اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند که نباید در انتخابات آینده از کاندیدای اجارهای استفاده کنند. آیا این تصمیم را با توجه به رویکرد شورای نگهبان که ممکن است گزینههای اصلاحطلب را ردصلاحیت کند، تصمیمی صحیح میدانید؟ این تصمیم چه پیامدهایی برای اصلاحطلبان دارد؟
واقعیت این است که اصلاحطلبان و تصمیمگیران این جریان همواره در یک شرایط خوف و رجا حضور دارند. وضعیت برای اصلاحطلبان به شکلی است که نه به صورت کامل نسبت به تأیید کاندیدای خود امیدوارند و نه به آن میزان ناامید که از معرفی کاندیدا خودداری کنند. به همین دلیل و با توجه به تجربیات گذشته بهترین روش در شرایط کنونی این است که اگر قرار است جریان اصلاحات برای یک کاندیدا هزینه مادی و معنوی داشته باشد، این هزینه باید صرف یک کاندیدای متعهد به گفتمان اصلاحطلبی شود. نباید سرمایه جریان اصلاحات در اختیار کاندیدایی قرار بگیرد که تنها در زمان انتخابات رأی اصلاحطلبان را طلب کند، اما پس از پیروزی در انتخابات هیچگونه تلاشی در زمینه تحقق مطالبات اصلاحطلبانه از خود نشان ندهد. به همین دلیل مجموعه جریان اصلاحات به این نتیجه رسیده که اگر قرار است در انتخابات شرکت کنند باید از کاندیدایی حمایت کنند که از صمیم قلب به مناسبات و مطالبات اصلاحطلبانه متعهد باشد. بدونتردید اگر اصلاحطلبان در حمایت از افراد بیتعهد به آرمانهای اصلاحطلبی گام بردارند پشتوانههای مردمی جریان اصلاحات را از دست خواهند داد.
این مناسبات جدید چه ویژگیهایی دارد؟
شرایط به شکلی نخواهد بود که اصلاحطلبان از کاندیدای غیر اصلاحطلب حمایت کنند. در چنین شرایطی اصلاحطلبان به صورت پروژهمحور با کاندیدای انتخاباتی وارد گفتو گو خواهند شد. این در حالی است که اولویت اصلی جریان اصلاحات حضور و حمایت از یک کاندیدای اصلاحطلب خواهد بود که منافع ملی و مطالبات اصلاحطلبانه در برنامههای ایشان وجود داشته باشد. در غیر این صورت باید کاندیدای پروژهمحور مورد حمایت اصلاحطلبان قرار بگیرد که برنامه اصلاحطلبان به صورت پروژهای و دقیق دنبال شود. عقل سیاسی حکم میکند اصلاحطلبان به صورت چشم و گوش بسته از یک کاندیدای انتخاباتی حمایت کند یا اینکه در مخالفت با یک جریان از فردی حمایت کنیم که از جنس گفتمان اصلاحات نیست. اگر لازم باشد این کار را انجام میدهیم اما نه بدونتعهد و برنامهریزی و چشماندازی روشن.
آیا در شرایط کنونی در جریان اصلاحات گزینههایی برای ریاست جمهوری وجود دارند که از یک طرف مورد اجماع همه طیفهای جریان اصلاحات باشند و از سوی دیگر با اقبال عمومی در جامعه مواجه شوند؟
اگر اجازه بدهند چنین ظرفیتهایی در جریان اصلاحات وجود دارد. این گزینهها نیز میتواند مورد اجماع طیفهای مختلف اصلاحطلبی قرار بگیرد. هنگامی که در بیرون گفتمان اصلاحطلبی میتوان نیرویی را پیدا کرد که روی آن اجماع صورت بگیرد چگونه در درون جریان اصلاحات چنین وضعیتی وجود ندارد؟ کدام گزینههایی که در بیرون از گفتمان اصلاحطلبی وجود دارند از گزینههای جریان اصلاحات تواناتر و مطرحتر هستند؟ متاسفانه در شرایط کنونی عدهای به این مسأله دامن میزنند که اصلاحطلبان فاقد نیروی لازم برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری هستند. اصلاحطلبان زمانی نیروی کافی برای حضور در انتخابات ندارند که اجازه ندهند گزینههای این جریان در انتخابات حضور پیدا کنند.
