دکتر عبدالرحیم گواهی:

حضور عارف آرامشی را در جامعه ایجاد می‌کند

سفیر اسبق ایران در ژاپن می گوید محمدرضا عارف در صورت عدم کاندیداتوری هاشمی یا خاتمی، عارف گزینه مطرح جبهه میانه است.

پایگاه اطلاع رسانی دانشجویان اصلاح طلب نوشت :

هم اکنون که بحث انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ به شدت داغ است و هر روز شاهد اعلام کاندیداتوری شخصیت های مختلف هستیم، نام شخصی هم مدام روی خروجی خبرگزاری ها و سایت ها قرار می گیرد. شخصی که چهره اش برای خیلی از دوستداران سید محمد خاتمی آشناست. مردی از جنس آفتاب همانند خود خاتمی. آری نام او دکتر محمدرضا عارف است معاون اول دولت اصلاحات. مردی که در بسیاری از عکس ها و فیلم ها او را با لبخند دلنشین همیشگی اش در کنار خاتمی می بینیم. بسیاری از متفکران اصلاح طلب او را تنها امید اصلاحات پس از شخص خاتمی می دانند. فردی توانا، فروتن و قابل اعتماد. اما برای شناخت بیشترش به سراغ مردی می رویم که هر چند شاید نامش در میان عموم جامعه کمتر شنیده شده باشد اما در میان بزرگان همیشه به نیکی از او یاد می شود. همانطور که بسیاری از بزرگان و اندیشمندان او را می شناسند، او نیز شخصیت ها را به خوبی و از نزدیک می شناسد. از کسی سخن  نمی گوییم جز دکتر عبدالرحیم گواهی. او متولد سال ۱۳۲۳ خورشیدی در تهران است. ایشان مدارج تحصیلی خود را در دانشکده نفت آبادان، مرکز مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد و دوره دکتری در رشته مطالعات تطبیقی ادیان را در دانشگاه اوپسالای سوئد طی کرده است. در کارنامه خود سابقه سه دوره سفارت کشورمان در کشورهای سوئد، نروژ و ژاپن، سه دوره معاونت در نخست وزیری، وزارت نفت و وزارت صنایع سنگین،  دبیری انجمن اسلامی مهندسین ایران، ریاست اتاق بازرگانی ایران و دبیرکلی سازمان همکاری اقتصادی ” اکو ” را داشته و در دانشگاه های مختلف ایران و جهان تدریس و سخنرانی کرد. نویسنده بیش از چهل کتاب و صد مقاله در موضوعاتی چون ادیان، مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می باشد. در حال حاضر وی رئیس گروه مطالعات آینده نگری فرهنگستان علوم و رئیس مرکز پژوهش ادیان جهان در تهران بوده و همکاری نزدیک با جوامع دین پژوهی دارند.  دکتر گواهی مسلط به زبان انگلیسی بوده، عربی را می داند و با فرانسه و آلمانی آشنایی دارد. دکتر گواهی در گفتگویی با از دکتر عارف و وضعیت کنونی اصلاح طلبان سخن می گوید.

جناب آقای دکتر، شما به عنوان یکی از افرادی که آقای عارف را از نزدیک می شناسید و با وی در ارتباط هستید، حضور ایشان را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ تا چه حد موثر می دانید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. درست است، بنده حد اقل در این اواخر که در فرهنگستان علوم با آقای عارف همکار بودم ایشان را از نزدیک به خوبی می شناسم. قبلاً هم که بنده معاون وزیر بوده ام ایشان معاون اول رئیس جمهور بودند. پیش از انقلاب نیز از زمان  فعالیت ایشان در انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا با جناب آقای عارف آشنا بوده ام. با توجه به ویژگی هایی که از ایشان سراغ دارم، به خصوص شخصیت معتدل، مقام بالای علمی در سطح جهانی و همچنین مدیریت آرام و بدون جنجال و خلق و خوی اسلامی –  انسانی که وی را به یک همکار و دوست بسیار خوب تبدیل می سازد، به نظرم حضورشان در این انتخابات بسیار مغتنم خواهد بود و ایشان می توانند یک مقداری در ایجاد تعادل و توازن و پیشرفت این به اصطلاح کمپین مبارزات انتخاباتی نقش داشته باشند.

