در فضای مجازی با مسائل پیچیده‌تری گره‌خورده‌اند؛ طوری که در حوزه‌ای وسیع از حواشی زندگی شخصی گرفته تا خبرسازی‌های سیاسی و اخیرا در کنار سایت‌های قمار و شرط‌بندی شنیده می‌شوند. جنس فرهنگی و شان حرفه‌ای چهره‌های مهاجر دهه نودی نشان می‌دهد شاید حتی در مهاجرت هم به‌ نوعی ابتذال دچار شده‌ایم؛ به‌ طوری‌ که بسیاری از کاربران فضای مجازی در واکنش به این افراد، آنان را دارای جایگاه هنری نمی‌دانند که حالا به نفع حاشیه‌پردازی‌های سیاسی و اقتصادی وارد میدان شده‌اند. تازه قبلا مقصد هنرمندان مهاجر به‌ جایی بیش از شبکه‌های فارسی‌زبان معاند یا یک زندگی مستقل و زدن قید کار هنری ختم نمی‌شد. اما حالا یک چهره بالقوه مهاجر ممکن است هر جایی آن ور آب سر دربیاورد؛ مگر همان حرفه‌ای که در ایران دنبال می‌کرده است. به‌ هر حال در سری بازی‌های جدید مهاجرت، هیچ‌کس جفت شش نمی‌آورد و خریدن این خطر یا به قیمت زندگی حرفه‌ای هنرمند تمام می‌شود یا لااقل به قیمت جایگاهش در وطن. اینجا نگاهی می‌اندازیم به برخی مدل‌های مهاجرت در طول سه دهه اخیر و دلایل و حواشی آنها تا امروز.

مورد عجیب آقای خواننده/ شادمهر عقیلی

یکی از اولین موارد پرسروصدای مهاجرت از قضا این روزها هم دوباره به عرصه رقابت چهره‌های جنجالی اینستاگرامی برگشته و حسابی خود را در میان چهره‌های پرحاشیه جا کرده است. بدون شک جوانان دهه شصتی که تازه داشتند سبک‌های جدید موسیقی را از نیمه دوم دهه ۷۰ با چند چهره معدود تجربه می‌کردند، شوک خبر مهاجرت خواننده قطعات مشهور «دهاتی» و «پر پرواز» را حتی بیش از شخصیت هنری او به یاد می‌آورند. شادمهر سال ۸۰ ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد و با این کار عملا به سر شخصیت حرفه‌ای و هنری خود شلیک کرد. شادمهر پس‌از آن دیگر به‌ندرت با قطعه‌ای زیبا و به‌یادماندنی به خاطره مخاطبان و حتی طرفدارانش بازگشت. ظاهرا دو دهه زمان لازم بود تا کلیپ مشترک شادمهر با ریحانه پارسا، دوباره او را به صدر توجهات برگرداند اما این بار بدون این‌ که دیگر بحثی از موسیقی و محبوبیت خوانندگی‌اش باشد.

شادمهر دوباره اسلحه کشید اما این بار حتی به خاطراتی که از خودش در ذهن هوادارانش جاگذاشته بود هم رحم نکرد و محبوبیت قدیمی و زوال یافته‌اش را نشانه گرفت. او قیمتش را پرداخت و به بازی سایت‌های شرط‌بندی ساکن ترکیه وارد شد تا وزن چهره‌های تبلیغ‌کننده را بالاتر ببرد. هوادارانش او را به‌شدت تخطئه کردند اما پروژه سایت‌های قمار که ظاهرا این روزها پرآب‌وتاب مقصد هنرمندان مهاجر شده، طعمه جذاب‌تری را به قلاب انداخت. منبع ما می‌گوید از زمان پیوستن شادمهر به شبکه سایت‌های شرط‌بندی، جذب مشتری و جلب اعتماد آنها وارد بخش گسترده‌تری از کاربران فضای مجازی شده است.

ناشناخته‌های مشهور/ ریحانه پارسا

چند روز پیش که ریحانه پارسا در توئیتی از حضور در یک سریال صداوسیما، اظهار پشیمانی و سرافکندگی کرد، حتی موافقانش را هم به اظهار تعجب و ناخشنودی انداخت. محتوای بسیاری از نظرات حول همین مساله می‌چرخید که «بدون صداوسیما، اصلا کی تو را می‌شناخت؟!» پارسا همین رزومه یک‌خطی را دست گرفت و به ترکیه پرواز کرد.