در شرایط کنونی به گزینههای مورد نظر جریان اصلاحات برای حضور در انتخابات انتقاداتی وارد است. این انتقادات باعث شده بدنه جریان اصلاحات با تردید به آینده آنها در انتخابات نگاه کند. جریان اصلاحات با این تردیدها چه خواهد کرد؟
چه کسانی را میتوان پیدا کرد که نسبت به عملکرد گذشته آنها انتقاد وجود نداشته است. این وضعیت درباره جریان اصولگرایی نیز وجود دارد. تنها کسانی که نسبت به عملکرد آنها انتقاد وجود ندارد کسانی هستند که یا به حوزه سیاستورزی ورود نکردهاند یا اینکه افرادی هستند که از دنیا رفتهاند. کار سیاسی مانند کشتی گرفتن است. آیا میتوان کشتیگیری را پیدا کرد که در کشتیهای مختلفی که برگزار کرده، هیچگاه زمین نخورده باشد و همیشه به عنوان پیروز از تشک کشتی بیرون آمده باشد؟ به همین دلیل ما باید فرآیندها را در نظر بگیریم. این وضعیت درباره کنشگران سیاسی نیز وجود دارد. یک کنشگر سیاسی ممکن است در برخی زمینهها موفق باشد ولی در برخی زمینهها موفقیتی به دست نیاورد. آقای تختی به عنوان یک چهره ماندگار در کشتی ایران، که دارای مرام پهلوانی بوده است، در زندگی ورزشی خود شکست و پیروزی داشته و فرازونشیبهای زیادی را در زندگی تجربه کرده است. با این وجود فرآیند رفتارها و منش تختی بوده که از ایشان یک چهره ماندگار ساخته و نه تعداد شکستها و پیروزیها. امروز افراد زیادی وجود دارند که تعداد مدالهای آنها از تختی بیشتر است اما پهلوان و قهرمان ملی نیستند.
مجموعهای از ضوابط و روابط و قابلیتهاست که به یک فرد قدرت اجماعسازی میدهد. به عنوان مثال عدهای سوال میکنند آقای عارف در مجلس چه عملکردی داشته که این روزها زمزمه حضور ایشان در انتخابات ریاستجمهوری به گوش میرسد؟ در پاسخ این عده باید گفت آقای عارف در مجلس چه کار باید میکرده که نکرده است؟ اگر برخی انتظار داشتند یک کاندیدای بالقوه ریاستجمهوری پشت تریبون مجلس نقش اپوزیسیون ایفا کند؛ بله این اتفاق رخ نداده و آقای عارف چنین کاری نکرده است. این کار به مصلحت آقای عارف و جریان اصلاحات نیز نبوده است. اما اگر سوال شود فراکسیون امید، که تحت زعامت آقای عارف قرار داشته، چه عملکردی از خود نشان داده همگان خواهند گفت فراکسیون امید یکی از بابرنامهترین و منظمترین فراکسیونهای مجلس بوده که حتی از فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس ششم نیز عملکرد بهتری داشته است. اگر کسانی بدوندلیل و پشتوانه فکری انتقاداتی را متوجه فراکسیون امید و آقای عارف بدانند نباید آن را به حساب عملکرد ضعیف این فراکسیون گذاشت. اصلاحطلبان نیز این انتقادات را ملاک عمل خود قرار نخواهند داد؛ بلکه باید با واقعیتها به همان شکلی که وجود دارد، مواجه شوند. اگر امروز دولت اصلاحات را دولتی موفق قلمداد میکنیم به دلیل این است که بخش قابلتوجهی از این موفقیتها مرهون مدیریت ستادی آقای عارف در سمت معاون اولی رئیسجمهور بوده است. نباید اجازه داد بیش از آنکه دیگران جریان اصلاحات را تخریب میکنند برخی در درون جریان اصلاحات به این تخریبها دامن بزنند.