از مدت ها پیش زمزمه هایی از حضور شخصیت هایی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی در انتخابات پیش رو مطرح است و همچنان هم ادامه دارد. شما احتمال کاندیداتوری این افراد را تا چه حد می دانید؟

این دو بزرگوار از شخصیت های بسیار بالا و والای این نظام هستند و پیرامون حضور و عدم حضورشان سخن ها و مطالب زیادی وجود دارد. بسیای از سر دلسوزی به آنها و بالاخص آقای هاشمی، با توجه به سنشان، توصیه می کنند که در انتخابات نامزد نشوند و تنها در کنار گود به روند برگزاری انتخاباتی خوب، سالم ، آزاد و مردمی کمک کنند. عده دیگری هم نظر مخالف دارند. چنانچه من اخیراً در روزنامه ای خواندم که آقای مهندس باهنرگفته بود تمام نظر سنجی های انتخاباتی حاکی از آن است که بیشترین رأی متعلق به آقایان هاشمی و خاتمی است. لذا همچنان احتمال حضور ایشان وجود دارد، چراکه آقایان احتمال کاندیداتوری خود را نه به صورت کامل رد کرده اند و نه بطور ضمنی تایید نموده اند. بنابراین در مورد تصمیم این دو بزرگوار ما همچنان نمی دانیم و باید منتظر بمانیم . شاید هم این موضوع تا حدی بستگی به شرایط ایران در ماه های آینده داشته باشد و این که مقام رهبری چه توصیه ای به ایشان بکند و چه تعاملاتی در آن سطح صورت بگیرد. ولی به هر حال کاندیدا شدن آقای خاتمی و آقای هاشمی شاید با روال بقیه نامردها متفاوت باشد. زیرا ایشان هم از رؤسای جمهور قبلی بوده اند و هم اینکه از شخصیت ها و حتی می توان گفت از استوانه های نظام به شمار می آیند. آقای هاشمی هم در خارج و هم در داخل و آقای خاتمی هم به خصوص با مقبولیتی که در سطح جهانی دارند می توانند بسیار تأثیرگذار باشند. مسلماً اگر هر یک از این دو بزرگوار اعلام کاندیداتوری کنند، همانطور که آقای عارف هم خودشان اعلام کرده اند، به نفع آنها صحنه را ترک خواهد کرد. قابل حدس است از آنجا که آقای عارف قبلاً هم معاون اول آقای خاتمی بوده اند با آمدن شخصیتی مانند آقای هاشمی یا آقای خاتمی با خوشحالی معاونت اولی ایشان را بپذیرند.

شخصیت هایی مانند آقای کواکبیان و پزشکیان نیز آمادگی خود را برای کاندیداتوری اعلام کرده اند. آیا آقای دکتر عارف از حمایت اکثریت چهره های شاخص اصلاح طلب برخوردار است؟

البته بنده فکر می کنم شهرت آقای عارف نسبت به آقای کواکبیان و پزشکیان بسیار بیشتر است. اما اگر بخواهیم بگوییم اجماع تمام اصلاح طلبان روی ایشان است بنده چنین چیزی را استشمام نکرده ام. شاید این فرآیند هنوز کاملاً شروع نشده است. آقای عارف انسان فهیم و معتدلی هستند که گفته اند بنده به اجماع اصلاح طلبان تسلیم هستم، یعنی اینکه ایشان نمی خواهند یک حالت تک روی از جانب ایشان احساس شود. این در حالیست که بسیاری از چهره های میانه رو و معتدل، حتی اصولگرا، اعلام کرده اند که از کاندیداتوری آقای عارف حمایت می کنند. البته اصولاً شاید این خط بندی ها و مرز بندی ها اموری حقیقی و چندان محکم هم نباشند. اینها یک سلسله امور اعتباری هستند که به یک اعتبار به کسی می گویند اصلاح طلب و به اعتباری دیگر می گویند اصول گرا، واگرنه آقای عارف در دولت های پیشین بوده اند و در هر پستی که قرار گرفته اند ظرفیت خود را نشان داده اند. پس نمی توان تنگ نظری کرد و گفت شما به این دلیل و یا آن دلیل حتماً در این جناح یا آن جناح قرار می گیرید. چنانچه حتی می توان گفت زمانی که مقام رهبری در سمت ریاست جمهوری بودند آقای عارف به خوبی می توانستند معاون اول ایشان نیز باشند. آقای عارف قصدش قاعدتاً خدمت است. اینکه بگوییم چون ایشان در زمان آقای خاتمی معاون اول بوده اند پس حتماً باید اصلاح طلب باشند، این خط و مرزی است که خود ماها تعیین می کنیم و چندان با حقیقت سازگاری ندارد.

