- کد مطلب : 5406 |
- تاریخ انتشار : 12 شهریور, 1393 - 10:02 |
- ارسال با پست الکترونیکی
جلایی پور:عارف در برابر اصلاح طلبان دکان درست نکرد/عارف يك عقبه بروكرات پاكيزه دارد و به کار جمعی پایبند است
جريان اصلاحات قائم به فرد است يا خرد جمعي؟
يكي از ويژگيهاي جريان اصلاحات اين بوده و هست كه يك حركت جمعي است و در عين حال افراد موثر هم در آن حضور دارند. اما شيخوخيت به معناي آنچه درميان اصولگرايان داشتيم از همان ابتدا در جريان اصلاحات نداشتيم (البته در هفت هشت سال گذشته در ميان اصولگرايان همين شيخوخيت هم ضعيف شده و فرآيندهاي اجماعي هم ندارند).
مصداقي داريد كه تصميم اجماعي اصلاحطلبان برخلاف نظر آقاي خاتمي بوده باشد و در نهايت راي جمعي به انجام رسيده باشد؟
البته ويژگي آقاي خاتمي اين است كه هم در ميان اصلاحطلبان موثر است و هم در عين حال محبوبيت وسيع مردمي دارد. ما شخصيت موثر اصلاحطلب كم نداريم، اما مردمي بودن وسيع ويژگي خاتمي است. ايشان معمولا با وفاق جمعي حركت ميكند.
امروزگامهاي اصلاحطلبان براي فعاليت دوباره چيست؟
اصلاحطلبان در جامعه سياسي ايران با وجود همه محدوديتها هوشيار هستند. ببينيد سال گذشته جامعه ايران در يك وضعيت بحراني بود و مردم با مشاركت خود در انتخابات و راي به روحاني كشور را از آن وضع بحراني كنار كشيدند. اين دسترنج، دستپخت و كار چه نيرويي بود؟ كار كيهانيان كه نبود! نتيجه ائتلاف و اجماع اصلاحطلبان روي روحاني و درايتشان بود. الان هم مهمترين كار اصلاحطلبان كمك و حمايت از دولت (در برابر هجوم افراطيها) در اجراي وعدههايش است. همچنين اصلاحطلبان كوشش خواهند كرد كه انتخابات مجلس آينده پرشور و رقابتي شود و در عين حال مردم را تشويق كنند كه نمايندگان معقول و غيرافراطي را به مجلس بفرستند. اصلاحطلبان در شرايط امنيتي يك سال قبل از انتخابات 92 خود را جمع كردند و انسجامشان را نشان دادند و اين را ادامه ميدهند.
اصلاحطلبان معتقدند لازمه حركت كشور به سمت ترميم خرابيهاي گذشته و رشد وتوسعه كشور اين است كه همين نيروي ميانهرويي كه در كشور شكل گرفته (منظورم همين ائتلاف نانوشته اصلاحطلبان و اعتدالگرايان و اصولگرايان ميانهرو است) حفظ شود، اميد و مشاركت مردم تداوم يابد و مجلسي با تندروهاي كمتر تشكيل شود. در آينده دولت بايد با مجلسي همراه باشد كه با آن در مبارزه با فساد ساختاري همراهي كند. يكي از مصاديق بارز فساد ساختاري همين بورسيهها بود. بايد مجلسي داشته باشيم كه در برابر فساد ساختاري مقصر را بازخواست كند، نه كسي را كه معترض به فساد است. توجه داشته باشيد افراطيها بيكار نيستند. پول و امكانات دارند و با اخلاق و قانون هم زياد كاري ندارند. بنابراين اصلاحطلبان بايد انسجام خود را حفظ كنند. سالها بايد در اين كشور كار كرد تا اين خرابيها ترميم شود.
اين انسجام چگونه حفظ ميشود؟
به همين شكلي كه تا حالا حفظ كردهاند. اصلاحات لايههاي مختلف دارد. لايه اول شخصيتهاي برجسته اصلاحات هستند. آقايان خاتمي، هاشمي، روحاني، حسن خميني، موسويخوئينيها، عبدالله نوري، عارف و ديگر تاثيرگذاران در اين لايه قرار ميگيرند. اينها افرادي هستند كه وزن و نفوذ اجتماعي و سياسي قابل اعتنا دارند. اين چهرهها در فرآيند مستمر حملات تندروها همديگر را پيدا كرده و با هم همفكري دارند. لايه بعدي تشكلهاي سياسي اصلاحطلبان است كه در قالب شوراي هماهنگي فعاليت دارند. البته چهار تشكل آنها فراگيرترند.