دیدگاه شما درباره عملکرد آقای عارف در بین اصلاحطلبان و فضای سیاسی شاید قابلقبول باشد اما واقعیت این است که بدنه جریان اصلاحات نسبت به عملکرد ایشان در مجلس دهم انتقاد دارد و به همین دلیل نیز جایگاه آقای عارف در بین بدنه جریان اصلاحات دیگر مانند سال۹۲ نیست و بین بدنه و ایشان فاصله ایجاد شده است؟ آقای عارف برای پر کردن این فاصله در ماههای آینده چه رویکردی باید در پیش بگیرد؟
جریان اصلاحات به صورت عام و آقای عارف به صورت خاص مورد هجمه دو جریان در داخل و خارج از کشور هستند. اپوزیسیون خارج از کشور جریان اصلاحات را مانع اصلی خود برای اضمحلال جمهوری اسلامی قلمداد میکند. این حجم گسترده انتقاد و هجمهای که از سوی اپوزیسیون خارج از کشور علیه اصلاحطلبان صورت میگیرد نشاندهنده ضعف جریان اصلاحات نیست؛ بلکه نشاندهنده قدرت این جریان است. در داخل کشور نیز وضعیت مشخص است و اصلاحطلبان رقیب و آلترناتیو اصلی جریان حاکم در کشور هستند. به همین دلیل از سوی این جریان نیز مورد هجمه قرار میگیرند. بنده معتقدم بهرغم انتقاداتی که نسبت به جریان اصلاحات وجود دارد -که برای پویایی و بالندگی یک جریان فکری و سیاسی لازم است- نباید دچار خودزنی شویم. کسانی که به عملکرد آقای عارف در مجلس انتقاد میکنند نوعی رویکرد خودزنی در پیش گرفتهاند.
این عده به همه مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی انتقاد میکنند. به همین دلیل باید معدل بگیریم و به معدل رأی بدهیم. اگر جریان اصلاحات داشتههای خود را روی میز قرار بدهد و نگاه واقعبینانهای به آنها داشته باشد، میتواند در آینده به دستاوردهای خوبی دست پیدا کند. بنده فکر میکنم دوره هجمه علیه اصلاحطلبان روبه پایان است. به همان صورت که فشار حداکثری ترامپ روی جمهوری اسلامی نتیجه نداشته فشار حداکثری روی جریان اصلاحات در داخل و خارج از کشور نیز به نتیجه نخواهد رسید. منطقیترین روش برای بهبود وضعیت آینده کشور، نگاه منصفانه به همه جریانهای سیاسی و از جمله جریان اصلاحات است. جریان اصلاحات بیعیب و نقس نیست؛ اما معدل عملکرد این جریان از بقیه جریانهای کشور بالاتر است. این در حالی است که صداوسیما در داخل و رسانههای خارجی در بیرون از کشور دست به دست هم دادهاند تا اصلاحطلبان را از چشم مردم جامعه بیندازند. جریان اصلاحات مانند گوهری است که اگر در خاکستر بیفتد یا حتی به لجن نیز کشیده شود در اولین فرصت شستوشو شده و با یک بازنگری، درخشانی و شکوفایی خود را نشان خواهند داد. شرایط به شکلی نیست که ماهیت رویکرد اصلاحی ناتوان و نارکارآمد باشد. ماهیت رویکرد اصلاحی کارآمد و تأثیرگذار است؛ اگرچه هدف برخی حذف اصلاحطلبی از منظومه تصمیمگیری درکشور است.
اصولگرایان از همه ظرفیتها و امکانات خود برای پیروزی در انتخابات آینده استفاده کرده و به نظر میرسد روی نامشخص بودن وضعیت اصلاحطلبان برای معرفی کاندیدای انتخاباتی نیز حساب میکنند. در چنین شرایطی اصلاحطلبان با چه رویکرد و استراتژیای وارد رقابت با اصولگرایان خواهند شد؟
بنده نسبت به آینده خوشبینم و معتقدم ممکن است مردم در مقاطع بحرانی هیجان و عواطف خود را نشان بدهند؛ اما به محض اینکه شرایط به حالت اولیه بازگردد دوباره عقلانیت بر آنها حاکم خواهد شد. جریان اصلاحات در کشور با مردم فاصله ندارد؛ بلکه متعلق به مردم است. درک بنده از اصلاحطلبی این است که هر جا مردم باشند اصلاحطلبی هم همانجاست. اگر کسانی قصد داشته باشند جریان اصلاحات را قبضه کنند و عنوان کنند اصلاحات متعلق به ماست ممکن است با اصلاحات واقعی و مردمی فاصله پیدا کنند. اصلاحات جز با حضور اکثریت مردم معنا پیدا نمیکند. اصلاحات، جریانی است که حیات خود را مدیون اکثریت مردم میداند. هر زمان که شرایط برای حضور حداکثری مردم در انتخابات وجود داشته بذری که روییده بذر اصلاحات بوده است. به صورت کلی اصلاحات را نمیتوان جدا از مردم تعریف کرد.
افزودن نظر جدید