- کد مطلب : 22205 |
- تاریخ انتشار : 13 آذر, 1398 - 09:21 |
- ارسال با پست الکترونیکی
جای خالی «اصولگرایان» در تحلیل آبان 98
اما در این میان خبری از جریان اصولگرایی نیست؛ این در حالی است که نقطه کانونی حوادث اخیر در مناطق حاشیه نشین بود؛ یعنی همان مردمی که جناح راست همواره آنان را مخاطب شعارهای خود قرار داده و می دهد.
اصولگرایان در دهه ٨٠ با شعار «حمایت از محرومان» دوره جدید حیات سیاسی خود را آغاز کردند و «آبادگران» اولین عنوان آنها در این مرحله جدید بود. طرح تتثبیت قیمت ها نیز نخستین تصمیم آنان در مجلس اصولگرای هفتم بود و دولت مورد حمایتشان نیز فقط با تکیه بر همین شعار پیروز عرصه شد و اصولگرایان به همین خاطر آن را روی دست ها بلند کردند. این جناح سفرهای استانی، گفت و گوی نزدیک با مردم، تصمیمات عمرانی و... را نقطه قوت رییس جمهور مورد حمایت خود می دانستند و بالاخره در سال ٨٨ نیز او با شوریدن به طبقه ای که حاکم کشور می دانست، دو قطبی بی نظیری را در جامعه ایران شکل داد.
حالا همان مردم ناراضی شده و به خیابان ها آمده اند؛ اما خبری از اصولگرایان نیست. آنها به جای نمایندگی کردن از قشر یاد شده، دو محور را در دستور کار خود قراتر داده اند:
اول؛ تمرکز خود را مانند قبل بر روی ابعاد امنیتی و «پنهان» قضیه گذاشته اند و بیشتر روی جنبه «اغتشاش» تکیه دارند تا «اعتراض». در واقع اهمیت «تخریب اموال عمومی توسط گروههای خرابکار وابسته» صدای مطالبه خواهی مردم را به حاشیه می برد و آنان را از «ریشه ها» باز می دارد.
دوم؛ مطالبات اقتصادی در جایی به اولویت آنها تبدیل می شود که «قصد انتقاد از دولت» در میان باشد. واکنش آنان به طرح اخیر در مورد قیمت بنزین را ببینید تا متوجه این مسأله شوید.
یکی از سخنرانان مشهور این جریان حتی، برای شاهد مثال آوردن از آزادی اعتراض در کشور، پلاکاردهای دیده شده در تجمع میدان انقلاب را نمونه آورد. گویی اعتراض صرفا یعنی «اعتراض به دولت در مسائل اقتصادی»؛ و اعتراض به نهادی دیگر در موضوعاتی دیگر، نزد آنان معنایی ندارد.
با توجه به این واقعیات، اگر دوستانه و دلسوزانه قصد سخن با اصولگرایان داشته باشیم باید بگوییم که آنان در قضایای اخیر علاوه بر فقدان گفتمان منسجم که از گذشته بدان دچار بودند، با بحران جدیدی به نام بحران مخاطب و اصطلاحا «بدنه رأی» رو به رو شده اند.
از آن رو تعبیر دوستانه و دلسوزانه را به کار بردم که چنانچه هر جناح و جریان سیاسی بدنه خود را از دست دهد، تبعاتش نه فقط برای آنها، بلکه برای کلیت کشور امری خطرناک و دارای عواقب جدی است. مردمانی که طاقتشان طاق شده و چیزی برای از دست دادن ندارند؛ مردمی که اعتماد خود را از دست داده اند و دیگر هیچ مجزا و مسیر موجودی را برای پیگیری مطالبات خود، مناسب نمی بینند.
افزودن نظر جدید