با توجه به ائتلاف برخی اصولگرایان در انتخابات پیش رو آیا بهتر نیست  اصلاح طلبان نیز انسجام خود را بیشتر کنند و حتی الامکان کاندیدای واحدی را معرفی نمایند؟

اصولاً در نظام انتخابات دموکراتیک  این چنین است که اگر مثلاً در آمریکا حزب جمهوری خواه ابتدا ده کاندیدا دارد و حزب دموکرات هم ده کاندیدا دارد، در آخر کار به جایی می رسد که جمهوری خواهان از میان خود یک کاندیدا معرفی می کنند و دموکرات ها  نیز همین کار را می کنند. گاهی هم پیش می آید که یک نفر مستقل می آید که البته سه تا چند درصد آرا را هم بیشتر ندارد. حالا هم برخی از جناح های اصولگرا سخن از ائتلاف گفته اند، اما هنوز ائتلاف برجسته ای را مشاهده نمی کنیم. از این روست که می بینیم تعدادی از چهره ها مانند آقایان حداد، لاریجانی، ولایتی، قالیباف، رضایی، حسن روحانی و حتی در سطح پایین تر بیاییم افرادی مانند باهنر و متکی و سعیدی کیا اعلام کاندیداتوری کرده اند، ولی قاعدتاً اگر قرار باشد آرا خرد نشود باید ائتلافی صورت بگیرد. بنده فکر می کنم اگر قرار باشد ائتلافی میان اصلاح طلبان رخ دهد اگر ظرفیت نظام اجازه دهد تا آقای خاتمی بیاید ایشان بیشترین رای را خواهند داشت، در غیر اینصورت آقای عارف، بالاخص در صورتی که آقای خاتمی از ایشان حمایت کنند و چنین هم به نظر می رسد که این کار را بکنند، می تواند وحدتی میان اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل ایجاد کند.

وضعیت فعلی جریان اصلاح طلبی و پایگاه مردمی آنرا چگونه ارزیابی می کنید؟

در ایران هنوز به آمارهای مستقلی که کاملاً قابل اعتماد باشند دسترسی زیادی نیست، حتی بعضاً در میان ارگان های دولتی در اموری مانند تورم، صادرات و واردات، درآمد حاصل از فروش نفت، یا قیمت مسکن آمار های مختلفی داریم. گاهی بانک مرکزی یک آمار دارد، وزارت صنایع آمار دیگری دارد و مرکز آمار نیز به همین گونه آمار متفاوتی را ارایه می دهد. شاید این از ویژگی های جهان سوم است که آمار ها رنگ سلایق مدیریت ها و مقامات را می گیرند. حال یکبار اصلاح طلب ها می آیند و آمار می گیرند و می گویند ما فلان مقدار از آرا را داریم. فردا اصولگرایان در مقابل نظرسنجی می کنند و می گویند ما بیشترین آرا را داریم! بنابراین، به این نظرسنجی ها نمی توان چندان اعتماد کرد. در حوزه هایی هم که بنده نوعی یا شما دسترسی به آمار نداریم فقط به همان آمار هایی که آنها می دهند دسترسی داریم. ما که خودمان پایگاه مستقل آمارگیری نداریم. تازه اگر هم داشتیم معلوم نبود اجازه می یافتیم آمارگیری مستقلی در سطح مملکت انجام دهیم و نتیجه آنرا منتشر کنیم. این کار مسلماً محدودیت ها و معذوریت های خود را دارد. ولی به هر حال، به خصوص پس از حوادث تند و پیچ های خطرناکی که در این اواخر به وجود آمده و حوزه هایی مانند سیاست داخلی و خارجی و همچنین اقتصاد را به شدت دستخوش آسیب کرده، مردم به همان سیاست های معتدل تر و قابل مدیریت تر اصلاح طلبان تمایل پیدا کرده اند.

به نظر شما در اصلاحات تمایل بدنه مردمی به شخصیت ها بیشتر است یا به خود جریان اصلاحات؟

اصولاً باید برنامه ها اولویت داشته باشند. در احزاب بزرگ دنیا و در نظام های دموکراتیک و پارلمانتاریستی برنامه ها حرف اول را می زنند. البته در آمریکا کمتر اختلاف در برنامه های احزاب به چشم می خورد، اما در اروپا که چپی ها و راستی ها و سوسیالیست ها و غیره وجود دارند رقابت بیشتر بر سر برنامه هاست. هرچند که اگر در هرجریانی یک شخصیت کاریزماتیک وجود داشته باشد، محبوبیت وی مزید بر علت می شود. به هر حال شعور و دانش سیاسی – اجتماعی مردم باید بالا برود که مردم از فرد محوری به سمت برنامه محوری حرکت کنند و افراد را بر اساس برنامه ها انتخاب کنند و بگویند ما فلان برنامه را قبول داریم، زیرا که می تواند جوابگوی معیشت، امنیت و پیشرفت ما باشد. از آنجائی که اکثر مردم ما تا کنون برنامه محور نبوده اند، لذا شخص محور عمل کرده اند.

