- کد مطلب : 17284 |
- تاریخ انتشار : 22 فروردین, 1397 - 15:17 |
- ارسال با پست الکترونیکی
دفاع از بیشعوری با عبارت «قضاوت نکن»!
به گزارش امیدنامه، در ادامه یادداشت احسان محمدی در «عصر ایران» میخوانیم: به عنوان روزنامهنگار نقدی در مورد این رفتار مینویسید، برخی از واکنشها:
- تا کفشهای کسی را نپوشیدهای در مورد راه رفتن او قضاوت نکن!
- شما هم زورت به این بیچارهها میرسه؟ اگه راست میگی جلوی اختلاسها رو بگیر.
- خاک بر سر ما که تو روزنامهنگارمون شدی. به چه حقی مردم رو قضاوت میکنی؟
- این آدمها پر از خشمهای فروخورده هستند، باید آنها را درک کرد. وقتی حکومت فشار میآورد باید یک جور این خشم را تخلیه کرد یا نه؟
- ...
در کنار این نقدها، البته فحشهایی هم معمولا صادر میشود که مثل نیش مار و عقرب در روح و روان آدمی فرو میرود. به چه جرمی؟ نقد بیشعوری! ما دوست داریم به عنوان بهترین و باهوشترین و مهربانترین و خردمندترین مردم دنیا فقط تحسین بشویم و کسی نگوید گاهی تن این پادشاه لباس نیست، برهنه است! اگر کودکی فریاد بزند، به جای اینکه به تن برهنه بیشعوری نگاه کنیم به او میگوییم که نگاه نکن، قضاوت نکن، تو حق نداری اینطور فکر کنی، حق نداری آزادی او را زیر سوال ببری!
این گزاره «شما حق نداری تحت هیچ شرایطی رفتار هیچکس را قضاوت کنی» تا چه اندازه حقیقت دارد؟ هر روز در کوچه و خیابان و مغازه، دهها دوربین مداربسته ما را نظاره میکند، رفتارمان را برای قضاوت ثبت میکند. هر روز در شبکههای اجتماعی سلیقههای ما قضاوت میشود و از آن اطلاعات استخراج میشود برای روز مبادا. ما هر روز قضاوت میشویم. در دنیایی با این درجه از پیچیدگی چرا باید از قضاوت و نقد بیشعوری شکایت کرد؟
میگویند بیشعوری و مُردن مثل هم هستند؛ آدم از هر دو چیزی نمیفهمد، این اطرافیان هستند که متوجه میشوند و زجر میکشند!
فردی که رفتار اجتماعی ساختارشکن و غلطی را انجام میدهد و آن را بدون هراس از دیگران به معرض نمایش عمومی میگذارد ممکن است به دلیل بیشعوری قادر به درک عمق زشتی کارش نباشد اما کسی که از او «عاقلانه» دفاع میکند چطور؟ کسی که برای او توجیه میسازد که «تو کارت را بکن، هیچکس حق ندارد قضاوتت کند» همدست او نیست؟ قضاوت جزو مکانیزمهای اجتنابناپذیری انسانی است. آنچه ترسناک است سکوت و انفعال و البته دفاع از بیشعوری است.
کار روزنامهنگار نقد یا تحسین رفتارهای پیرامونی است. همین فردی که میگوید «شما حق نداری در مورد داد زدن یک نفر در اتوبوس قضاوت کنی»، انتظار دارد روزنامهنگار در مورد رفتار غلط فلان مسئول بنویسد. البته که باید بنویسد اما چطور این قضاوت نیست و آن یکی هست؟ گوسفندنگری و سرزنش تمامعیار کسی که دست به رفتار غلط میزند هم خطاست و اینکه در رخ دادن این رفتار طیف گستردهای از مدرسه گرفته تا دانشگاه و رسانه و ... دخیل بودهاند تردیدی نیست اما نکته اینجاست: اگر جسارت در افتادن با ظالم را نداریم، دستکم برایش دست نزنیم! ... برای بیشعورها دست نزنیم.
برخی دیگر هم خرده میگیرند که «آقا خودت مگر عقل کل هستی؟ مگر فرشتهای که دیگران را قضاوت میکنی؟». برای نوشتن در مورد سوارکاری، لازم نیست پیشتر اسب بوده باشیم. تفاوت رفتار درست و غلط گاهی خیلی دشوار نیست اما حرفزدن و نقدکردن آن در کشور ما گاه بسیار پرهزینه شده و یکی از کمترین هزینههای آن رگبار فحشهای برخی است که با برچسب اشتباهی «قضاوت نکن» به دفاع از بیشعوری میپردازند.
ما در ایران ۸۰ میلیون جزیره جدا از هم نیستیم که هر کس، هر کاری را در فضای عمومی هوس کرد انجام بدهد و به دیگری ربط نداشته باشد. وقتی از خانه بیرون میآییم، ما جزئی از جامعه هستیم و رفتار و گفتار و کردار و پندارمان مورد قضاوت قرار میگیرد. حتی وقتی در چهاردیواری خانهمان هستیم و صدای موسیقی یا دعوایمان از دیوار رد میشود و همسایه میآید و اعتراض میکند هم عملا نشان میدهد تقریبا هرگز تنها و آزاد نیستیم. آزادی یعنی مسئولیت. ما تا زمانی آزاد هستیم که به آزادی دیگران صدمه نزنیم. ما خدا نیستیم، «قضاوت» در مورد درون آدمی با اوست که بر همه رازهای پنهان و پشت نقابمان آگاه است اما رفتار اجتماعی غلط در فضای عمومی را باید نقد کرد. هر نقدی، لزوما قضاوت اخروی نیست.
فروش خیرهکننده کتاب «بیشعوری» نوشته «خاویر کرمنت» اتفاقی نیست. نشان میدهد که یک کاستی وجود دارد. در بخشی از این کتاب آمده: بیشعورها قواعد نانوشتهای دارند که بر طبق آن رفتار میکنند:
* تمام مشکلات را دیگران به وجود آوردهاند.
* اصلا نیازی به ریشهیابی مشکلات نیست، فقط یکی را پیدا کن که تقصیر را گردنش بیندازی.
* اگر از قانونی خسته شدی، مطابق نیازت یکی دیگر بساز اما به محض آنکه به خواستهات رسیدی آن را هم نقض کن!
اولین گام برای درمان یک بیماری این است که باور کنیم بیمار هستیم و باید به پزشک مراجعه کنیم. انکار و حاشا کردن بیماری، تنها باعث میشود زودتر به استقبال مرگ برویم. بیشعوری را در جامعه انکار نکنیم. کسی که روی آثار تاریخی، درخت یا صندلی اتوبوس یادگاری مینویسد، کسی که با رانندگی غیرمسئولانه دیگران را به کشتن میدهد، کسی که همه ناکارآمدیاش در مدیریت را گردن دشمن میاندازد، کسی که ماشینش را در پیادهرو پارک میکند، کسی که زبالههایش را از پنجره خانه به خیابان پرتاب میکند، کسی که ... بیشعور است.
از رفتار بیخردانه تحت هیچ عنوانی دفاع نکنیم و وکیلمدافعشان نشویم. برای مقابله با بیشعوری در جامعه نیاز است که دوشادوش هم باشیم.
افزودن نظر جدید