داریوش مهرجویی: سینمای امروز از انحصار اروپا و آمریکا خارج شده است 

امید ذاکری‌نیا:گفت‌و‌گو با داریوش مهرجویی از هر نظر کار آسانی نیست. او بی‌تردید یکی از مهمترین مردان تاریخ سینما و هنر این سرزمین است و تعدادی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران آثاری هستند که توسط او ساخته شده‌اند. مهرجویی یکی از فیلمسازان جریان ساز 5 دهه اخیر سینمای ایران است اما آنچه امروز نه فقط درباره سینمای ایران که دررابطه با محصولات فرهنگی سراسر جهان مطرح می‌شود شائبه توقف جریان‌های تاثیرگذار هنری و فرهنگی را به وجود آورده است. به طوریکه بسیاری از هنرمندان معتقدند که مدتها است هیچ شاهکار هنری وفرهنگی خلق نشده است. این درحالی است که در این عصر هنر برای رسیدن به کیفیت مورد انتظار تلاش دارد تا با بهره گیری از ریشه‌های فرهنگی به خلق آثار ماندگار دست بزند و در این راه هنر و فرهنگ شرق بیش از هرزمان دیگری در کانون توجه قرار گرفته است. با اتکا به این مضامین به سراغ داریوش مهرجویی رفتیم.گفت‌و‌گویی که می‌خوانید در آخرین روزهای اسفند سال 95 با داریوش مهرجویی انجام شد هرچند این گفت‌و‌گو بنا به دلایلی نیمه کاره ماند و امیدوارهستیم که درروزهای آینده بتوانیم بخش دوم این مصاحبه را منتشر کنیم.

  

هنر و شاخه‌های هنری مثل سینما و موسیقی امروز با این سؤال مواجه شده‌اند که آیا زمان خلق و تولید آثاری ماندگار یا شاهکارهای هنری به پایان رسیده است؟

این سؤال خیلی پیچ در پیچ است اما پاسخ ساده‌ای دارد.ببینید هنر از هنرو فرهنگ از فرهنگ تغذیه می‌کند. هنوز هم در همه جای دنیا و در کتابحانه های بزرگ آدمهای بسیاری نشسته‌اند، مطالعه می‌کنند و یادداشت برمی دارند. این یعنی چی؟ امبرتو اکو خیلی خوب و واضح این موضوع را بیان کرده که فرهنگ زاده فرهنگ و هنر زاده هنر است.بنابراین همه چیز از همه چیز تغذیه می‌کند همانطور که شکسپیر از آشیل تغذیه می‌کرد.هملت یک آگاممنون جدید است و شگسپیر دائماً دنبال نمایشنامه‌ها و آثار هنری خاصی بود و به تاریخ خیلی توجه داشت.نمایشنامه‌های او حاصل همین نگرش به هنر و فرهنگ است که نسل جدید از نسل قدیم تغذیه می‌کند و آثار خودش را ارائه می‌دهد. در هنر ایران هم همه می دانیم که ما از هدایت و جمالزاده و چوبک و اینها تغذیه می‌کنیم.

-به نظرتان این روند تا امروز وجود داشته است درواقع آیا نسل امروز هم از گذشته تغذیه می‌کند؟

 نظرم این موضوع اتفاق افتاده و معتقدم اینگونه نیست که همه چیز بد باشد ودرجا بزند  

-با این وصف آیا دوران خلق شاهکارهای هنری و آثار ماندگار به پایان رسیده است؟

اگر یک اثر خوبی باشد ماندگار می‌شود اگر نه از بین می‌رود و این موضوع به نظر من ربطی به تاریخ تولید اثرندارند. البته درنهایت هیچ چیزی ماندگار نیست و بدنبال ابدیت بودن کار بیهوده‌ای است چرا که ما جرقه‌ای میان دو ابدیت هستیم. ما از یک سو می‌آییم واز سوی دیگر می‌رویم و درنهایت همه چیز تمام می‌شود.