شما آقای عارف را کاندیدای اصلی اصلاح طلبان در انتخابات سال ۹۲ می دانید؟

بنده فکر می کنم که اگر آقای هاشمی و آقای خاتمی نیایند، کاندیدای بسیار مطرح جبهه میانه شامل اصلاح طلبان و طیف معتدل اصولگرایان، آقای عارف خواهد بود.

منظورتان از طیف معتدل یا میانه دقیقاً چیست؟

ببینید در حوادث اخیر هم شخصی مانند آقای عسگراولادی یک سلسله صحبت هایی کردند و هم واکنش امثال آقای شجونی مطرح بود. دیگر با آن تقسیم بندی های قدیمی نمی توانید بگویید که آقای عسگر اولادی و آقای شجونی یک نگاه واحد دارند. در بین اصلاح طلبان نیز شما نمی توانید بگویید افرادی که دنبال بهبود و اصلاح امور هستند با آنهایی که قصد براندازی نظام را دارند در یک طیف قرار می گیرند. بنابراین، اکنون دیگر یک برچسب کلی اصلاح طلب یا اصولگرا کفایت نمی کند. در هر دو جناح عده ای معتدل و عاقل هستند و عده ای هم، شاید ناخواسته، دارند با تندروی های خود کشور را تا مرز نابودی و تجزیه پیش می برند.

رقیب اصلی آقای عارف را چه کسی می دانید؟

اگر آنچه گفتیم تحقق یابد و آقایان هاشمی یا خاتمی نیایند و از آقای عارف حمایت کنند شاید در بین اصولگرایان دیگر کسی هم شأن و اندازه ایشان نباشد. آنجا دیگر فقط باید روی تیم آقای احمدی نژاد تمرکز کرد. چون که در آن هنگام رقابت اصلی میان آقای عارف و امثال آقای مشایی خواهد بود.

آیا سوابق در این انتخابات بیشتر سهم دارد یا برنامه؟

ما هنوز انتخاباتمان جداً برنامه محور نشده است. علتش هم این است که این موضوع به درک مردم ارتباط دارد. شما به شهر های بزرگ نگاه نکنید، زیرا در شهرهای بزرگ میزان تحصیلات و شعور سیاسی – اجتماعی بالاست. علاوه بر شهرهای بزرگ، بسیاری هموطنان روستایی ساکن شهرهای کوچک هم داریم که هنوز با چیزی به نام برنامه آشنا نیستند و با یک تبلیغات ساده موضع گیری می کنند. اینها مسائل حساسی است. خوب، در اروپا از دوران رنسانس پانصد سال می گذرد و حالا هر حزبش با این دقت برنامه می دهد. آقای برلوسکنی می گوید برنامه من این است و رقیبش هم می گوید برنامه من چنین است. مردم هم به آن برنامه ها رأی می دهند. ما هنوز متاسفانه سوابق افراد و تبلیغاتی که روی اشخاص شده است را معیار قرار می دهیم. البته روزنامه ها و رادیو – تلویزیون و رسانه های دولتی هم بسیار مؤثرند و در جهان سوم خیلی از مسائل را شکل می دهند.

آقای دکتر به مسئله رسانه ها اشاره کردید، با توجه به اینکه هم اکنون دست جریان اصلاحات از اکثر رسانه های ارتباط جمعی کوتاه است بهترین روش تبلیغات را چه می دانید؟

اول باید امیدوار بود که در این انتخابات آزاد و بی طرفانه که همین چند روز پیش آقای جنتی هم به آن اشاره کردند، رادیو – تلویزیون نیز رسالت بی طرفی خود را حفظ و اجرا کند. در انتخابات گذشته صدا و سیما فرصت حضور تمام کاندیدا ها را فراهم کرد. باید به موازات بلوغ سیاسی جامعه، رادیو و تلویزیون، نیز پیشرفت کند و به سمت بی طرفی هرچه بیشتر پیش برود. از طرفی هم حق گرفتنی است و امکان بیطرفی را باید ایجاد کرد. باید شرایط به گونه ای فراهم شود که اگر رادیو – تلویزیون هم نخواست مجبور باشد که همه نظرات را منعکس کند، بالاخره همه این ها ایرانی و دلسوز نظام هستند.

