در این رابطه بیان چند نکته قابل تأمل است.
نخست اینکه بیتردید تضعیف نیروی پلیس به هیچ عنوان قابل قبول و مد نظر رسانهها نیست و همه تلاش میکنند تا اگر هم ضعفی در عملکرد پلیس میبینند با نقدهای سازنده آن را مطرح کنند تا فرماندهان با بررسی و آسیب شناسی آن برای تقویت و اعتلای عملکرد پلیس اقدام کنند. از اینرو انتقاد به معنای سیاه نمایی و تضعیف نیست.
دوم اینکه برخورد کارشناسی نشده با مسائل میتواند تبعات غیرقابل جبرانی داشته باشد. در حادثه پارک تهرانپارس اگر فرض بر خطاکار بودن دختر و دوستانش نیز باشد نوع برخورد پلیس کارشناسانه نبود. پلیس میتوانست با برخوردی به مراتب مناسبتر به حاشیهها دامن نزند.
سوم رسانهای کردن تقدیر از مأمور برخوردکننده است. اگر از نگاه فرمانده پلیس این فرد شایسته تقدیر بوده که هیچ؛ چرا که به زعم فرمانده و مافوقش آن مأمور در راستای وظایفش عمل کرده و شایسته تقدیر است اما هدف از رسانهای کردن مراسم تقدیر از چنین رفتار پرحاشیهای چه بوده است؟ بیتردید چنین اقدامی در اذهان عمومی علامت سؤال بزرگی بهوجود میآورد. چرا که برخورد پلیس با یک قاچاقچی حرفهای، شرور سابقه دار یا جانی بالفطره نبوده است که حالا پلیس بخواهد از مأموری که با وی مقابله کرده و پیروزمندانه از وظیفهاش سربلند بیرون آمده تقدیر رسمی و رسانهای به عمل آورد.
نکته چهارم بیتوجهی به دختر نوجوانی است که - به گفته پلیس - متهم بوده است. او شاید با یک مشاوره و راهنمایی ساده و حتی امر به معروف و تشویق به اشتباهش پی میبرد و دوباره به زندگی عادی و البته بدون اشتباه باز میگشت اما وقتی با او که بهخاطر خامی و سن کم اشتباه کرده همانند یک متهم خطرناک برخورد میکنند در واقع قبح دستگیری و برخورد و بازداشت را در او از بین بردهایم. از اینرو جا دارد که فرماندهان پلیس حداقل در موارد بعدی با تدابیری که همواره در دستور کارشان داشتهاند بهگونهای رفتار کنند تا افرادی مشابه این دختر نوجوان پلیس را حافظ امنیت و سلامت جامعه و حامی خود بدانند.
نخست اینکه بیتردید تضعیف نیروی پلیس به هیچ عنوان قابل قبول و مد نظر رسانهها نیست و همه تلاش میکنند تا اگر هم ضعفی در عملکرد پلیس میبینند با نقدهای سازنده آن را مطرح کنند تا فرماندهان با بررسی و آسیب شناسی آن برای تقویت و اعتلای عملکرد پلیس اقدام کنند. از اینرو انتقاد به معنای سیاه نمایی و تضعیف نیست.
دوم اینکه برخورد کارشناسی نشده با مسائل میتواند تبعات غیرقابل جبرانی داشته باشد. در حادثه پارک تهرانپارس اگر فرض بر خطاکار بودن دختر و دوستانش نیز باشد نوع برخورد پلیس کارشناسانه نبود. پلیس میتوانست با برخوردی به مراتب مناسبتر به حاشیهها دامن نزند.
سوم رسانهای کردن تقدیر از مأمور برخوردکننده است. اگر از نگاه فرمانده پلیس این فرد شایسته تقدیر بوده که هیچ؛ چرا که به زعم فرمانده و مافوقش آن مأمور در راستای وظایفش عمل کرده و شایسته تقدیر است اما هدف از رسانهای کردن مراسم تقدیر از چنین رفتار پرحاشیهای چه بوده است؟ بیتردید چنین اقدامی در اذهان عمومی علامت سؤال بزرگی بهوجود میآورد. چرا که برخورد پلیس با یک قاچاقچی حرفهای، شرور سابقه دار یا جانی بالفطره نبوده است که حالا پلیس بخواهد از مأموری که با وی مقابله کرده و پیروزمندانه از وظیفهاش سربلند بیرون آمده تقدیر رسمی و رسانهای به عمل آورد.
نکته چهارم بیتوجهی به دختر نوجوانی است که - به گفته پلیس - متهم بوده است. او شاید با یک مشاوره و راهنمایی ساده و حتی امر به معروف و تشویق به اشتباهش پی میبرد و دوباره به زندگی عادی و البته بدون اشتباه باز میگشت اما وقتی با او که بهخاطر خامی و سن کم اشتباه کرده همانند یک متهم خطرناک برخورد میکنند در واقع قبح دستگیری و برخورد و بازداشت را در او از بین بردهایم. از اینرو جا دارد که فرماندهان پلیس حداقل در موارد بعدی با تدابیری که همواره در دستور کارشان داشتهاند بهگونهای رفتار کنند تا افرادی مشابه این دختر نوجوان پلیس را حافظ امنیت و سلامت جامعه و حامی خود بدانند.
افزودن نظر جدید