احمدی‌نژاد سرلیست مهره‌های سوخته

*محمدجواد حق شناس در وقایع اتفاقیه نوشت:

 

محمود احمدی‌نژاد و یارانش که هشت سال سکان مدیریت دولت را در دست داشتند، در فضای سیاسی کشور از سال 92 با پاسخ قاطع و روشن مردم کنار گذاشته شدند. می‌توان گفت به نوعی از صحنه سیاست ایران خط خوردند ولی ایشان همچنان در تلاش است که بتواند براساس پشتوانه‌هایی ازجمله، اموالی که در آن سال‌ها جمع‌آوری شده - که یکی از حوزه‌های مصرفش در انتخابات اخیر بود - و همچنین با تکیه بر نوعی پوپولیسم و افراط‌‌گرایی و توسل به شعارهایی مانند پرداختن یارانه پنج برابری، دوباره به عرصه سیاست‌ بازگردد. حامیان محمود احمدی‌نژاد ازجمله در انتخابات سال 96 می‌خواهند ماهیت خودشان را دوباره به معرض آزمون بگذارند و تمام سعی و تلاش خود را می‌کنند تا بتواند به پاستور بازگردند. 
 
در روزهای اخیر که احمدی‌نژاد عزم سفر به برخی شهرها کرده، نگرانی‌هایی اگرچه در قالب طنز در میان مردم دیده می‌شود که می‌توان گفت، علی‌القاعده جایی برای نگرانی مردم وجود ندارد. مردم از آقای احمدی‌نژاد و تیمش در سالیان اخیر شناخت لازم را پیدا کرده‌اند و کل اتفاقاتی که برای کشور افتاده و ضربه‌ای که کشور به‌خاطر حضور هشت‌ساله این مجموعه به کشور وارد شده، برای مردم فراموش شدنی نیست. به نظر من نظام سیاسی کاملا درباره ایشان اشراف کامل پیدا کرده است و تبلیغات حضورش نه‌تنها باعث بازگشت وی به قدرت نمی‌شود بلکه می‌تواند نتیجه عکس دهد. 
 
علی‌القاعده نه مردم و نه حاکمیت، هیچ‌کدام فضا و فرصتی را برای بازگشت چنین اندیشه، تفکر و چهره‌هایی که امتحان خودشان را پس دادند، نخواهد داشت و من فکر می‌کنم احمدی‌نژاد یک مهره سوخته‌ای است و کسانی که ایشان را به حرکت درآوردند، می‌خواهند آخرین امکان استفاده‌ای که می‌شود از چنین مهره سوخته‌ای به کار بست را انجام دهند. به نظر می‌رسد که حضور ایشان در این عرصه به نوعی جاده صاف‌کن مسیری برای چهره‌های است که علی‌القاعده به این زودی‌ها روی صحنه قدرت نمی‌آید و براین‌اساس از فرصتی که احمدی‌نژاد و تیمش هموار می‌کنند، بهره لازم را می‌برند. 
 
می‌توان گفت اصول‌گرایان درباره احمدی‌نژاد تقریبا به دو گرایش متفاوت تقسیم شدند. یک بخشی که بر مبانی اصول‌گرایان بر عقیده خود پا برجا هستند و سعی کردند از سال پنجم یا ششم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد از او فاصله بگیرند. به نوعی حساب خودشان را از ایشان و مجموعه حامیانشان جدا کردند. بخشی هم به نظر می‌رسد خیلی دغدغه اصول‌گرایی ندارند و به نوعی در چارچوب‌های خودشان سودای قدرت دارند و ملاحظاتی نه در چهارچوب تفکر اصول‌گرایی و نه در قاعده منافع ملی در سر می‌پرورانند و  فکر می‌کنند آقای احمدی‌نژاد می‌تواند جاده‌صاف‌کن مناسبی برای بازگشت دوباره آنها به قدرت باشد؛ اتفاقی که می‌تواند تسلطی دوباره برای آنها بر منابع مالی و سیاسی و اجتماعی کشور به‌وجود آورد و دوره سیاه فساد را که در آن سال‌ها شکل گرفت و رقم‌های هزارمیلیاردی را در تاریخ فسادهای ایران و جهان جاودانه کرد، دوباره احیا کنند که تا به امروز فضای جامعه خلاف تصوراتشان را نشان داده است و نه مردم و نه حاکمیت چنین اجازه‌ای را به وی نمی‌دهند. آنهایی که قرار است از طریق گرفتن امتیازاتی فضا را برای حضور دوباره این افراد مهیا کنند و این مجموعه دوباره سرکار بیاید می‌خواهند، دوباره بتوانند زمینه‌ای برای تسلط بر فضایی داشته باشند که رقم‌های چند هزار میلیاردی در اختیارشان قرار گیرد. فضایی که اختلاس در آن راحت‌تر باشد، چهره‌هایی مانند بابک زنجانی، خاوری، رضا ضراب، رحیمی، بقایی و ده‌ها چهره‌ دیگر را که امروز یا در زندان یا فراری هستند را به‌وجود می‌آورد. حالا این جریان که از نردبان وعده‌های 45 هزارتومانی  به چنین جایگاهی رسیدند، حالا با وعده‌های 250 هزار تومانی می‌خواهند مردم را به پای صندوق‌ها بیاورند.
 
 

 

افزودن نظر جدید