جامعه‌شناسی خشونت جمعی

صادق زیبا کلام در شرق نوشت:تصاویر اعدام‌های دسته‌جمعی هزاران کودک و بزرگسال، زن و مرد، پیر و جوان، انسان‌هایی که کنار هم ردیف شده و سپس به رگبار گلوله بسته شده‌اند، پرسش‌های عمیقی درخصوص انسان، فرهنگ، ‌تمدن، تاریخ، پیشرفت و... مطرح می‌کند. اگر از جرم آنها از داعش بپرسیم به ما خواهند گفت که جرم آنها صرفا این بوده که شیعه هستند؛ همین و بس.

اینکه چه جرمی مرتکب شده بودند، کدام خبط و خطای مهمی انجام داده بودند که باید بدون محاکمه و فقط به رگبار بسته می‌شدند، پرسش‌هایی هستند که داعش و داعش‌ها در طول تاریخ نتوانسته‌اند به آن پاسخی بدهند. بسیاری خواهند گفت که از گروهی که فکر و عقیده‌ای را که کاملا با فکر و عقیده آنان یکسان نیست شرک، نفاق، بدعت و کفر می‌پندارند و در نتیجه آنان را واجب‌القتل می‌دانند، خیلی انتظار دیگری نمی‌توان داشت. بسیاری خواهند گفت که از یک گروه تندرو که شست‌وشوی مغزی داده شده‌اند که هرکس مثل ما فکر نمی‌کند، ما تکلیف و وظیفه شرعی داریم که او و آنها را به قتل برسانیم، انتظار زیادی نمی‌توان داشت. بسیاری خواهند گفت از انسان‌هایی که در روستاها، بیابان‌ها و مناطق محروم و دورافتاده عربستان، افغانستان، پاکستان، یمن یا چچن زندگی می‌کنند خیلی انتظار بیشتری نمی‌توان داشت؛ انسان‌هایی که در فقر و محرومیت بزرگ می‌شوند و تنها پنجره‌ای که به دنیا دارند پنجره‌ای است که روحانیون وهابی و سلفی به روی آنها گشوده‌اند. پنجره‌ای که در بیرون آن هر که و هر چه هست گمراه و فاسد است و فقط سلفی‌ها بندگان شایسته، برگزیده و راهی بهشت موعودند.  درک «داعش»، درک القاعده، درک طالبان خیلی پیچیدگی ندارد. خاستگاه آنها جوامع عقب‌‌افتاده و محروم از توسعه سیاسی و اجتماعی بوده است. نه در ترکیه، نه در مالزی، نه در اندونزی، نه در بنگلادش و نه در هیچ کشور اسلامی دیگری که یک درجه‌ای از توسعه سیاسی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته، «داعش» و گرایشات «داعش» وجود ندارد. اما در عراق که طی نیم قرنی که از استقلالش می‌گذرد، کمتر روی توسعه سیاسی و پیشرفت را به خود دیده، یا در عربستان که اساسا چیزی به نام جامعه مدنی در آن به چشم نمی‌خورد، یا در اردوگاه‌های فلاکت‌زده آوارگان افغانی در وزیرستان و لاهور پاکستان که به جز فقر و عقب‌ماندگی و محرومیت و به جز تعلیم و تربیت دینی اسلام رادیکال سلفی آموزش دیگری وجود ندارد، ‌خیلی تصادفی نیست که ملامحمد عمر و «داعش» ظهور کنند. در عین حال «داعش» فقط محصول جهل، عقب‌ماندگی، محرومیت، فقر و توسعه‌نیافتگی سیاسی و اجتماعی نیست. «داعش» در عین حال محصول خشونت سیاسی حاکم در خاورمیانه هم هست. و می‌رسیم به سطح سوم خشونت و نسل‌کشی «داعش» در عراق. رفتار «داعش» در عراق از یک منظر تاریخی خیلی هم بی‌سابقه نیست. نسل‌کشی «داعش» در عراق یادآور نسل‌کشی توتسی‌ها و رواندایی‌ها در آفریقا، تامیل‌ها و سنگالی‌ها در سریلانکا، صرب‌ها علیه مسلمانان در بوسنی، اعدام‌های دسته‌جمعی در کامبوج توسط پل پت و خمرهای سرخ و جنایات و نسل کشی صدام و حزب بعث علیه کردهای عراقی است.
در جریان آنچه تحت عنوان سیاست «انفال» در فاصله 69-1365توسط صدام در مناطق کرد نشین عراق صورت گرفت بیش از 150 هزار کرد یا در اردوگاه‌های اکراد در بغداد و سایر شهرهای عراق یا در جریان اعدام‌های دسته‌جمعی یا بمباران‌های تعمدی شهرها و روستاهای کردنشین کشته شدند تا کردها مجبور به ترک مناطق کردنشین بشوند و بالاخره به‌ کار گرفتن سلاح شیمیایی از جمله در حلبچه قریب به 163هزار کرد از بین رفتند. فی‌الواقع از بعد تاریخی هر چه عقب‌تر می‌رویم کارنامه ما انسان‌ها در نسل‌کشی و کشتار دسته‌جمعی هولناک‌تر می‌شود. شیعیانی که در موصل، کرکوک، تکریت و شمال سامرا به دست شبه‌نظامیان «داعش» قتل‌عام شدند، همان گناهی را دارند که اکراد در زمان صدام داشتند. اگر جنایات «داعش» را محصول عقب‌ماندگی سیاسی، توسعه‌نیافتگی اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی بدانیم، جنایات اروپایی‌های پیشرفته در طول جنگ جهانی دوم را به کدام دلیل و انگیزه‌ای باید نسبت دهیم؟

افزودن نظر جدید