با کدام منطقی، برخورد با کشف حجاب در مجتمع‌های مسکونی اولویت شده‌ است؟

محمدرضا زائری در روزنامه شهرآرا نوشت:
 

با کدام منطقی، برخورد با کشف حجاب در مجتمع‌های مسکونی اولویت شده‌ است؟

دو خبر که با فاصله چند ساعت شنیدم!

خبر اولی را یکی از مسؤولان شهرداری گفت و اوقات حاضران در آن جمع کوچک را بسیار تلخ و پریشان ساخت. او نقل کرد که در یک بازدید میدانی در سطح شهر یک دختر جوان را دیده -که بعد فهمیده اند فرزند یک شهید بوده- در میان معتادان کارتن خواب، بی سامان و بی پناه که مدتها آوارگی کشیده و در همان شرایط اسفبار بچه دار شده است. او گفته بود من ناچارم تن به هر چیزی بدهم زیرا برای یک قوطی شیر این بچه باید فلان قدر بدهم و جایی هم ندارم که بروم و کسی هم ندارم که به سراغش بروم!

خبر دومی را چند ساعت بعد از قول یک فرمانده نیروی انتظامی خواندم که اعلام کرده بود قصد وارد شدن به موضوع کشف حجاب در مجتمع های مسکونی را دارند! حالا شما خودتان را جای کسی بگذارید که با آن حال پریشان بعد از شنیدن خبر اول چشمش به این خبر می خورد و فکر کنید چه حالی به او دست خواهد داد؟

یا آن فرمانده محترم نیروی انتظامی که منطقا باید بیش از همه از زیر پوست شهر مطلع باشد نمی داند که در جامعه چه می گذرد، یا این که واقعا نظام اولویت ها حسابی به هم خورده است! 
دختری که پدرش به خاطر دفاع از این مرز و بوم جان داده و به شهادت رسیده تا من و شما امروز با عزت و اقتدار و امنیت زندگی کنیم و مسؤولان و مدیران بر صندلی های خود تکیه بزنند با چه امیدی فرزندش را به ما امانت داد و مگر نه این که مقام و منصب رؤسا و صاحبان قدرت همه از فداکاری امثال اوست؟

در چنین وضعی با کدام منطق و عقلانیت و چه محاسبه و تدبیری، برخورد با کشف حجاب در مجتمع های مسکونی اولویت ما شده است؟
با فرض این که اصلا چنین چیزی ممکن باشد - که تجربه برخورد با مالکان دیش ماهواره خلاف این را نشان می دهد- اساسا آیا وظیفه و اولویت ما امروز این است؟
شهروندان وقتی می توانند شبها با خیال آسوده سر بر زمین بگذارند و روزها با خاطر مطمئن به زندگی مشغول باشند که بدانند مدیران و مسؤولان کشور اولویت ها را به درستی می شناسند و ضرورتها و فوریتها را به خوبی تشخیص می دهند.

به عبارت دیگر، تنها زمانی که این اطمینان خاطر برای شهروندان حاصل شده باشد در شؤون مختلف جامعه همراهی و همدلی و مشارکت می کنند و برای تحقق اهداف کلان نظام از جان ومال خود مایه می گذارند، اما اگو احساس کردند که مدیران نهادهای مهم از واقعیت ها فاصله گرفته اند و تصور درستی از مسایل ندارند یا به هر دلیل وظیفه خود را برای پرداختن به اولویت ها عمل نمی کنند به مرور بی اعتنا و بی انگیزه می شوند و نه تنها در امور اجتماعی همراهی و مشارکت نخواهند داشت بلکه اندک اندک دچار نوعی موضع منفی و تقابل نیز خواهند شد و این خود مقدمه آنومی و آشفتگی اجتماعی گسترده ای است که از هر تهدید خارجی خطرناک تر است!

* محمدرضا زائری، دکترای علوم ادیان از دانشگاه فرانسوی قدیس یوسف بیروت/ * منتشر شده در روزنامه شهرآرا 23 مهر 98

 

افزودن نظر جدید