اين آخرين سيلاب نيست!

مژگان جمشیدی-16 خرداد 1399- 4 سال پيش در اين روز گروهي از فعالان محيط زيست و كوهنوردان مشهدي، در انتهاي بلوار دلاوران در مجاورت ارتفاعات جنوبي مشهد تجمع كردند. آنها مقابل بيل مكانيكي‌ها و كاميون‌هاي حامل سنگ، ايستادند و براي دقايقي مانع از تردد ماشين‌آلات شدند تا شايد صداي اعتراض‌شان به گوش مسوولان شهري و استاني برسد.

 گرچه تا آن زمان، نزديك به 56 آبراهه و مسيل در محدوده 5 كوه در بخش جنوبي مشهد با حمايت مسوولان شهري و استاني به‌طور گسترده‌اي تخريب شده و اعتراضات نيز بي‌پاسخ مانده بود اما محيط زيستي‌ها مسيري را كه از ابتداي دهه نود براي روشنگري نسبت به پيامدهاي تخريب كوه‌هاي مشهد آغاز كرده بودند همچنان ادامه مي‌دادند. حالا اما همان منطقه‌اي كه در يك دهه اخير، مورد هجوم بي‌امان معدنكاوان و راهسازان و بسازبفروش‌ها و بعضا نهادهاي خاص! قرار گرفته بود با يك بارش 38 ميليمتري در كمتر از 40 دقيقه با چنان سيلاب مرگباري مواجه شد كه پيامدش منجر به مرگ شهروندان شده و خسارات زيادي به راه‌ها و خودروها و منازل مسكوني نيز وارد شد. آنچه در مشهد در روز چهارشنبه هفته گذشته به وقوع پيوست دقيقا مشابه سيلاب امامزاده داوود تهران، فيروزكوه، قم و شيراز در سال‌هاي اخير بود كه منجر به كشته و مجروح شدن شمار قابل توجهي از مردم شد و علت تشديد خسارات اين سيلاب‌ها مشخصا دستكاري در رودخانه‌ها و مسيل‌ها و كوه‌هاي بالادست بوده است. قطعا اين آخرين سيلاب نيست و سيل‌هاي ديگر، نه فقط در مشهد كه حتي در تهران و اصفهان و شيراز و ديگر شهرهاي كشورمان به دليل تخريب گسترده كوهستان‌ها و روددره‌ها در راه است و اگر فكري نشود با اين حجم از تغييراتي كه در نيم قرن اخير به دليل سوء مديريت در طبيعت ايجاد كرده و‌ رژيم رودخانه‌ها را تغيير داديم و‌ خاك بالادست نيز به‌شدت سست و مستعد رانش و زمين‌لغزش شده و برخي نقاط را هم از پوشش گياهي خالي كرديم، سيل‌هاي بعدي ويرانگرتر خواهد بود.

گرچه به نظر مي‌رسد اين بار هم، درس نخواهيم گرفت چون اساسا در كشور ما كمتر موردي را مي‌توان سراغ داشت كه نهاد و يا فردي مسووليت اشتباهات مديريتي‌اش را بر عهده گرفته باشد. غارت منابع آب و خاك با تخريب‌هاي گسترده در كوهستان‌ها و تالاب‌ها و رودخانه و جنگل‌ها و مراتع كشور به بهانه توسعه و گاهي هم با ضرب و زور افراد و نهادهاي فراقانوني همچنان ادامه دارد. حال آنكه سازمان هواشناسي و پژوهشكده اقليم‌شناسي مشهد 9 سال قبل با انتشار گزارش چشم‌انداز اقليم ايران نسبت به وقوع خشكسالي‌ها و سيلاب‌هاي شديد در كشور تا سال 2100 هشدار داده بود. با اين حال طرح‌هاي عمراني كشور همچنان مطابق ميل و سليقه افراد رده بالاي دولتي طراحي و اجرا مي‌شود بي آنكه ردپايي از برنامه‌هاي سازگاري با تغيير اقليم در چشم‌انداز مديريتي و برنامه‌ريزي كلان كشور وجود داشته باشد. بارش‌هاي سيلابي در سرزمين ما هميشه از گذشته وجود داشته است اما در هيچ دوره‌اي همچون دهه‌هاي اخير سيلاب‌ها اينقدر پرتعداد نبوده است. به گفته بهلول عليجاني، اقليم‌شناس نام‌آشناي كشورمان؛ «بي نظمي در بارش‌هاي ايران يكي از ويژگي‌هاي اصلي اقليم ماست كه با وقوع تغيير اقليم اين بي‌نظمي‌ها بيشتر هم شده است. بنابراين اگر در نتيجه بارش زياد و سيلاب، خسارت مي‌بينيم مقصر خودمان هستيم كه يا كشورمان را هنوز نشناخته‌ايم و يا به حرف كساني كه كشور را از نظر اقليمي مي‌شناسند هنوز هم گوش نمي‌كنيم!» او مي‌افزايد: ما مي‌دانيم بيش از 50 درصد ميزان بارش سالانه ايران در طول سال فقط در عرض چند روز اتفاق مي‌افتد و اساسا بارش در ايران هيچ‌وقت مداوم نبوده و اين طبيعي است. اينكه ما مسيل‌ها را پر مي‌كنيم و يا پوشش گياهي بالادست حوضه‌هاي آبخيز را از بين مي‌بريم تا آب نتواند جذب زمين شود و يا كانال‌هاي درون شهري را متناسب با بارش‌هاي سيلابي طراحي نمي‌كنيم و يا در مسير رودخانه و يا بستر و حريم ساخت و ساز مي‌كنيم و يا پل‌ها را كوتاه و جاده‌ها را غير كارشناسي و در هر جايي طراحي مي‌كنيم كه با سيل خراب شود مقصر خودمان هستيم نه سيلاب. به گفته او تغيير اقليم و گرمايش جهاني اين بي‌نظمي‌ها را بيشتر مي‌كند و ما بايد خودمان را با اين شرايط سازگار كنيم چه خشكسالي‌هاي سخت و چه بارش‌هاي سيلابي و ناگهاني تا غافلگير نشويم. حتي حكيم فردوسي نيز نزديك به يكهزار سال قبل گفته بود: « به جويي كه يك‌بار بگذشت آب / نسازد خردمند در آن جاي خواب ». همين يك بيت شعر از اين شاعر حماسه‌سراي ايراني كافي است تا دريابيم دست‌كم وقوع سيل در سرزمين ايران امري رايج بوده اما اينكه چرا با وجود اين همه شواهد تاريخي و علمي، همچنان قطار توسعه ناپايدار با سرعت هر چه تمام‌تر و به قيمت نابودي طبيعت پيش مي‌رود شايد به اين دليل باشد كه منافع كوتاه‌مدت فردي بر منافع بلندمدت ملي ارجحيت پيدا كرده است.

افزودن نظر جدید