با انحلال مشاركت و مجاهدين فعاليت آنها چگونه است؟
انحلال يك بحث حقوقي است نه امنيتي. بايد دادگاه تشكيل شود. در اين زمينه بين دستگاههاي امنيتي و مشاركتيها اختلاف است. تازه از اين بحث بگذريم. افراد را كه نميتوان در دريا ريخت. فرض كنيم حزب را دستگاههاي امنيتي منحل كردند، بالاخره افراد آن احزاب كه حاضر و زندهاند. اينها سرمايههاي اين كشورند و يكشبه كه از لپلپ بيرون نيامدهاند. در شرايط كنوني اينها چه زنده باشند يا مرده، چه در زندان باشند چه در بيرون، مثل گذشته، منشأ اثرند. اصلا بچههاي سالم مانده و رانتي نشده از انقلاب همينها هستند.
كساني كه اسما بدون حزب هستند در اين رديف جاي ميگيرند؟
بله و كارشان را انجام ميدهند. ما در وضعيت نظام حزبي بلوغيافته مثل سوييس نيستيم. ساماندهي سياسي ما در شرايط جريان و جبهه سياسي است. سال 92 بيشترين تاثير بر آقاي هاشمي براي كانديداتوري از سوي همين اصلاحطلبان بود. شرايط آن روزها را فراموش نكنيد. واقعا با ثبتنام آقاي هاشمي، در جامعه يك موج بلند اجتماعي بهراه افتاد كه حتي بعد از رد صلاحيت ايشان از بين نرفت. ميليونها نفر به تدريج تصميم گرفتند در انتخابات شركت كنند.
در ضمن درباره كار حزبي بايد به يك مشكل اساسي در ايران توجه كرد. آن مشكل اين است كه حكومت اجازه مدرسهسازي، بيمارستانسازي، خيريهسازي، دانشگاهسازي و غيره را ميدهد ولي با ايجاد احزاب جدي مخالف است. لذا تشكليابي سياسي از پايين و درون جامعه مدني ميجوشد نه از بالا. يادتان باشد شما داريد راجع به ايران بحث ميكنيد. با توجه به شرايط فعلي وضع هماهنگي تشكلهاي اصلاحطلبان خوب است.
جايگاه شوراي مشورتي آقاي خاتمي در تشكيلات اصلاحطلبان كجاست؟
اين شورا مثل كمربند حمايتي گروههاي اصلاحطلب و شوراي هماهنگي عمل ميكند و نقش همدلي و هماهنگي را دارد. انسجام 92 مرهون كار اين شورا و تجربه اصلاحطلبان از انتخابات 84 بود. نيروهاي اصلاحطلب از كانديدايي دفاع كردند كه اسما اصلاحطلب نبود. اگر شوراي مشورتي كانديداها را متقاعد نكرده بود كه به نتيجه ائتلاف پايبند باشند معلوم نيست چه اتفاقي ميافتاد.
اجازه دهيد با شما مخالف باشم. جناب آقاي دكتر عارف در نهايت نه بر اساس مكانيزم ائتلاف كه صرفا به خاطر دستنوشته آقاي خاتمي انصراف دادند، بنابراين نميتوان سند اين موفقيت را به نام شوراي مشورتي يا شوراي هماهنگي زد؟
اشكالي ندارد. كار بزرگ خاتمي به درخواست و تاييد و با اجماع همه اعضاي شوراي مشاوران بود. فشار اجتماعي جوانان هم روي تصميم اعضاي شورا و خاتمي تاثير گذاشت. آقاي عارف احساس ميكرد راي ميآورد و نبايد كنار برود. بعضي از آقايان هم گفته بودند كه راي ميآوري اما ايشان كنار رفت. حالا اينكه به خاطر گل روي آقاي خاتمي بوده يا شوراي مشورتي فرق چنداني نميكند.
