بهروز صفاریان:«امیر بی‌گزند» به فرهنگ ایرانی کمک کرده است

میزان استقبال مخاطبان موسیقی از آلبوم «امیر بی‌گزند» آن‌قدر زیاد بود که برای تحلیل اتفاقاتی که بعد از انتشار این آلبوم افتاد لازم است با افراد مختلفی بحث شود. اینکه در میان این همه خواننده شناخته شده موسیقی پاپ چرا مخاطبان تا این حد به آثار چاووشی واکنش نشان می‌دهد سؤالی است که احتمالاً نمی‌توان در یک جمله به دنبال پاسخش بود. «امید ایرانیان» برای روشن‌تر شدن دلایل موفقیت ادامه دار آلبوم «امیر بی‌گزند» با بهروز صفاریان تنظیم کننده و آهنگساز شناخته شده ایرانی که سابقه همکاری با خوانندگانی همچون فریدون فروغی، شادمهر عقیلی و حالا محسن چاووشی را دارد گفت‌وگویی انجام داده و در آن به واکاوی دلایل این موفقیت پرداخته است:

- شما به عنوان یکی از تنظیم‌کننده‌های شناخته‌شده‌ای که با غیر از حضور در آلبوم امیر بی گزند، در بسیاری از کارهای دیگر هم با محسن چاووشی همکاری کرده‌اید برای رکوردی که این آلبوم در زمینه دانلود مجاز و غیر مجاز کسب کرد چه دلایلی در ذهن دارید؟

به نظر من اینکه آلبوم «امبر بی گزند»، رکورد فروش مجاز و دانلود غیرمجاز آلبوم‌های موسیقی در ایران را در مدت کوتاهی به خودش اختصاص می‌دهد، دلایل زیادی دارد که باید همه آن‌ها را در کنار هم برای ثبت چنین اتفاقی در نظر گرفت. عقبه یک خواننده به لحاظ سابقه فعالیت و محبوبیتی که در بین مردم دارد در این ماجرا از اهمیت بالایی برخوردار است. البته از تأثیر موسیقی فیلم شهرزاد هم در این بین نمی‌توان غافل شد چون آن کار در سال ۹۴ پله‌ای را برای انفجار آلبوم امیر بی گزند در سال ۹۵ فراهم کرد. علاوه بر همه این‌ها شنا کردن در خلاف جریان آب در این آلبوم در موفقیتش تأثیر به سزایی داشته است. به‌عنوان مثل یکی از موزیک‌هایی که معمولاً همه خواننده‌ها فکر می‌کنند حتماً برای انفجار آلبومشان مورد نیاز است موزیک چهار چهار ریتمیک و دیسکویی است اما ما در این آلبوم حتی یک قطعه با این مختصات نمی‌بینیم. این نکته خودش یکی از مهم‌ترین تمایزات آلبوم «امیر بی گزند» در مقایسه با آلبوم‌های خوانندگان دیگر است. مسئله بعدی که تفاوت مهم آلبوم «امیر بی‌گزند» در مقایسه با کارهای دیگر است، برخورداری از شعری متفاوت است. اغلب آلبوم‌های موسیقی پاپ امروز در ایران از شعرهای محاوره‌ای و تکیه‌کلامی استفاده می‌کنند اما در این آلبوم خبری از چنین شعرهایی نیست. کارهایی که در این آلبوم آمده است ازجمله قطعه «دل من» (که من آن را به شش و هشت تبدیل کرده‌ام)، به قاعده کارهای شش و هشت و حتی ریتمیکی که در محافل و میهمانی‌ها استفاده می‌شود، نیست. در موسیقی پاپ امروز کسی به سراغ شعرهای مولانا، حافظ و سعدی با آن سنگینی که دارند، نمی‌‌روند. با اینن توضیح، شعر یکی از پارامترهای شنا کردن برخلاف جریان آب است و تلفیق این نوع موسیقی با چنین شعری ترکیبی جدیدی به وجود آورده، شاید بتوان گفت در این همراهی ذائقه سازی اتفاق افتاده و محسن چاوشی با انتخاب‌هایش در این آلبوم، به فرهنگ ایرانی کمک کرده است.