از آنجا که آقای عارف معاونت اولی ریاست جمهوری آقای خاتمی را در دوره اصلاحات بر عهده داشته اند ، آیا کماکان قصد دارند تا با تفکرات اصلاح طلبانه شخص آقای خاتمی جامعه را اداره کنند؟

خوب، ببینید، آن دورانی که آقای خاتمی آمدند شرایط خاصی بود. آقای عارف هم شخصیتی دارند که من مطمئن هستم اگر آقای ناطق نوری هم رئیس جمهور بود باز آقای عارف به عنوان معاون اول یا وزیر در کابینه اش بود. چراکه آقای عارف شخصیت علمی معتدلی دارد. شخصیتی شبیه به شخصیتی که آقای دکتر حبیبی در حوزه فرهنگ و ادب داشتند آقای عارف در حوزه مدیریت اجرایی و علمی و عقل محور دارند که البته خیلی هم مورد نیاز ما است. بنابراین، اکنون نیز اگر دستی از غیب برون می آمد و شرایطی ایجاد می شد تا یک رئیس جمهور مقتدر، اعم از اصولگرا و یا اصلاح طلب، روی کار بیاید، باز بهترین معاون اول برای او آقای عارف بود. اما خوب، از هشت سال پیش تاکنون مملکت دچار وضعی شده است که خودتان در تورم، گرانی، تولید و شیوه خاص مدیریت دولت فعلی می بینید. آقای عارف باید اینها را برگرداند به یک وضعیت عقلائی. ایشان احتمالاً این ها را به آن سبک مدیریتی آقای خاتمی اضافه خواهد کرد، هرچند که سبک مدیریتی آقای خاتمی وآقای هاشمی و مقام رهبری در زمانی که رئیس جمهور بودند به مراتب از سبک مدیریتی دولت فعلی موفق تر بوده است، چراکه ما با این همه گرانی و تورم و مشکلات خارجی مواجه نبودیم.

با توجه به اینکه شما خود از شاگردان برجسته علامه جعفری (ره) بودید و هم اکنون نیز ریاست مرکز پژوهش ادیان جهان را برعهده دارید، ابعاد شخصیتی و اخلاقی آقای دکتر عارف را چگونه ارزیابی می کنید و آیا ایشان را مناسب برای سمت ریاست جمهوری می دانید؟

برای اینکه ادای دینی هم شده باشد، بنده آقای عارف را مانند دوست بزرگوارم آقای مهندس نژاد حسینیان که هفت سال در وزارت صنایع سنگین معاون ایشان بودم و به حق ایشان را جزو قدیسین می دانم، بسیارپاک می دانم. مرحوم آقای دکتر چمران هم از همین تبار بود. حالا بقیه را نام نمی برم، چراکه شاید شمار آنهایی که در این درجه از صداقت، پاکی و بی غرضی هستند از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نکند. بنده آقای عارف را مصداق بسیاری از اوصافی که در قرآن و حدیث برای مومنین بیان شده است می دانم. ایشان را انسانی پاک نیت، اهل خدمت، اهل مدارا، مدیری خوب و بی ادعا می دانم. خودتان مشاهده می کنید که در خلال این هشت سال برخی سخن های گزاف و احساسی چه لطمه هایی که به ما نزده است! بنده اگر در حد علم و دانش و تجربه خودم بخواهم درباره این هفت – هشت سال به داوری بنشینم می گویم در این مدت بخاطر اظهار بعضی سخن های احساسی، انجام بعضی از اقدامات غیر تخصصی، و اعمال برخی مدیریت های غیر کارشناسانه مشکلات عدیده ای برای ملت پیش آمده است. آقای عارف قطعاً هیچگونه از این ویژگی های منفی را نخواهد داشت و نفس آمدن ایشان می تواند آرامشی را ایجاد کند که شاید از همان ابتدا سی – چهل درصد از تنش ها را کم کند.