شما معتقديد كنار رفتن ايشان محصول انسجام اصلاحطلبان بود؟
بله. اگر آنها چندپاره بودند عارف كنار نميرفت. آقاي عارف ديد كه بعد از نظرسنجي كل جريان اصلاحات و خاتمي و هاشمي پشت سر روحاني است. سال 84 خطاي بزرگ اصلاحطلبان حضور با چهار كانديدا بود و در 92 ديگر اين خطا انجام نشد. عارف به عنوان يك بروكرات برجسته با سابقه روشن و عملكرد موفق در عرصه سياست مطرح بود و كنارهگيرياش بر اهميت او افزود. اينكه او چقدر بتواند اين موقعيت را تثبيت كند به مديريت خودشان مربوط است. ايشان نيروي بسيار خوبي است كه فعال شدنشان در جامعه بايد مورد استقبال قرار گيرد. ما در شرايطي هستيم كه تندروها به فكر قبضه كردن همهچيز هستند. آنها همچنان مزه دوره بخور بخور زير زبانشان است. در اين وضعيت هر كس به تشكليابي كمك كند كار بزرگي كرده است و اگر بيگدار به آب بزند خودش ضرر كرده است. خوشبختانه تا اينجا آقاي عارف همين راه را در پيش گرفتهاند. من احساس ميكنم ايشان به كار جمعي پايبند است و نتيجه كار جمعي معمولا نوعي تعادل ميآورد.
در كنار آقاي عارف، جريان اصلاحات اين هفتهها با موضوع «ندا» هم روبهرو بوده است؛ جواناني كه با محوريت آقاي خرازي ميخواهند كار تشكيلاتي كنند.
اينكه يك تعدادي ميخواهند يك جمعي داشته باشند به لحاظ حق قانوني كه اشكال ندارد. ولي از لحاظ وزن سياسي و اجتماعي كار آنها اصلا با عارف قابل مقايسه نيست. آقاي عارف را با آقاي خرازي مقايسه نكنيد. عارف يك عقبه بروكرات پاكيزه دارد، در افكار عمومي شناختهشده است و در ميان نخبگان كشور مورد اعتناست. حزب ندا يك جريان سياسي معتنابه نيست و تا اينجا بيشتر اعلام علاقه چند نفر نهچندان هماهنگ به كار سياسي است. يك سال ديگر دقيقتر ميتوان راجع به آن صحبت كرد. يك تشكل سياسي چندين سرمايه ميخواهد كه اولين آن سرمايه اخلاقي و اجتماعي شخصيتهاي اصلي است. اين سرمايه با شعار يا فرصتطلبي به دست نميآيد و بيشتر با كارنامه كوشش و ايثارگري در راه اصلاح امور كشور به دست ميآيد، آنهم بدون منت. يك تشكل سياسي نخبه سياسي آبديده ميخواهد كه وقتي مثل بهزاد نبوي يك موضوع سياسي را تحليل ميكند اجتماع نخبگان سياسي آن را جدي بگيرند و گرنه مثل تشكل يكشبه آبادگران دوره احمدينژاد ميشود. تشكل سياسي سرمايه اجتماعي معتنابه ميخواهد و سرمايه اجتماعي به راحتي به دست نميآيد. سرمايه اجتماعي بيشتر حاصل كار بيمنت كردن براي همه ايرانيان و نه صرفا خوديهاست، يعني كار در جهت تقويت حاكميت قانون، دموكراسي، توسعه، عدالت و آزادي. به عنوان نمونه، از همين جوانها يك مثال بزنم. سال 87 وضعيت عرصه سياسي افسرده بود. اصلاحطلبان هم دلمرده بودند و كمتر كسي اميدي به مشاركت مردم در انتخابات 88 داشت. تعدادي جوان اصلاحطلب با دست خالي و بدون حمايت و بيمزد و منت با صدها هزار عضو، «پويش موج سوم» را در دعوت از خاتمي و سپس حمايت از موسوي پديد آوردند و فضا را اميدبخش كردند. بعدش هم هزينه دادند و مدعي نشدند. اين تجربهها سرمايه اجتماعي ميسازد.