نام بسیاری دیگر از مهاجران دهه نودی عرصه‌های شهرت‌ساز مانند بازیگری و خوانندگی را که جست‌وجو کنید به‌سرعت متوجه خواهید شد که زندگی حرفه‌ای آنان داخل و حتی خارج کشور در مجموع حاوی چهار پنج قلم هم نیست. آیتک جاویدنژاد، صدف طاهریان، مهراد جم و بسیاری از چهره‌های پرسروصدای این روزهای فضای مجازی با تقریب خوبی، اساسا فاقد کارنامه حرفه‌ای هستند.

این اتفاق نشان می‌دهد که دام‌های آن‌طرف آب گسترده‌تر و البته نیازمند افرادی کم‌وزن‌تر و بی‌هویت‌تر شده است. تا یک دهه قبل فرصت‌های مهاجرت هنرمندان محدود به اشتغال در شبکه‌های خبری فارسی‌زبان خارج از کشور بود و امکان جذب‌شدن در پروژه‌های سینمایی هم اندک‌تر از حالا به نظر می‌رسید، به همین خاطر جذب‌کنندگان، دنبال چهره‌های معتبرتری در عرصه حرفه‌ای می‌گشتند.

حالا اما کافی است فرد داوطلب، تمایل به عبور از برخی مرزها و ظرفیت درگیرشدن در بازی‌های فرهنگی‌ - اقتصادی - سیاسی را از خود نشان دهد تا مورد استقبال قرار گیرد. منبع ما می‌گوید این شبکه، سناریونویسانی دارد که به چهره‌ها می‌گوید کدام‌یک در چه زمانی با دیگری ارتباط بگیرد یا چه کسی در لایو چه بگوید تا صفحات ترند فضای مجازی شوند و از این طریق آدم‌های بیشتری از خلال این بازی‌ها به تور سایت‌های شرط‌بندی بیفتند. در واقع این بازی با جلوه‌گری سلبریتی‌ها برای شکار اعتماد و سرمایه مردم عادی طراحی شده است.

تور جم، تار قمار/رامسین کبریتی

حالا که دوباره رابعه اسکویی را جلوی دوربین یکی از سریال‌های شبکه سه و پایان زندگی حرفه‌ای بازیگرانی مثل رامسین کبریتی را که به قصد جم از کشور خارج شدند، دیده‌ایم، دیگر فهم تورهای جدید اینستاگرامی سخت نیست. شاید ماجرای تورها و تارهای شرط‌بندی که این روزها حول و حوش اسامی برخی سلبریتی‌ها داغ‌شده، عجیب به نظر برسد اما این، اولین‌ بار نیست که چنین تارهای عنکبوتی بیرون از ایران زیر پای هنرمندان کم‌تجربه و ناشناخته پهن می‌شود و سودای پول و شهرت آسان را به دل‌هایشان می‌اندازد. نیمه اول دهه ۹۰ آرام آرام سروصدای خروج برخی بازیگران و کارگردان‌ها به مقصد شبکه جم بلند شد اما زمان زیادی نگذشت که اعتراض‌های مهاجران نسبت به مشکلات اخلاقی و مالی و سوء استفاده‌های مختلف جاری در پشت‌ صحنه این شبکه بالا گرفت. اظهارات نگران‌کننده برخی بازیگران جداشده و سکوت‌های اجباری و به محاق رفتن برخی دیگر روزبه‌روز از جم، مقصد مخوف‌تر و افق مبهم‌تری می‌ساخت تا این که قتل مرموز رئیس آن شبکه هم مزید بر علت شد و عملا جم از تک‌وتا افتاد. حالا منبع ما می‌گوید سایت‌های شرط‌بندی با پیشنهادهای چرب سراغ بازیگران و خوانندگان درجه سه و چهار می‌روند و در ازای یک پیشنهاد چند صدهزار دلاری از آنان می‌خواهند که در استوری‌هایشان از نام یا لگوی این سایت‌ها استفاده کنند؛ البته پیش‌بینی نتیجه ساده است. توری که جم برای هنرمندان کشور پهن کرده بود به‌سرعت جاذبه‌اش را از دست داد و طوری روی حیثیت این شبکه سایه انداخت که آن را از مقام اول شبکه‌های سرگرمی‌ساز فارسی‌زبان ماهواره‌ای به قعر جدول برد. حالا هم تارهای شبکه شرط‌بندی تازه دارد دور برخی سلبریتی‌ها تنیده می‌شود و زمان لازم است تا متوجه خسارت‌شان شوند اما بدون تردید در این مسیر، بسیاری از هواداران خود را به قعر بدبختی و فلاکت خواهند کشاند و هزینه کسب تجربه و شهرت و بازی‌هایشان را مردم عادی با زندگی و سرمایه‌هایشان پرداخت خواهند کرد.

