انواع دروغ

عباس توفیق در شرق نوشت: هرصنعت، در هرکشور، هرقدر قدمت بیشتری داشته باشد تنوع و انواع‌واقسام بیشتری پیدا می‌کند. یکی از قدیمی‌ترین «صنایع مستظرفه!»، «صنعت دروغ‌گفتن!» است. در بیش از دوهزارو٥٠٠سال پیش، هنگامی که داریوش بزرگ تمام مشکلات امپراتوری سه‌قاره‌ای خود را که نخستین امپراتوری جهان بود حل کرد، در برابر سه‌مشکل بزرگ عاجز ماند. دست‌به‌دامان خدا شد و بر صخره‌ها و کوه‌ها نوشت:

«اهورامزدا این سرزمین را از شر دشمن، خشکسالی و دروغ حفظ کند!»
اگر یادتان باشد، ما که بچه بودیم پدرانمان می‌گفتند: - در زمان بچگی ما کی اینقدر دروغ بود...! 
و بارها شده است که خود ما نیز چنین چیزی را گفته‌ایم. وقتی در طول مدت کوتاه عمر ما و پدرهای ما اینقدر دروغ زیاد‌تر شده باشد، حساب کنید در ظرف بیش از ٢٥٠٠سالی که گذشته، چقدر دروغ زیادتر شده است! ... نخست ببینیم دروغ چیست؟ 
دروغ: حقیقت را وارونه‌وانمودکردن است برای فریب شنونده. 
حالا ببینیم «صنعت دروغ‌گفتن! » به‌علت این قدمت چندهزارساله، چقدر انواع و اقسام پیدا کرده است: 
نوع اول دروغ‌گفتن این است که: «من دروغ می‌گویم. من نمی‌دانم که دروغ می‌گویم. شما هم نمی‌دانید که من دروغ می‌گویم.»این دروغ «دروغ معصومانه» است. یک نوع آن، خرافاتی است که مادربزرگ‌ها به تصور حقیقت‌داشتن به نوه‌هایشان می‌گویند. آنها دروغ می‌گویند. آنها نمی‌دانند که دروغ می‌گویند. نوه‌ها هم نمی‌دانند که آنها دروغ می‌گویند. 
نوع دوم دروغ‌گفتن این است که: «من دروغ می‌گویم. من می‌دانم که دروغ می‌گویم. ولی شما نمی‌دانید که من دروغ می‌گویم.»این دروغ «دروغ اصیل» است. در همه کشورها هم همین‌طور است و به همین صورت. این دروغ به‌اصطلاح ادبا: در «ما وُضِعَ له» است، یعنی دروغی است که در جای خود قرار گرفته است. این دروغ اصیل که در ایران باستان یکی از بزرگ‌ترین گناهان بود و در دین ما از «معاصری کبیره» است و «دروغگو دشمن خداست» آنقدر انواع بدتری پیدا کرده است که اگر روزی دست من به دامان این «دروغ اصیل» برسد، به احترام (!) در مقابلش کلاهم را از سر برمی‌دارم. 
نوع سوم دروغ‌گفتن این است که: «من دروغ می‌گویم. من می‌دانم که دروغ می‌گویم. شما هم می‌دانید که من دروغ می‌گویم.»این دروغ، «دروغ آبروبربادده» است. دروغی است که نه‌تنها برای گوینده آن فایده ندارد (چون شنونده را فریب نمی‌دهد) بلکه گوینده را هم دروغگو می‌شناساند. 
این نوع سوم دروغ باز هم مقابل هضم است چون دروغ‌های از این بدتر هم هست: 
نوع چهارم دروغ‌گفتن این است که: «من دروغ می‌گویم. من می‌دانم که دروغ می‌گویم. شما هم می‌دانید که من دروغ می‌گویم. من هم می‌دانم که شما هم می‌دانید که من دروغ می‌گویم.» این دروغ، «دروغ احمقانه» است و احمقانه‌ترین آن. حالا در دروغ نوع سوم، من دروغ می‌گفتم ولی لااقل نمی‌دانستم که شما دست مرا خوانده‌اید و مشت من‌دروغگو باز شده است. در این نوع چهارم دروغ که من می‌دانم دروغم برملا شده و باز اصرار در دروغ‌گویی دارم، خیلی احمقم. 
نوع پنجم دروغ‌گفتن این است که: «من دروغ می‌گویم. من می‌دانم که دروغ می‌گویم. شما هم می‌دانید که من دروغ می‌گویم. من هم می‌دانم که شما هم می‌دانید که من دروغ می‌گویم شما هم می‌دانید که من هم می‌دانم که شما می‌دانید که من دروغ می‌گویم. ولی باز هم دروغ می‌گویم! این دروغ، «دروغ وقیحانه» است و هرکس را در این رشته «دروغ اندر دروغ، اندر دروغ، اندر دروغ» بیشتر دست داشته باشد «استادتر» و «دورنگ‌تر» می‌شناسند. خدا به همه اینان یک‌جو «حََیا» مرحمت فرماید.

 

افزودن نظر جدید