اين دوستان هم معتقدند ما همانهايي هستيم كه فضاي شورآفرين قبل از انتخابات 88 را راه انداختيم؟
خير. اين دوستان فقط در بخشي از آن جريان نقش داشتند. حتي همه اعضاي ستاد 88 هم با ندا همراه نيست. اعضاي پويش موج سوم و اعضاي ستاد ميرحسين موسوي دنبال دكان راه انداختن جلوي اصلاحطلبان نبودند و بخشي از نيروهايشان هنوز در زندان هستند. اتفاقا به ياد دارم بعضي از اين دوستان ندا وقتي اصلاحطلبها از روحاني دفاع ميكردند اصلا فعال نبودند. در مجموع من كار اين دوستان را با آقاي عارف قابل مقايسه نميدانم. در ضمن شما به ياد داشته باشيد اصلاحطلبان زندهاند. اتفاقا از 76 به بعد اصلاحطلبان تجربهها كسب كرده و به بلوغ رسيدهاند. حالا اگر كسي به دليل اينكه همكاري با اصلاحات هزينه دارد ميخواهد يك سازي بزند اشكالي ندارد. بزند، ولي بعيد ميدانم در لايهها و بدنه اجتماعي اصلاحطلبها اين ساز گوش شنوايي پيدا كند. تشكلهاي اصلاحطلب رانت و فرش قرمز حكومتي ندارند. پول رانتي هم ندارند، بلكه به مرور زمان در دو دهه گذشته، به خاطر هزينههايي كه در راه اصلاح امور كشور دادهاند و با ارزشهاي اصلي انقلاب اسلامي بازي نكردند، يك اعتباري در ميان مردم كسب كردهاند.
الان سرمايه سياسي عارف چيست؟
سرمايه بروكراتيك ايشان خوب است. ايشان خودش وقت ميگذارد و كار تشكيلاتي ميكند و دارد اين سرمايه سياسي را ميسازد و تا حالا هم يك دكان در برابر اصلاحطلبها درست نكرده.
فرض كنيد الان فردي اصلاحطلب و علاقهمند به فعاليت سياسي باشد. براي او چه راهحلي داريد؟ كجا برود؟
همان كارهايي را كه اصلاحطلبان بين 88 تا 92 انجام ميدادند ميتوان ادامه داد. ميتوان در تشكلهاي موجود عضو شد. الان شوراي هماهنگي اصلاحات در همه شهرها فعال شده است. محافل اصلاحطلبان برقرار است. در كنار آنها نهادهاي مدني و گروههاي خودياري را بايد تقويت كرد. اخيرا مقالهيي نوشتم تحت عنوان «اصلاحطلبي در دوره روحاني» كه ميتوانيد در مجله سخن ما شماره دو بخوانيد. آنجا همين بحث را به تفصيل مطرح كردهام و اينجا تكرار نميكنم كه مصاحبه طولاني ميشود.
امروز بايد چه كرد؟ بدنه رها شده است.
نه اتفاقا بدنه انتخاباتي اصلاحطلبان از سال 92 هشيارتر شده است. دولتي هم كه اصلاحطلبها و ميانهروها به مردم معرفي كردهاند در مجموع دارد خوب كار ميكند، اگرچه تندروها هم بيكار نيستند.
چگونه بايد از اين بدنه مراقبت كرد؟
اولا اصلاحطلبان بايد انسجام 92 خود را ادامه بدهند. كارهايي كه آقاي روحاني ميكند اثرات مثبت دارد. مجلس فرجي دانا راكه وزير موفق روحاني بود استيضاح كرد، اما آقاي روحاني شب قبل حكم آقاي نجفي را امضا كرده بود. اين اقدام باعث ميشود بدنه رايدهنده به ايشان، دچار يأس نشود. آقاي نجفي چيزي كمتر از فرجيدانا ندارد.
امروز آقايان خاتمي، نوري، هاشمي و ديگران دور هم جمع ميشوند تا اين انسجام حفظ شود؟
تلهپاتي دارند يعني همدلي از راه دور (و البته نزديك) دارند همه زير فشار افراطيها هستند لذا همدردند. هماهنگي در ميان فعالان شهرستانها هم بهتر شده است. در شهرستانها خيلي از جوانترها علاقه به فعال شدن در جريان انتخابات مجلس را دارند.
ما براي انتخابات با مشكل رد صلاحيتها مواجه هستيم و يقين داريم نيروهاي درجه يك و حتي درجه دوم اصلاحات رد صلاحيت ميشوند؟
فكر ميكنم نبايد از ترس مرگ خودكشي كرد. به اين قطعيت نميتوان اظهارنظر كرد. مگر تندروها با عدم تاييد صلاحيت هاشمي چه گلي به سر هوادارانشان زدند؟ در ايران بايد هفتگي وقايع را پيشبيني كرد و خوشبيني و اميد را از دست نداد. ما عليالاصول بايد خوشبين باشيم و انتظار داشته باشيم قانون رعايت شود. ضمن اينكه خوش خيال هم نباشيم و وضعيتهاي بدبينانه را هم در نظر بگيريم.
آيا ما تا رده دهم نيروي آماده داريم؟
بله. در شهرستانها افراد سالم و حرفهيي، اعم از سياستورز، استاد دانشگاه، پزشك، روزنامهنگار و تاجر، روحاني فراوانند. ما كه نميخواهيم 285 تا محمدرضا خاتمي و محسن ميردامادي به مجلس بفرستيم.