- نظرتان در مورد حضور پر رنگ و معنا دار کلام شاعران کهن و خاصه مولانا در آلبوم‌های چاووشی چیست؟ به نظرتان چه ظرفیتی در نوع موسیقی او وجود دارد که می‌تواند استفاده از شعر مولانا را کاراتر کند؟

این روزها، فیلم‌های زیادی را در فضاهای مجازی دریافت کرده‌ام که در آن کودکانی که احتمالاً سواد خواندن و نوشتن ندارند و اگر هم داشته باشند قطعاً مولانا شناس نیستند، آهنگ‌هایی را که محسن چاوشی با اشعاری از مولانا خوانده است، تکرار می‌کنند. این ماجرا یکی از اتفاقات خوب فرهنگی در واکنش به انتشار این آلبوم خواهد بود که در آن، یک کودک در آن سن و سال می‌تواند این شعرها را حتی اگر معنایش را به طور کامل متوجه نمی‌شود، دنبال کند. چون این کودک در سال‌های بعد می‌تواند وقتی به شناختی نسبی درباره شعر رسید، با تکیه بر زمینه‌ای که با شنیدن چنین اثری در پس ذهنش به وجود آمده است، شعر مولانا را تحلیل کند.

تمام تلاش ما چه به لحاظ کلام و چه از نظر شعر در این آلبوم، انجام حرکتی کاملاً متفاوت با جریان حاکم بر موسیقی این روزهای ایران بوده است. ما در این اثر، از نظر تکنیکال هم کارها را در حد توانمان جلو برده‌ایم و در مقایسه با پیش از «امیر بی‌گزند» متفاوت ارائه دادیم. تمامی نکات و مواردی که گفتم به ما در موفقیت آلبوم «امیر بی‌گزند»، کمک کرد.

- با این وجود به نظر می‌رسد استفاده از شعر شاعران کهن کاری پر ریسک باشد. اینطور نیست؟

وقتی کسی به عملی بودن یک حرکت ایمان پیدا می‌کند، تمام راه‌هایی که ریسک را در رسیدن به این هدف کاهش می‌دهد، می‌شناسد و از همان رهگذر در مسیر درست حرکت می‌کند. چنین کسی با برخورداری از این ابزار، درصد خطر در کارش را تقریباً به صفر می‌رساند. ما این کار را در امیر «بی‌گزند» انجام دادیم. وقتی به انجام کارمان ایمان آوردیم، دیگر از فکر عدم تحقق هدفمان نترسیدیم. هدف را دوست داشتیم و همه تلاشمان را با بهره‌گیری از موسیقی و فرم ملودی برای عملی شدنش به کار گرفتیم. ما در این رهگذر، آن قدر اتود زدیم و بخش‌های مختلف را بالا و پایین کردیم تا کار به آنچه در نظرمان بود، نزدیک شد. به نظر من، هر انسانی اگر به کاری که به عنوان هدف برای خودش تعیین می‌کند ایمان داشته باشد و بداند که رسیدن به آن قله، شدنی است با صرف مدت‌زمانی مشخص قطعاً می‌تواند آن کار را انجام دهد. از این نکته که بگذریم، سابقه هنری هنرمندی چون محسن چاوشی و برخورداری از رسانه‌ای با نام محسن چاوشی که طرفدارانش پیش از آنکه بدانند در آلبوم جدیدش چه کرده، اثر را تهیه می‌کنند و گوش می‌دهند، یکی از پارامترهای موفقیت است. سابقه درخشان از یک نفر باعث می‌شود که مردم با گوش مثبت، کارش را بشنوند. از سوی دیگر وقتی یک خواننده، پیشینه خوبی از خودش به جا گذاشته است، مردم هم با نگاهی مثبت کار او را تهیه می‌کنند و اکثراً از قبل می‌خواهند کار او را خوب بشنوند و دوستش داشته باشند. در چنین شرایطی، نگاه نقادانه قبل از مواجهه با کار، کمتر خواهد بود و مخاطب در رویارویی با اثر، آن را می‌پذیرد و آرام‌آرام جلو می‌رود تا ببیند قرار است، چه اتفاقی بیفتد. درواقع ذائقه سازی در این وضعیت محقق می‌شود. این رسالتی است که یک هنرمند می‌تواند داشته باشد. محسن چاوشی به نحو احسن از این رهگذر بهره می‌برد و من هم در جایگاه خودم، در حال انجام این کار هستم.