-نگاهی ساده به سینمای امروز جهان این ذهنیت را به وجود می‌آورد که فیلم‌ها درژانرها و گونه‌های مختلف گویی از مسائل و دغدغه‌های اجتماعی عبور کرده و خیلی بی پروا به بیان موضوعات فلسفی می‌پردازند. نظرتان در این باره چیست؟

اگر از من می‌پرسید که باید بگویم که بشدت از فیلم‌ها و فضای حال حاضر سینمای جهان دور هستم. آنقدر در این سالها فیلم‌های بد ساخته شده که من را به شخصه از سینما زده کرده است. من در این سالها هیچ فیلم خوبی ندیدم و آخرین فیلمهایی که دوست داشتم فیلم «پنهان» و فیلم «عشق» میشائیل هانکه و فیلم «بابل» ایناریتو بود. این‌ها فیلمهایی هستند که سینما را برای ما زنده می‌کنند. من سالی یک فیلم خوب هم ببینم کافی است ولی متاسفانه نمی‌بینم! فیلم خوبی هم به دستم نمی‌رسد و کاملاً از سینما دور شده‌ام. متاسفانه سینمایی که در آن برگمان، برسون ، ویسکونتی و دسیکا بود دیگر وجود ندارد.

-دلیل این موضوع را چه می دانید؟

یکی از موارد این است که فرهنگ ما و فرهنگ به طور کل در دنیا رو به زوال است. درواقع مدرنیته ترتیب همه چیز را داده و برای ما هیچ کاری نکرده است  به همین خاطر همه امروز دلبسته پست مدرنیسم شده‌اند چرا که به این بهانه می‌خواهند به گذشته بازگردند و ارزشهای گذشته را زنده بکنند که این هم کاری عبث است. امروز بشریت از نظر فرهنگی و فکری و ایدئولوژی روبه زوال است. ما بعد از هایدگر دیگر هیچ فیلسوف مهمی نداشته‌ایم. دیگر دردنیا ویتکنشتاین و سارتر نداریم. اید ئولوژی ها همه از بین رفته‌اند. کمونیست خرابکاری کرد و همه ایزم ها دارند به ویرانگری می‌رسند.بنابراین ما الان هیچ متفکر مهم هیچ فیلمساز مهم هیچ موسیقیدان مهمی نداریم و همه چیز روبه زوال است. بشریت دارد خودش را ویران می‌کند.

سینمای ایران درچه نقطه‌ای ایستاده است؟

سینمای ایران البته جای بسیار عالی ایستاده و تنها سینمایی است که همراه سینمای چین و ژاپن و برخی دیگر از کشورهای آسیایی زنده است و جلو می‌آید.بخصوص کارهای اصغرفرهادی از منظرفرهنگی  در سطح جهانی حائز اهمیت به شمار آمده و اتفاق مهمی در تاریخ فرهنگ ما هستند. به نظر من سینما امروز کاملاً از انحصار اروپا و امریکا خارج شده و الان سینما در دست آسیایی‌ها است و اینها هستند که پرچمداران سینمای جهان  است.

-این را می‌توان حتی درمقالات و کتب اروپایی و امریکایی دید که اکنون بیش از هرزمانی برارزشهای فرهنگ و هنر شرق تاکید می‌کنند.

بله آنها هم فهمیده‌اند که ایران سرزمینی با 2500 سال قدمت است و چیزی در حدود شش قرن نصف دنیای کنونی را زیرسلطه خود داشته است. همه ایرانی بودند و موضوع جالب و مهم این است که همه با صلح و صفا زندگی می‌کردند . هیچ جنگی رخ نمی‌داد و هیچ جا درگیری نبود. این ذکاوت و هوشمندی از کجا می‌آمد؟و سؤال مهمتر این است که این ذکاوت و هوشمندی امروز کجاست؟

افزودن نظر جدید