بسيج اجتماعي پشت اين افراد ميآيند؟
بر خلاف رياستجمهوري در انتخابات مجلس تحرك خوبي در شهرستانها به صورت خودجوش و محليجوش هست. به نظرم ليست واحد ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان راي مردم را هم خواهد داشت.
بنابراين نبايد رسيدن به اكثريت پارلمان دور از ذهن باشد؟
بله، ناممكن نيست. در يك نگاه بدبينانه هم ميتوان گفت استيضاح فرجيدانا نشان داد آن طرف بيكار نيست. آنها ابزارهاي مختلفي دارند. حذف، ناامن كردن فضا براي اصلاحطلبان، پروندهسازي، احضار، جنگ تبليغاتي، شايعهپراكني و اختلافافكني و كارهايي از اين دست در دستور كارشان هست. آنها هنوز اشتباهات خود را قبول نكردهاند. بيشتر از سوي مردم غافلگير شدند. (اگرچه آنها ثمره كارشان، بعد از هزينه 800 ميليارد، بحراني كردن جامعه ايران بود و در يك وزنكشي سياسي فقط چهار ميليون راي در انتخابات رياستجمهوري 92 كسب كردند).
عدهيي هم حاميان احمدينژاد هستند كه برنامه دارند. تحركات آنها را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
آنها از اول هم وزني نداشتند. آن زمان در سال 84 افراطگرايان در برابر اصلاحطلبان به اينها فضا دادند. تندروهاي امروز هم از اصلاحطلبان و ميانهروها ميترسند و به همين دليل بعيد نيست حداقلي از حيات سياسي را هم براي حاميان احمدينژاد قايل شوند اما بعيد ميدانم نقش تاثيرگذاري در انتخابات آتي مجلس داشته باشند. نتيجه عملكرد طرفداران مديريت جهاني اين بود كه 800 ميليارد دلار پول نفت را خرج كردند، تورم به 50 درصد رسيد، رشد اقتصادي از مثبت پنج درصد به منفي شش درصد سقوط كرد ولي در همين مدت امريكاي امپرياليست بحران اقتصادياش را با 700 ميليارد دلار مديريت كرد و به رشد مثبت دو در صد رسيد! لابد اين همان معجزه هزاره سوم بود كه ميگفتند!
شما معتقديد كه در فرآيند انتخابات آتي بين تندروها و ائتلاف اصلاحات -اعتدال رقابت شكل ميگيرد. تكليف اصولگراهاي سنتي چيست؟ آنها كجاي اين بازي هستند؟
حالا بايد انتخاب كنند يا مثل علي مطهري باشند يا همه اميدشان به حذفهاي شوراي نگهبان باشد. قطببندي اصلي انتخابات آتي بين دو جريان خواهد بود: ميانهروها و افراطيها. مگر اينكه رخداد غيرقابل پيشبينياي رخ دهد.
مثلا چه اتفاقاتي؟
به عنوان نمونه آقاي روحاني در سياست خارجي به هماهنگيهايي در بالا رسيده است و كار را پيش ميبرد. چه بسا ايشان بتواند به تدريج در حوزه سياست داخلي هم به هماهنگيهايي برسد و فضاي دو قطبي فعلي تغيير كند. آن موقع صحنه رقابت تغيير ميكند ولي فعلا خبري است و همين تندروها بهترين عضو كابينه را به خاطر كفايتهايش استيضاح كردند.
با اينكه آينده را نميتوان دقيق پيشبيني كرد اما ميتوان روندها را مشاهده كرد. يك روند همين است كه اصلاحطلبان بهشدت بالغ شدهاند. همه رگههاي اصلاحطلبي را ببينيد. رگه دانشجويي را ببينيد و با جريان دانشجويي در سال 80 مقايسه كنيد. آنها به نوعي پختگي رسيدهاند. به نظر ميرسد كه اين پختگي ادامه پيداكند. الان هدف قابل دسترس اصلاحطلبان مجلس ششم نيست. در همين استيضاح تندروها به اعتبار آقاي علي لاريجاني هم ضربه زدند.