و شما این رسالت را در کارتان احساس می‌کنید؟

قطعاً. وقتی روزی در ایام جوانی، کار پاپیولاری از طرف ما ارائه شده و جامعه آن را از ما پذیرفته است، امروز هم با توجه به ادبیات غنی که داریم اگر بتوانیم، باید در مسیر اعتلای فرهنگمان گامی برداریم.

به گمان من، ذهنیتی که با اتکا بر سابقه محسن چاوشی یا من در فکر مردم وجود دارد، باعث می‌شود آن­ها با دید مثبت به موضوع نگاه کنند. از سوی دیگر، چون موضوع اصلی این کار شخصیت مولانا و به نام این نوع موسیقی، بوده است بنابراین وقتی مردم به اثر گوش می‌دهند، می‌فهمند که جواهر ارزشمندی است. چند روز پیش با یکی از دوستانم درباره موسیقی حرف می‌زدم. او گفت: امروز بین موزیسین‌های ما دغدغه خاصی وجود ندارد. پرسیدم منظورت از دغدغه خاص، دقیقاً چیست؟ گفت دغدغه‌ای که اصل و اساس هنر یک هنرمند است. مثلاً بسیاری از پزشکان حاذق و نامدار اصولاً کسانی هستند که عزیزانشان را در بیماری مربوط به تخصصشان از دست داده‌اند و در گذشته‌شان، دغدغه و درکی برای تبدیل شدن به پزشک فلان بیماری را داشت‌اند و کف اتفاقات در آن رشته را دیده‌اند.

- به نظر خود شما نوعی از نبود دغدغه که با دوستتان از آن سخن گفتید چه بخشی از فعالان در حوزه موسیقی را پوشش می‌دهد؟

متأسفانه باید پذیرفت، اغلب هنرمندان ما دغدغه‌ای ندارند. البته در شروع کار از مواردی به نام دغدغه نام می‌برند که معمولاً در آغاز راه بسیار سطحی است اما وقتی اولین موفقیت‌های کاریشان را کسب می‌کنند و رفاه نسبی درزمینه مادی و معنوی به دست می‌آورند، بیشتر از دو یا سه مورد مثل پوشیدن لباس، اتومبیل و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، در زندگی‌شان دگرگون نمی‌شود. هرچند، علی رغم این واقعیت، وقتی هنرمند به موفقیتی رسید تازه زمان آن رسیده که به جایی که ایستاده است، فکر کند و به اهداف و مشوق‌هایی که در ابتدای کارش داشته، با توجه به موقعیتی که امروز به دست آورده جامه عمل بپوشاند.

کسی مثل محسن چاوشی و من، این یادآوری‌ها را به خودمان می‌کنیم که اصلاً دلیل حضور ما در این جایگاه چه بوده؟ وقتی امروز به این جایگاه رسیدیم، می‌اندیشیم که دغدغه‌هایمان چه بوده است؟ نوع عاشق شدن، جنگی که از سر گذراندیم و اعتقاداتی که داریم دغدغه‌هایی است که ما از ابتدای راه داشتیم. البته این‌طور هم نیست که هیچ هنرمند دیگری این دغدغه‌ها را از ابتدا نداشته اما در مواجهه با امکانات موجود در فضاهای حرفه‌ای و بسیاری از خوش‌گذرانی‌ها این دغدغه‌ها به دست فراموشی سپرده شده است.

افزودن نظر جدید