از آنجا که هر کاندیدای ریاست جمهوری برای خود یک شعار محوری تعیین می کند، فکر می کنید شعار آقای عارف در انتخابات  پیش رو چه خواهد بود؟

حقیقت امر ایشان خودشان یک زمان می گفتند که ما اول باید به معیشت مردم برسیم و بعد به کرامت مردم و بعد هم مسأله عقلانیت را مطرح می کردند. من عرض کردم که اگر ما اصل را بگذاریم بر عقل گرایی و علم گرایی، با بکارگیری عقل مسائل معیشت، تولید، قانون و به تبع آن کرامت انسانی هم درست می شود. لذا به نظر من باید شعار آقای عارف همانی باشد که ایشان را به آن در دنیا می شناسند؛ عقلگرایی و علم گرایی. ایشان فردی دانشمند و فارغ التحصیل یکی از بهترین دانشگاه های دنیا با معدل چهار ( در نظام آمریکایی یا همان بیست در نظام ایرانی ) است و در سطح جهان اختراعات و ابداعاتی دارند و صاحب نظر هستند. چنین آدمی، با آن سابقه از علم و عقل و دانش، اگر انشاء الله به مدیریت جامعه برسد، اثرات فراوانی بر جای خواهد گذاشت.

شما به عنوان یکی از با سابقه ترین افراد در دستگاه دیپلماسی کشور پس از انقلاب اسلامی، آیا فکر می کنید آقای عارف توانایی لازم را در حل و فصل مساله هسته ای در قالب گفتگوهای با ۱+۵ و همچنین کاهش تحریم های اقتصادی داشته باشند؟

البته هستند کسانی که می گویند در مسئله هسته ای مسئولین عالی رتبه نظام نقش اصلی را دارند. از نظر من این نوعی سلب مسئولیت است برای اینکه وزارت خارجه و کارشناسان و متخصصین بار را از روی دوش خود بردارند و بگویند ما کاره ای نیستیم. نه خیر! شما هم کاره ای هستید و می توانید مؤثر باشید. من خودم در وزارت خارجه شاهد بودم که وقتی رئیس جمهور فعلی مصدر کار شدند تعدادی از دوستان نزدیک خودشان را در ریاست جمهوری برای کارهای سیاست خارجی منصوب کردند و عملاً بحث کارشناسی در وزارت امور خارجه تعطیل شد. ایشان وزارت خارجه و دیپلماسی خودش را در ریاست جمهوری دایر کرد. در این میان حدود شش – هفت هزار کارمند وزارت خارجه که نزدیک به هزارتای آنها از بهترین کارشناسان بودند مورد بی توجهی و بی مهری قرار گرفتند. بنده حالا جهان اول را نمی گویم، بلکه کشورهایی مانند هند و پاکستان را مثال می زنم که در آنجا هرگاه رئیس جمهور و نخست وزیر عوض شوند تنها شخص وزیر خارجه عوض می شود، یعنی اینکه تنها فرد غیر Carrier وزارت خارجه آنها شخص وزیر است و بقیه تا قائم مقام وزارت خارجه همه Carrier هستند. ولی خوب، متاسفانه در این هشت سال روش دیگری پیش گرفته شد و از تجربه کارشناسان با سابقه چندان بهره برداری لازم نشد. تصور بفرمایید هزار نفر که هر کدام بیست – سی سال سابقه کار دیپلماسی دارند خودش می شود بیست – سی هزار سال سابقه تجربه سیاسی! حالا بیایید اینها را کنار بگذارید و دو – سه دوست مورد اعتماد خودتان را به این عنوان که مثلاً در جبهه یا شهرداری با هم بوده اید بیاورید و همه کارهای اصلی سیاست خارجی را به آنها بسپارید. البته عزیزی که مثلاً در جبهه بوده بسیار مقام شامخی دارد، اما وی درس مبارزه و جنگیدن آموخته است و اگر قرار باشد دیپلمات شود باید قواعد و فنون دیپلماسی را هم بخواند و یاد بگیرد! این که نمی شود ما شخصی را به راحتی و به این دلیل که در فلان جا خوب عمل کرده در پست و مسئولیتی قرار دهیم که تخصصش را ندارد. به هر حال قطعاً اگر آقای عارف بیایند با عقلانیتی که از ایشان سراغ داریم یکی از دیپلمات های عاقل و برجسته – که الحمدلله کم هم نداریم – را در رأس وزارت خارجه قرار می دهد و من مطمئن هستم که بعد از آن وزات خارجه می تواند سهم خودش را در بحث هسته ای و احقاق حقوق ملی ایران ایفا نماید.