۲ راه‌ حل برای یک مساله/ شهاب حسینی

شهاب حسینی هم گرین‌کارت آمریکا دارد. این خبری است که چهار سال پیش رسانه‌ای شد و حسینی درباره فعالیت‌هایش در آن سوی آب توضیح داد که شرکت دوقلوی موسسه‌اش با نام «ندای هفت‌آسمان» (فعال با هدف شناسایی استعدادهای جدید) در آمریکا «با نام seven skies entertainment در راستای تولید آثار نمایشی در حوزه‌های مختلف آن با استخراج از منابع غنی فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین به ثبت رسیده است.» بازی او در فیلم سینمایی «آن شب» ساخته کارگردان جوان، کوروش آهاری که سال گذشته در جشنواره فجر اکران شد نشان داد که او چندان از این دو هدف دور نیست. مضمون روان‌شناختی این فیلم ژانر هراس، به شکلی غیر قابل‌ انکار بر مفاهیم و نگاه‌های بومی مبتنی است. هر چند که نمی‌توان گفت او تا کی و چه اندازه قادر به حفظ و توسعه این رویکرد خواهد بود؛ چنان‌ که خروج برخی دیگر از فیلمسازان چون اصغر فرهادی هم نشان می‌دهد مهاجرت می‌تواند از یک ایرانی هرچند منتقد، یک خارجی غیر قابل درک برای مخاطب ایرانی بسازد. در هر صورت افراد انگشت‌شمار مانند شهاب حسینی، پیمان معادی و اصغر فرهادی در عرصه سینما و برخی خوانندگان و نوازندگان چون محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و کیهان کلهر هم توانسته‌اند فعالیت حرفه‌ای را در دو سوی مرز ادامه دهند.

خبرسازان دردسرساز/ امین فردین

شاید نقش خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در مهاجرت‌ هنرمندان چندان روشن نباشد اما لااقل در جنجال‌های جدید اینستاگرامی، نقش این دسته هم روشن‌تر شده است. امین فردین که با افتخار خود را پاپاراتزی نامیده و این روزها با مصاحبه‌های زنده اینستاگرامی‌اش با برخی افراد همین شبکه قمار دیده شده است، یکی از همین خبرنگاران مهاجر است. او که قبلا خبرنگار صداوسیمای یکی از مراکز استان‌ها و باشگاه خبرنگاران جوان بوده تا چندی پیش با افشاگری‌هایش علیه برخی چهره‌ها در یک کانال یوتیوب شناخته می‌شد و حالا هم به نظر می‌رسد با استفاده از ارتباط‌هایش تلاش می‌کند در شبکه جنجال‌آفرینی سایت‌های شرط‌بندی، نقش ایفا کرده و میدان‌داری کند.

مجسمه‌های گالری‌های سیاست اروپایی/ محمد رسول‌اف

محمد رسول‌اف، تازه‌ترین شمایل در گالری جشنواره‌های سینمایی اروپایی است که با آن، صحنه سیاسی ایران را برای راضی نگه داشتن دولت‌های متبوع خود، طبق کلیشه‌های جاافتاده علم کنند. در طول سال‌های گذشته، همواره چهره‌های دیگری هم خصوصا در میان کارگردان‌ها و روزنامه‌نگارها بوده‌اند که وجهه حرفه‌ای خود را فدای شعارهای سیاسی مطلوب برخی تریبون‌ها کرده‌اند. اولین و مهم‌ترین فرد آنها محسن مخملباف سال ۸۴ از ایران رفت و سایرین هم کم‌وبیش در رفت‌وآمدند. هرچند کارگردان‌های سینما بیش از هر قشر فعال دیگری در عرصه هنر می‌دانند که هم‌زبانی و هم‌فرهنگی مهم‌ترین عامل برای ادامه حیات هنری‌شان است و قهرا خروج از ایران به معنی پایان امکان ایجاد مفاهمه در زبان سینمایی‌شان با سایر ملت‌ها خواهد بود؛ مگر آن که خود را به زبانی برای تکرار مواضع سیاسی جشنواره‌های خارجی نسبت به ایران تقلیل دهند.»

 

افزودن نظر جدید