امسال داستان متفاوت بود. حسن روحانی روزه سکوت خود نسبت به مرحوم هاشمی را افطار کرد. او در این مراسم چنان تجلیلی از اقدامات آیتالله هاشمی انجام داد که این حجم از تجلیل برای نگارنده محل ابهام است. متصور هستم در پشت پرده تجلیلهای اخیر، برخی اهداف سیاسی نهفته است. آقای روحانی در مراسم روز پنجشنبه عملا نامی از اصلاحطلبان به زبان نیاورد در حالی که نقطه عطف زندگی آقای هاشمی که از موضوع برنامه هستهای و برنامه موشکی مهمتر بود، موضعگیریهای ایشان پس از حوادث سال 88 بود.
موضعگیریهایی که نه تنها آیتالله هاشمی را در جامعه احیا کرد بلکه کاملا به نفع اصلاحطلبان بود و بهواسطه همان اظهارنظرها بهای سنگینی پرداخت کرد اما رییسجمهور بنا به هر دلیلی اصلا به این موضوع اشاره نکرد. معتقدم عدم اشاره به این موضوع، یک پیام مهم سیاسی برای اصلاحطلبان به همراه دارد. رییسجمهور غیرمستقیم میگوید مرا با شما کاری نیست و من اگر به جایی رسیدم از صدقه سر هاشمی است نه اصلاحطلبان؛ به همین دلیل است که مطالبات جریان اصلاحطلب کشور برای آقای روحانی ارزشی ندارد.
یکی دیگر از موضوعاتی که رییسجمهور روز پنجشنبه به آن اشاره کرد نقش مرحوم هاشمی در برنامه هستهای و موشکی ایران بود. آقای روحانی به خوبی میداند که مساله هستهای و برجام حالت ملی خود را از دست داده به همین دلیل به منتقدین برنامه هستهای دولت غیرمستقیم میگوید که این برنامه بر گردن آقای هاشمی است؛ رییسجمهور در بخش دیگری از اظهارات خود به عملیات کربلای 4 اشاره میکند؛ عملیاتی که در آن تعداد زیادی از جوانان این مرز و بوم به شهادت رسیده یا مجروح شدند. آقای روحانی مسوولیت آن عملیات را هم به پای هاشمی مینویسد درحالی که همه ما میدانیم هاشمی در جنگ اختیار نظامی نداشته و افراد نظامی طراح عملیات بودند.
به نظر میرسد رییسجمهور تلاش داشته تا محسن رضایی را از ابهامات موجود درباره عملیات کربلای 4 تبرئه کند که از قضا موفق نیز بوده زیرا جریانی در کشور از این اظهارات روحانی بل گرفت و موج جدید تخریبی علیه آیتالله هاشمی آغاز شد. رییسجمهور روز پنجشنبه از اعتدال هاشمی صحبت نمیکند بلکه میگوید باید هاشمی زمان خود باشیم درحالی که اگر به اعتدال هاشمی اشاره میشد درک کلمه اعتدال برای افکار عمومی ملموستر بود در نتیجه معتقد هستم رییسجمهور بیش از آنکه یاد هاشمی را زنده نگه دارد، از آیتالله هاشمی بهرهبرداری سیاسی کرد.
افزودن نظر جدید