آیا شما آقای دکتر عارف را برای نجات کشور از وضعیت بحران اقتصادی نیز شخص مناسبی می دانید؟

علاوه بر اینکه به شخص ایشان ایمان دارم، به عنوان کسی که مدرک مدیریت بازرگانی از دانشگاه هاروارد دارم و مقداری هم اقتصاد می دانم و معاون اقتصادی و بازرگانی وزارت صنایع سنگین هم بوده ام، فکر می کنم بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی ما مانند تورم، تولید، کار، صادرات، به خاطر دخالت های بعضاً من درآوردی و غیر کارشناسانه ای بوده که در خلال این هفت – هشت سال صورت گرفته است. چه آقای عارف و چه شخص دیگری مثل آقای عارف بیاید و یک مقدار از این قبیل دخالت های غیر علمی و نابجا را کم بکند قطعاً وضعیت بهبود خواهد یافت. می گویند هویدا نخست وزیر رژیم گذشته در دفاعیات خودش گفته که من پانزده سال قیمت یک قوطی کبریت را بدون تغییر نگه داشتم! دلیل این مطلب آن نیست که وی یک نابغه اقتصادی بوده است، بلکه دلیلش این بوده که ملت توانسته با استفاده از عقل جمعی ملت، تولیدگرانش، صنعت کارانش و با تجّار و بازرگانانش اوضاع اقتصادی را خوب اداره کند؛ و الّا شاه که به دنبال مسائل خودش بود. حالا نمی خواهم سهم او را کم یا زیاد کنم، اما این اقسام لاجوردی ها، خسروشاهی ها، حاج برخوردار ها، ایروانی ها و ده ها و صدها تولید کننده بودند که با عقل جمعی خود ثبات اقتصادی کشور را حفظ کردند.

می دانید که بعضی از اینها مانند آقای خسروشاهی و حاج آقای لاجوردی یک یا دو پسر داشتند که دکترای بازرگانی از دانشگاه هاروارد داشتند. اینها به این شکل توانستند جایگاه ایران را در منطقه حفظ کنند. این عقلانیت اقتصادی که در فرد فرد هجره نشین های بازار هم وجود داشته است و در قالب صادرات پسته و فرش و زعفران و خشک بار و صنایع دستی خود را نمایان می ساخته هم اکنون با واگذار کردن کار به افراد نا وارد رنگ باخته است. بسیاری از مشکلات اقتصادی، با همان عقلانیت متعارف اقتصادی ایرانی رفع خواهد شد. مشکلاتی هم که مربوط به تحریم هاست با گفتگو و مذاکره قابل رفع است.

به نظر شما آیا آقای دکتر عارف نیز مانند آقای خاتمی ادامه دهنده بحث گفتگوی تمدن ها خواهند بود؟

ببینید! ما اصولاً باید با دنیا گفتگو کنیم. کسانی که دنیا را می شناسند، حالا چه بنده و چه آقای عارف و چه کسان دیگری که دکترای خود را از خارج گرفته اند، ترسی از گفتگو نداریم. دنیا هم اکنون یک دهکده جهانی است. ما که نباید مانند اقسام کره شمالی و کوبا باشیم و در را به روی خود ببندیم! الان دوستان ما نیز مانند چین و هند و حتی خود روسیه که در قضیه سوریه در کنار ما هست، ناگزیر از تعامل با دنیا می باشند. هم اکنون بسیاری از سوء تفاهمات با گفتگوی مبتنی بر احترام متقابل قابل حل است. البته باید با دنیا با زبانی صحبت کرد که منطبق بر منطق و عقلانیت باشد و واژگان آن برای دنیا قابل فهم باشد.این درست نیست که ما برویم در سازمان ملل سوره و آیه ای از قرآن بخوانیم که آنها نفهمند و اصلاً در چهارچوب فرهنگی آنها نباشد! چنین کاری ضررش قطعاً بیش از نفعش خواهد بود. اینکه کسی بیاید و مثلاً در جلسه مجمع عمومی چیزی بخواند که کس دیگری آن را نفهمد؛ نمی دانم این دیگر چه جور تبلیغ کردنی است؟

طرح وحدت ملی و دولت فراجناحی که توسط برخی شخصیت ها مطرح شده است تا چه حدی امکان پذیر است؟