الان آقاي لاريجاني از تندروها در اين موضوع شكست خورد. حركت بعدي چيست؟
اگر تندروها دو استيضاح ديگر انجام دهند، همين پايگاه اجتماعي حداقلي را هم از دست ميدهند. شما فكر نكنيد استيضاح براي افراطيها آسان است. الان در بين نخبهها و افكار عمومي اينگونه جا افتاده كه اين افراد از كنار فساد سازمانيافته در وزارت علوم رد شدند. تندروها با اين استيضاح پايگاه مردمي روحاني را تقويت كردند.
در مجموع مهم اين است اصلاحطلبان اصلاحات سياستمحور و جامعه محور را پيش ببرند. در اصلاحات سياستمحور دو كار اهميت دارد؛ يكي همان كاري بود كه براي يك مجلس ميانهرو در سال 94 اشاره كردم. ديگري هم دولت روحاني نميتواند اصلاحات فراگير انجام دهد اما بهشدت مستعد انجام اصلاحات موضوعمحور است و اصلاحطلبان بايد حامي اصلاحات موضوع محور دولت باشند.
مصداق اين اصلاحات چيست؟
برنامه اصلاحي دولت براي مهار ركود و تورم، ديپلماسي هستهيي، كنترل آلودگي هوا، درياچه اروميه، رود زايندهرود، طرح سلامت، اصلاح نظام مالياتي، نظام استخدامي كشور و غيره از اين مصاديق است. نظام استخدامي كشور ميتواند به سمت شايستهسالاري برود. هرچه حكومت به سمت نظام مالياتي كاراتر برود حكومت پاسخگوتر و نرمتر ميشود. يكسوم اقتصاد كشور نه دولتي است نه خصوصي. دست بخش عمومي و حكومتي است. چرا اين بخش نبايد ماليات بدهد؟ هر شركتي بگويد كارش چيست. بانكها ميتوانند شفاف عمل كنند. پروژههاي اصلاحي موضوعمحور زيادي داريم كه دولت روحاني ميتواند پيگيري كند و واقعا دارد پيگيري ميكند. دولت ميتواند يك گروه اهل خبره را مامور كند تا علل رشد فساد ساختاري را مطالعه و پيدا كنند و نتيجه را به اطلاع حكومت، جامعه مدني و افكار عمومي برساند. اين خودش يك قدم موثر در راه مبارزه با فساد است. مبارزه با فساد ساختاري افراطگري را هم ضعيف ميكند. اين اصلاحات موضوعمحور كمك به اصلاحات و مردمسالاري است. يك محور ديگر هم به نام اصلاحات جامعهمحور است كه ربطي به دولت ندارد و دولت ميتواند زمينهساز باشد. به عنوان نمونه قلب تپنده دموكراسي عرصه نقد و بررسي امور مهم كشور است. اگر نشود مسائل عمومي را به بحث بگذاريم دموكراسي شوخي است. در عرصه عمومي واقعي اين كاربا هزينه روبهرو است. اما در فضاي مجازي امكانپذير است. اصلاحطلبان بايد در فضاي مجازي به عرصه نقد وبررسي خير عمومي كمك كنند. اينجوري جامعه پخته ميشود.
كساني كه به روحاني راي دادهاند مطالبات سياسي هم دارند. اگر دولت روحاني در آن حوزهها كاميابي نداشته باشد همه ضرر ميكنيم؟
عقبه راي آقاي روحاني نه تنها اصلاحطلبان كه تحولخواهان نيز هستند. تحولخواهان امروز سكوت كردهاند. آنها كشور را در خطر ميديدند كه راي دادند وگرنه دلبستگي به اصلاحطلبها هم ندارند. لذا آقاي روحاني بايد هم عقبه اصلاحطلب را حفظ كند هم تحولطلبان را. اگر اين كار را نكند تندروها نشان دادند رحم ندارند و مصلحتانديش نيستند.
چه كار بايد بكند؟
آقاي روحاني روي بحث هستهيي تمركز كرده اما به يكباره ديد چگونه دارند او را تخريب ميكنند. آقاي روحاني حالا به مسائل فرهنگي و سياست داخلي بيشتر توجه ميكند چون اگر روحاني در داخل ضعيف شود در هستهيي هم كار پيش نميرود. در كنار اين موضوع اصلاحطلبان انسجامشان را حفظ كنند و اصلاحات سياستمحور و جامعهمحور را جدي بگيرند و تحولطلبان هم نگاهي به مصر، ليبي، عراق و سوريه كنند تا به اهميت اصلاحات تدريجي مدل ايراني بيشتر پي ببرند و از بيرون گود مدام نگويند لنگش كن.
افزودن نظر جدید