ما که خودمان فرزند این انقلاب هستیم در عمل این موضوع را دیده ایم. زمانی در دولت،  هم آقای مهندس موسوی بود و هم آقای مهندس تاج از انجمن اسلامی مهندسین، هم آقای مهندس کتیرایی بود و هم آقای مهدوی کنی. آقای هاشمی هم که دولت تشکیل دادند مگر غیر از این بود؟ مگر خود مقام رهبری در زمان ریاست جمهوریشان فقط از یک جناح استفاده می کردند؟ این ها همه آحاد همین ملت هستند، همه به نظام علاقه مندند. ما که در اینجا کمونیست دو آتشه نداریم، اگر هم داشته باشیم در هیئت دولت جمهوری اسلامی جایی ندارد. ما نمونه دولت وحدت ملی را با حضور سلیقه های مختلف داشته ایم. آقای هاشمی و آقای خاتمی که نیامد عده ای را کنار بگذارند و دور بریزند. ایشان همه دولتی های خوبی که توانمند و حاضر به همکاری بودند را نگه داشتند. در همه دولت های پیشین از هر دو گروه بودند. در دولت آقای خاتمی نیز هر دو گروه حضور داشتند. این موضوع کاملاً امکان پذیر است. ما که مثل غربی ها دعوای حزبی نداریم؛ اینها جنگ هایی زرگری است که صاحبان منافع در داخل به راه انداخته اند.

بزرگ ترین دغدغه پیش روی آقای دکتر عارف را در صورت انتخاب شدنشان به عنوان رئیس جمهور چه می دانید؟

ما اکنون هم در داخل مشکل داریم و هم در خارج. ببینید در حال حاضر هم در حوزه تولید، هم در حوزه ارز و اقتصاد و ارزش پول ملی، هم در حوزه اشتغال و مسائل اجتماعی و غیره مشکل داریم. در بخش خارجی هم که مشکلات مربوط به مباحث هسته ای و حقوق بشری مطرح است که انشاء الله تمام اینها را می توانیم با درایت حل بکنیم. آقای عارف یا هر رئیس جمهور دیگری که بیایند فقط سه چهار سال طول می کشد که وضعیت فعلی را قدری آرام کنند! الان حوزه اقتصاد داخلی کاملاً نا آرام است. چنانچه مثلاً در گذشته فروشنده ای که فلان جنس را می داده دو تومان حالا می دهد ده تومان و توجیحش هم این است که ارز چند برابر شده است! اولاً قیمت ارز دو برابر شده است نه پنج برابر! ثانیاً چرا باید جنسی مانند پسته که منشأ تولیدش داخلی است پارسال قیمتش پانزده هزار تومان باشد و امسال یکهو بشود هفتاد – هشتاد هزار تومان! اینها نشان دهنده این است که سامان اقتصادی کشور از هم فرو پاشیده و همه به فکر منافع خودشان هستند. ما باید دوباره اعتماد بازار را به مردم بازگردانیم. این کاری سخت اما شدنی است. اگر کسی از سر صدق و با نگاهی علمی  وارد عرصه مدیریت اقتصادی کشور بشود قطعاً نتیجه خواهد گرفت. انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین.

در پایان مساله حضور مردم در انتخابات پیش رو را تا چه حد حائز اهمیت می دانید؟

اکنون که حرف و سخن ها زیاد است، اما آنچه مسلم است این است که ایران متعلق به همه ایرانیان است. ایران در حال حاضر هفتاد و پنج میلیون صاحب دارد. هر ایرانی به اندازه هر شخص دیگری صاحب این کشور است. این حرف غلطی است که بگوییم هرکسی که نمی خواهد برود. شاه هم از این حرف ها زیاد می زد و آخر هم خودش رفت. هم اکنون مسائل و مشکلات زیادی وجود دارد که نمی خواهم به تمام آنها بپردازم. شاید سران قوا باید درباره آنها تصمیم گیری کنند. آنچه واضح است این است که اگر همین باقی مانده همدلی و در کنار هم بودن را هم از ما بگیرند حتماً ایران عزیز ما از بین خواهد و تجزیه اش خواهند کرد. آنوقت چیزی مانند افغانستان و سوریه و عراق خواهیم شد. باید عقل ها و دلهایمان را کنار هم بگذاریم. نسل های گذشته زحمت ها کشیدند و کشور را حفظ کردند و ما نیز باید آنچه را که از علم و تجربه داریم در سبد اخلاص قرار دهیم تا کشور عزیزمان را حفظ کنیم و به نسل آینده تحویل دهیم.

دیدگاه‌ها

متاسفانه این تعریف و تمجیدها ست باعث خراب شدن دولتمردان میشه نمونه شو دارین میبینید که الان خودشو بر اریکه قدرت میبینه و حاضر هم نیست ول کنه نکن آقاتعریف نکن همین تملق هاست که کشور رو به طرف نابودی میکشونه گل ان است خود ببوید نه آن است که عطار بگوید

افزودن نظر جدید